mavara
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

آگاهی در خواب
 برای آندسته از افرادی که تازه با این مقوله اونهم از طریق این وبلاگ و این نوشته برخورده اند، من در وبلاگ قبلیم به صورت بسیار چکیده و در عین حال کامل راجع به آن صحبت کرده ام و روش رسیدن به آن را بیان نموده ام. پیشنهاد میکنم حتما به وبلاگ سابقم سری بزنید و نوشته هایم را که اکثریشان در قسمت نوشته های پیشین دسته بندی شده اند مطالعه کنید.
 درصورتی که بخواهم آگاهی در خواب را به صورت کوتاه بیان کنم، حالتی است که در آن انسان در حال خواب و رویا دیدن به این حقیقت که در آن لحظه خواب و در حال خواب دیدن است، واقف میشود و میتواند به صورت کاملا آزادانه و ارادی عمل کند. برای دستیابی به این حالت روشهای متفاوتی وجود دارد و بستگی به افراد مدت زمان متفاوتی طول میکشد تا افراد به این حالت دست یافته یا مسلط شوند. حالت آگاهی در خواب، بیداری در رویا، یا به هر اسم دیگری که خوانده شود، یکی از زیباترین حالاتی است که در آن شخص در حالی که جسمش به خواب رفته و در حال خواب دیدن یا رویا دیدن است، به دلیلی، خودآگاهی خود را به دست می آورد، دقیقا مشابه حالتی که در بیداری دارد. با این اختلاف که جسمی در کار نیست و انسان می تواند آگاهانه در دنیای خواب به انتخاب بپردازد، و به دنیای درون و بیرونش در یک آن دسترسی داشته باشد.
 میتوان به آن حالت، برون فکنی آگاهی و شخصیت هم گفت، تصویر شخص انعکاسی از حالت او در دنیای فیزیکی خواهد بود.مثلا انسان لباس مشخصی به تن دارد، و شکل او همان شکلی است که از خود در آگاهی دارد.
 دلایل بروز آگاهی در خواب بستگی به هر شخص میتواند متفاوت باشد، ولی "انگیزش"، معمولا یکی است و نتیجه به تبع آن به صورت آگاهی در خواب بروز میکند. بر حسب تجربه شخصی من حالات زیر میتواند موثر باشد:
 زمانهای اوج سطح انرژی روح
 حرکت سطح انرژی انسانها نموادر متفاوتی دارد، و هر انسان جدول زمانی متفاوتی با دیگری دارد. معمولا در یک ماه امکان دارد فردی نقطه(های) اوجی در سطح انرژی داشته باشد، و اینجاست که جادوی شخصیت به کار می افتد. اشخاصی که سعی در آگاهانه زیستن دارند، و کنجکاوی آنها نیرویی است که آزادانه در همه عرصه ها به کار گرفته میشود، در این نقطه اوج میتوانند برای اولین بار چشمان خود را در رویا باز کنند. یکی از نتیجه های رسیدن به نقطه اوج انرژی سیال شدن فکر انسان میباشد. حتی در زندگی روزمره وقتی بسیار خسته هستیم و انرژی ما فرسوده است و نیاز به تجدید دارد احتمالا فکر کردن آخرین کاری است که در صدد انجام آن هستیم و در صورتیکه که درگیر روزمرگی نباشیم دوست داریم از همه چیز دوری کنیم تا نیروی حیاتی خود را تجدید کنیم. وقتی در حال خواب دیدن بوده و در نقطه اوج انرژی خود باشیم، قادر به دریافت اطلاعات رویا خواهیم بود، اشیاء را به وضوح خواهیم دید، رابطه انفعالی خواب و ترسها، خشونت ها، و لذتهای درون خواب را به وضوح خواهیم دید، و کافی است که با فکر درباره آنها آگاهی خود را به صورت کامل به خواب منتقل کنیم، و به صورت طبیعی در رویا بیدار شویم.
 چاکرای ششم بسیار فعال
 دیدن در رویا، کیفیت، و میزان نزدیکی آن به حقیقتش، بستگی به میزان فعالیت این چاکرا دارد. آگاهی در خواب، یکی از تجربه های طبیعی است که فردی که دارای چاکرای ششم فعالی باشد طی میکند، البته طول تجربه این شخص بستگی به میزان انرژی آگاهی او دارد، ولی در هرحال چون موضوع مورد بررسی بروز آگاهی در خواب میباشد نه کیفیتهایی مانند طول زمانی، و دیگر کیفیتها به آن نمی پردازم.
 البته این دو، دیدهای متفاوتی به یک مسئله هستند و فقط برای درک بهتر این مسئله آنها را مطرح کردم. آگاهی در خواب برای شخصی که چاکراهای فعالی داشته باشد امکان پذیرتر میباشد، و برای شخصی که در سطح انرژی پائین تری به زندگی میپردازد و آگاهی برای او بهای بسیار کمی دارد احتمال رویداد آن مانند احتمال رویداد یک زلزله در خارج از خط زلزله میباشد. درواقع چنین شخصی نیاز به یک زلزله دارد!
 قانون اول: همه اینها خواهند رفت
 موضوعی که روزی به سطح می آید، و زنده خواهد شد، این است که این حالت مثل سایر حالات روزی خواهد رفت و دیگر برای شما رخ نخواهد داد. مرحله اول افرادی را که واقعا به این مسائل علاقه ندارند، متوقف میکند. این را میدانم که حالت خیلی از شما این است، و شما مرحله اول را پشت سر گذاشته اید. در واقع مرحله دوم، زمان بازرسی علاقه ها، انگیزه ها، و تصمیم به ادامه مسیر میباشد. این را هیچکس به شما نخواهد گفت و در هیچ کتابی نخواهید خواند، ولی بازهم به شما میگویم، شما قدرت آگاهی در خواب را روزی از دست خواهید داد و در دایره رکودی بسیار قوی درگیر خواهید شد. تنها کسانی از این دایره خارج خواهند شد که در عزم خود مانند فولاد استوار باشند. سایر افراد به راحتی متوقف شده و موضوع را به فراموشی میسپارند. این قانون برای کسانی که برونفکنی کالبداختری به صورت غیر ارادی انجام میدهند نیز صادق است. کم شدن آتش شوقی که در ابتدای رسیدن به آگاهی در خواب وجود دارد و تازگی آن برای شخص، یکی از علتهای اساسی ورود به حالت رکود میباشد.
 قانون دوم: مقاومت پذیری در برابر روشها
 روشهایی که برای رسیدن به آگاهی در خواب به کار میبرید، به مرور زمان مقاومتی بسیار ستبر در درون شما به وجود می آورند که رسیدن به نتایج دلخواه را با استفاده از آنها بسیار سخت میکند، و باعث میشود حس نا امیدی در شما تقویت شده و صبر شما به مرزهای بسیار حساسی برسد. نکته ای که برای تخفیف این حالت میتوان به کار بست، بسیار ساده است. هربار تغییری خلاقانه و نو در روش خود ایجاد کنید. به این صورت ذهن شما کمتر نسبت به تکرار آهنگی معین از یک عمل حساس شده، و شما میتوانید روشتان را برای مدت بسیار طولانیتری استفاده کنید و از آن نتیجه بگیرید.
 قانون سوم: قانون اول و دوم را فراموش کنید
 حقیقت اینست که انسان در سخت کردن راه خود، گاهی وقتها چنان ناخودآگاهانه پافشاری میکند که خود را از مسیر موفقیت پیشین دور میبیند و از خود میپرسد که مشکل من در کجاست؟ مشکل خود ما هستیم و اینکه گاهی اوقات میبایست تمرکز خود را از مشکلات دور کنیم، اولویت را از آنها برداشته، و طوری رفتار کنیم که در حالی که مشکلات وجود دارند، ولی تاثیری در هدف و نتیجه ای که ما سعی بر رسیدن به آن داریم ندارند. از یک دید دیگر اگر نگریسته شود، وجود مشکلات الزامی نیست،//////////

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

برخی می گویند اندیشه بازگشت چیز جدیدی نیست این دوباره توسط فیثاغورث معرفی شده است , اما هرگز نگفته ایم که آموزه روحی یک فکر جدیدی است , علم روحی یک قانون طبیعت است و از پگاه تاریخ باید وجود داشته باشد و ما همیشه سعی کرده ایم که رد پایی از آن را در دوران باستان پیدا کنیم . فیثاغورث همانطور که می دانیم مبتکر نظام تناسخ نیست , او آنرا از فلاسفه هند و مصر گرفته است که سابقه آن به زمان بسیار بسیار دور میرسد که نمی توان آن را بخاطر آورد.
 عقیده به تولد مجدد روح یک اعتقاد عامه است که مردان درخشانی آنرا مجاز دانسته اند . از چه طریق این فکر به ما رسیده است. نمیدانیم , اما هرچه که باشد یک فکر اگر جدی نباشد در عرصه تاریخ , دانشمندان یک جامعه آنرا می پذیرند . باستانی بودن این دکترین بیشتر یک اثلات است تا یک موضوع . معذالک چون همانطور که میدانید بین تناسخ قدیمی ها و دکترین جدید بازگشت این فرق بزرگ هست که ارواح مطلقا حلول روح انسان در حیوانات و بالعکس را رد می کنند.
 ارواح با اعلام کثرت وجودهای بدنی , دکترینی را تجدید می کنند که در تولد روزهای نخستین جهان از نقطه نظر منطقی تر ارائه می کنند. اگر آنرا از همه شاخ و برگهای خرافی پاک کنیم مطابق قوانین پیشرفته طبیعت بوده و با خرد پروردگار هماهنگ است .
 در اینجا شاید بتوان فهمید چرا همه ارواح روی این نکته موافق نیستند ما به این نکته دوباره خواهیم پرداخت. ما مساله را از دیدگاه دیگری بررسی می کنیم و صرفنظر از هرگونه مداخله ارواح آنها را برای لحظه ای کنار می گذاریم و فرض می کنیم که این تئوری کار ارواح نیست و فرض میکنیم که هرگز مساله ارواح نبوده است برای یک لحظه بر روی یک زمینه بیطرف قرار می گیریم.
 برای شناخت کثرت و وحدت وجودهای مادی ما باید فعلا بیطرف باشیم به همان نسبت درجه احتمال یک فرضیه را قبول داشته باشیم و ببینیم که عقل مارا به کجا رهنمون می شود و منفعت ما در کجاست . بعضی از اشخاص عقیده بازگشت را فقط بخاطر اینکه به مذاق آنها خوش نمی آید رد می کنند و می گویند از یکبار زندگی کردن به اندازه کافی به ستوه آمده اند و نمی خواهند دیگر یک زندگی جدید را آغاز کنند و فکر دوباره ظاهر شدن روی کره زمین موجب بروز خشم خواهد شد. ما یک چیز داریم که به آنها بگوییم و آن این است که آیا آنها فکر می کنند خدا عقیده آنها را می پرسد و در این زمینه برای تنظیم جهان با آنها مشورت می کند؟ بنابراین بازگشت یا وجود دارد یا ندارد اگر وجود داشته باشد مخالفت آنها بی معنی است و باید آنرا تحمل کرد و خداوند از آنها اجازه نمی گیرد. ما می شنویم که بیماری می گوید . من امروز به اندازه کافی رنج برده ام و دیگر نمی خواهم فردا رنج ببرم. بیمار هرچه هم بداخلاق باشد فردای آن روز و روزهای بعد باید رنج ببرد تا اینکه معالجه بشود بنابراین اگر آنها بخواهند از لحاظ فیزیکی زندگی کنند آنها دوباره زندگی خواهند کرد و دوباره متجسد خواهند شد. آنها همانند بچه ای که می خواهد به مدرسه برود یا یک زندانی که می خواهد به زندان برود شورش می کنند اما به ناچار باید آن را بگذرنند و چنینی اعتراضاتی در مقابل گذراندن آزمایشات دوران حیات بسیار بچگانه است . ما به آنها معذالک برای اینکه آنها را مطمعن کنیم . خواهیم گفت که آموزه روحی در مورد بازگشت به آن موحشی نیست که تصور می کنند و اگر آنها این آموزه را به درستی مطالعه کرده بودند می دانستند که چنین هراسناک هم نیست و می فهمیدند که شرائط حیات جدید بستگی به آنها دارد . آنها بر طبق آنچه که در اینجا و در روی زمین انجام داده اند خوشبخت یا بدبخت خواهند بود و آنها می توانند از همین زندگی به آن درجه از مقامی برسند که دیگر ترسی از سقوط در لجنزار نداشته باشند . ما فرض می کنیم که با کسانی صحبت می کنیم که به جهان پس از مرگ اعتقاد دارند یا کسانی که تصور عدم را در خاطر می آورند . ما با کسانی صحبت می کنیم که می خواهند هسته جان خود را در اقیانوس کیهان غرق نمایند. جانی بدون فردیت همانند قطرات باران در اقیانوس که سرانجام قسمتی از آن می شود . بنابراین اگر شما به آینده ای بهر نخو اعتقاد داشته باشید اجازه نخواهید داد که برای دیگران آینده به نحو دیگری باشد. پس فایده نیکوکاری کجاست ؟ اگر به جهان دیگر اعتقاد نداشته باشیم بخود می گوییم چرا به خود فشار بیاوریم و چرا همه شهوات و هوسهایمان را ارضاء نکنیم؟ اگر چه به ضرر دیگران باشد برای اینکه دوغ و دوشاب فرقی ندارد. شما فکر می کنید که در آینده بر طبق آنچا که در زندگی انجام داده اید کمابیش خوشبخت یا بدبخت خواهید بود, آنوقت آیا شما نمی خواهید که تا حد امکان خوشبخت باشید زیرا این خوشبختی ابدی خواهد بود؟ آیا برحسب اتفاق این اشتیاق را ندارید که یکی از کاملترین انسان های کره زمین باشید و ناگهان به سعادت ابدی منتخبین متعالی نائل شوید ؟ نه شما قائل هستید که انسانهایی بهتر از شما وجود دارند و برای مکان بهتر بیشتر از شما استحقاق دارند , بدون اینکه شما جزو رانده شدگان باشید . خوب برای یک لحظه در فکر خود خویشتن را در مکان متوسطی که هستید مجسم کنید زیرا شما شایسته این وضعیت هستید وفرض کنید شخصی به شما می گوید (( شما رنج می برید , شما آ« مقدار که باید خوشبخت نیستید در حالی که شما در برابر کسانی قرار دارید که از یک خوشبختی ناب متمتع می شوند , آیا دوست دارید جایتان را با آنها عوض کنید؟
 شما بدون شک خواهید گفت که چه باید کرد؟
 دوباره آن کار بدی را که انجام داده اید شروع کنید و خوب آنرا انجام بدهید . آیا در اینکار به چندین دوره زندگی آزمایشی شک می کنید؟ حالا در مقام قیاس ساده تری بر می آییم:
 اگر به انسانی که از لحاظ منابع مالی دچار محرومیت است اما کاملا مفلس نشده است بگوییم (( اکنون اینجا ثروت هنگفتی وجود دارد تو می توانی از ان بهره مند شوی و در عوض برای اینکار باید یک دقیقه طحمت بکشی )) تنبل ترین اشخاص در روی کره زمین بدون درنگ خواهند گفت ((یک دقیقه , دو دقیقه , یک ساعت , یک روز , اگر لازم باشد کار می کنم چه باید بکنم تا زندگی من قرین ثروت و نعمت شود.)) بنابراین مدت زندگی بدن فیزیکی نسبت به ابدیت چقدر است؟ کمتر از یک دقیقه , کمتر از یک ثانیه؟
 ماشنیده ایم که می گویند : خدا که مطلق مهربانی است نمی تواند به انسان تحمیل کند که یک سلسله تیره بختی و بیچارگی را از نو آغاز کند . آیا فکر نمی کنید که مهربانی خدا زمانی بیشتر است که انسانی را بخاطر چند لحظه اشتباه تا ابد محکوم به رنج نکند و در عوض به او امکان بدهد که خطاهایش را جبران کند؟
 دو سازنده هر کدام یک کارگر داشتند که می خواستند شریک رئیس خود شوند بنابر این اتفاق افتاد که این دو کارگر در یک روز خیلی بد کار کردند و لازم بود که اخراج شوند. یکی از دو سازنده علیرغم تقاضاهای کارگرش او را اخراج کرد و این کارگر کار دیگری پیدا نکرد و از فقر مرد . سازنده دیگر به کارگرش می گوید: شما یک روز را تلف کرده اید و از بابت آن یک روز به من بدهکارید , شما کار خود را بد انجام داده اید و باید آنرا جبران کنید . من به شما اجازه می دهم که کار خود را دوباره انجام بدهی شما سعی کنید درست کار کنید و آن را جبران کنید من شما را اخراج نخواهم کرد و شما می توانید همیشه به آن موقعیتی که به شما قول داده ام برسید.
 آیا احتیاج است بپرسم که کدامیک از این دو سازنده انسان تر بوده اند؟ آیا بخشش خداوند از انسان هم کمتر است؟ این فکر که سرنوشت ما برای همیشه به چند سال آزامیش بستگی دارد بسیار حزن انگیز است . بخصوص که همیشه بستگی به رسیدن کمال در روی کره زمین ندارد. درحالیکه عقیده عکس آن مسلما بسیار تسلی بخش است: این برای ما امیدی است بدین ترتیب ما بدون آنکه برله یا عله کثرت وجودها عقیده ای ابراز کرده باشیم و بدون تایید فرضیه ای در این باب می گوییم : اگر حق انتخاب داشته باشیم هیچکس عقاب و بلایا را ترجیح نمی دهد . یک فیلسوف گفته است که اگر خدا وجود نداشت می بایست برای خوشبختی انسانها او را بوجود می آوردیم , همینطور باید برای خوشبختی انسان اگر هم کثرت وودها نباشد باید آنرا بوجود بیاوریم . اما همانطور که گفته ایم خدا از ما اجازه نمی گیرد و با ما مشورت نمی کند . این یا هست یا نیست , ببینیم احتمال کدام بیشتر است و موضوع را از دید دیگری ببینیم , و همیشه صرفنظر از اطلاعاتی که ارواح به ما می دهند و فقط بعنوان یک مکتب فلسفی آن را مورد مطالعه قرار می دهیم . اگر بازگشت نباشد فقط یک زندگی بدنی هست و این مسلم است و اگر زندگی بدنی حاضر ما تنها همین باشد نفس هر انسان با تولدش آفریده می شود مگر اینکه به سابقه نفس معتقد باشیم. اگر نفس قبلا به هر شکلی وجود نداشته باشد پس قبل از تولد چه بوده است ؟ یا روح قبل از تولد وجود داشته یا نداشته است و حد وسطی وجود ندارد , اگر وجود داشته وضعیت او چه بوده است ؟ آیا از خود آگاهی داشته است؟ اگر آگاهی نداته است مثال این است که وجود نداشته و اگر فردیت داشته یا پیشرفت می کرده و یا ساکن بوده است در این دو صورت با چه درجه ای وارد بدن شده پیشرفت می کرده و یا ساکن بوده است , در این دو صورت با چه درجه ای وارد بدن دشه است اگر طبق اعتقاد عامه معتقد باشیم که روح با بدن متولد می شود یا اینکه معتقد باشیم قبل از بازگشت روح فقط دارای استعدادهای منفی بوده است , سوالهای ذیل را مطرح می کنیم:
 1- چرا نفس دارای استعدادهای مختلف و مستقل از اعتقاداتی است که بوسیله تعلیم و تربیت بدست آمده است؟
 2- استعداد های فوق عادی برخی از بچه ها در سنین پایین برای هنر و دانش از کجا ناشی شده است در حالی که برخی دیگر در تمام عمرشان در درجه پایین یا متوسط از لحاظ استعداد باقی می مانند؟
 3-ایده های فطری یا اشراقی که در نزد دیگران وجود ندارد از کجا ناشی شده است؟
 4-این غرائز زودرس رذیلت یا فضیلت در نزد بچه ها از کجا آمده است؟ این احساسات فطری بزرگ یا پستی که متناقض با محیطی است که در آن پرورش یافته اند از کجا آمده است؟
 5-چرا برخی از انسانها صرفنظر از تحصیلاتشان پیشرفته تر از برخی دیگر هستند؟
 6- چرا انسانهای وحشی و متمدن وجود دارند ؟ یک بچه شیر خوار و وحشی را در نظر بگیرید و اگر او را در مشهورترین مدارس تربیت کنید از او هرگز نمی توانید یک لاپلاس یا یک نیوتن بسازید.
 ما می پرسیم کدام فلسفه یا الهیاتی است که باید این را حل کند؟ ارواح در موقع تولدشان یا مساویند یا نامساوی . در این شکی نیست . اگر مساویند این اختلاف استعدادها در چیست؟ آیا این بستگی به سازمان اندامها دارد ؟ ولی اگر بدنبال این سوال برویم وحشتناک ترین و غیر اخلاقی ترین آموزه را ارائه داده ایم . یعنی انسان ماشینی بیش نیست و بازیچه ماده است و او دیگر مسولیت اعمال خود را ندارد , میت وان همه چیز را به نقص فیزیکی او ارتباط داد. اگر نامساوی هستند برای این است که خداوند آنها را چنین آفریده اما چرا این برتری فطری را به برخی داده است؟ آیا این طرفداری از یک عده ای مطابق با عدالت اوست و منطبق با تساوی عشقی است که او نسبت به همه مخلوقات خود دارد؟
 در مقابل یک توالی از وجودهای قبلی روبه رشد را قبول می کنیم . میبینیم همه چیز حل و توضیح داده میشود . انسانها با تولد مکاشفه آنچه را که قبلا بدست آورده اند می یابند , انها مطابق تعداد زندگی هایی که کرده اند کم و بیش پیشرفته اند و این بر طبق فاصله آنها از نقطه حرکت می باشد و دقیقا مانند اجتماعی از افراد در هر سن است که هر کسی پیشرفتش بر طبق سالهایی است که زندگی کرده است , وجودهای متوالی برای زندگی روح همانند سالهای زمینی برای زندگی بدن است . یک روز هزار نفر را جمع کنید از یک ساله تا هشتاد ساله , سپس یک چادر روی روزهایی که پشت سر گذاشته اند بیاندازید . اگر کسی آن را نداند فکر می کند که همه در یک روز متولد شده اند و آن وثت شما از خود می پرسید چطور شده است که عده ای بزرگند و عده ای کوچک , یک عده پیر و یک عده جوان , باسواد هستند و یک عده یگر هنوز جاهل , اما اگر ابری که گذشته شما را پوشنیده است کنار برود و اگر بفهمید که همه کم و بیش مدت طولانی زیسته اند همه چیز بر شما روشن می شود . خداوند در عدالت خود نمی توانسته ارواح کامل و ناقص بیافریند اما اگر به کثرت وجودها معتقد باشیم , عدم تساوی که ما می بینیم بهیچوجه مخالف نصفت خدا نسیت . و آنه که ما میبینیم حاضر است , نه گذشته , آیا این دلیل روی یک نظام و یک فرض بیهوده است؟ نه ما از یک امر واقع روشن و واضح صحبت می کنیم که غیر قابل بحث است : عدم تساوی استعدادها و رشد فکری و اخلاقی با هر تئوری دیگری قابل باین نیست , در حالیکه توضیح آن با این نظریه ساده طبیعی و عقلانی است. آیا منطقی نیست که تئوری قابل توضیح را بر غیر قابل توضیح ترجیح بدهیم؟ در خصوص سوال ششم می گوییم که انسان وحشی آفریقایی یک نژاد عقب افتداده است . بنابراین می پرسیم که آیا یک وخشی آفریقایی انسان است یا نه ؟ اگر انسان است چرا خداوند او و نژادش را از امتیازاتی که به نژاد قفقازی داده است محروم کرده است ؟ اگر انسان نیست چرا به دنبال این است که می خواهد او یکتا پرست شود؟ آموزه روحی وسیع تر از همه اینهاست , برای او انواع مختلف انسان وجود ندارد . انسانهایی هستند که روح آنها کم و بیش عقب افتاده است اما مستعد پیشرفت می باشد , آیا این مطابق با عدالت خدائی نیست؟
 ما نفس را در گذشته و در حال حاضر دیدیم , اگر آن را در آینده اش ببینیم همان مشکلات را خواهیم داشت.
 1- اگر وجود حاضر ما رقم زننده سرنوشت آینده ماست پس در زندگی آینده وضعیت انسان وحشی و متمدن چیست؟ آیا در یک سطح قرار دارند یا در سعادت ابدی از هم فاصله دارند؟
 2- آیا انسانی که در تمام زندگی اش کار کرده تا بهبودی یابد آیا در همان درجه است که انسانی که در درجه پایین باقی مانده است؟ آنهم بخاطر خطایش بلکه فقط به این خاطر که یا وقت نداشته و یا امکان بهتر کردن خود را نداشته است؟
 3- انسانی که بدی می کند زیا نتوانسته است به روشنی درون برسد آیا او مستوجب وضعی است که ارتباطی به او ندارد؟
 4- کوشش در این است که انسان روشن شود , اخلاقی و متمدن شود اما برای اینکه شخصی روشن شود میلیونها نفر هستند که هر روز قبل از اینکه نور به آنها برسد می میند , سرنوشت آنها چیست؟
 آیا با آنها مانند رانده شدگان رفتار می شود؟ در صورت عکس آنها چه کرده اند که باید در طبقه مساوی با دیگران قرار بگیرند؟
 5-سرنوشت بچه هایی که قبل از ارتکاب عمل خوب یا بد در سنین پایین می میرند چیست , اگر آنها از انتخاب شدگان هستند چرا باید این شایستگی را بدون انجام کاری بدست بیاورند؟ بوسیله چه امتیازی آنها از فراز و نشیب های زندگی گذشته اند؟ آیا دکترینی وجود دارد که بتواند این مسائل راحل کند؟ زندگی های متوالی را بپذیرد و همه چیز مطابق با عدالت خداوند توضیح داده خواهد شد. آنچه را که در یک زندگی نمی توان انجام داد در زندگی دیگر می توان انجام داد بدین ترتیب است که هیچکس از قانون پیشرفت نمی گریزد و بدین ترتیب است که هرکس بر طبق شایستگی و لیاقت واقعی اش پاداش می گیرد و هیچکس از سعادت و آمرزش متعالی محروم نخواهد شد هرچقدر هم موانع مختلف بر سر راه باشد انسان به سعادت ابدی خواهد رسید.
 این سوالات تا بینهایت قابل طرح کردن است زیرا مسائل روانی و اخلاقی که راه حل خود را جز در کثرت وجودها و زندگی ها نمی یابد بیشمار هستند ما به کلی ترین آنها خواهیم پرداخت .
 اصل بازگشت به نحو صریح در انجیل ثبت شده است:
 وقتی که آنها از کوه پایین امدند . عیسی مسیح این فرمان را صادر و به آنها گفت با هیچکس درباره آنچه دیدید سخن نرانید تازمانی که پس خدا بین مردگان برخیزد.
 شاگردانش از او سوال کردند و او به آنها گفت :پس چرا عالمان یهودی می گویند که الیاهو باید از پیش بیاید؟
 مسیح به آنها جواب می دهد:
 درست است الیاهو باید بیاید و همه چیز را مرتب کند اما من به شما می گویم که الیاهو قبلا آمده است و آنها او را نمی شناسند و آنها همانطور که می خواهند او را زجر خواهند داد و بدین ترتیب است که آنها فرزند انسان را از میان می برند . بدین ترتیب بود که شاگردانش فهمیدند که مقصود عیسی ژان باپ تیست بوده است که از او سخن می گفته است.
 چون ژان باپ تیست الیاهو بود بنابر این بازگشت روح یا نفس الیاهو بود در بدن پزان باپ تیست . هر عقیده ای که درباره بازگشت داشته باشیم چه قبول کنیم و چه رد کنیم اگر وجود داشته باشد باید علیرغم اعتقادات مخالف بیشتر آن را تحمل کنیم نکته اساسی این است که اطلاعاتی که ارواح می دهند مبتنی بر عدم اخلاقیات نفس , عذابها و پاداش ها آینده عدالت خداوند , اراده آزاد بشر و ... می باشد بنابراین این اطلاعات و درس ها ضد مذهبی نیست.
 همانطور که گفتیم ما دلیل آوردیم که اطلاعات ارواح برای برخی از اشحاص حجت نیست , اگر ما همانند دیگران عقیده کثرت زندگی ها را برگزیده ایم به این خاطر نیست که این از ارواح گرفته شده است بلکه بخاطر این است که به نظر ما خیلی منطقی می آید و تنها این عقیده مسائل لاینحل را حل می کند . این عقیده را ما فقط از انسانهای فانی دریافت کرده ایم و بهمین دلیل در کنار گذاشتن عقاید خود درنگ نکرده ایم از لحظه ای که به یک اشتباه اشاره می شود اگر انسان در ایده خود پافشاری کند غرورش جریحه دار خواهد شد همینطور عقایدی که خلاف عقل باشد ما آن را در می کنیم اگر چه از طرف ارواح آمده باشد همانطوری که عقاید بسیاری را ما رد کردیم زیرا ما از طریق تجربه می دانی که آنچه را که از طرف آنها می آید ما نباید کورکورانه قبول کنیم همانطور که هرچه از طرف انسانها گفته می شود نباید پذیرفته شود . اولین چیز در نظر ما این است که گفته منطقی باشد و امور مسلم آن را تایید کند , یعنی امور واقع مثبت و مادی که اگر کسی با دقت و بطور منطقی مورد مطالعه و مشاهده قرار بدهد . حقیقت بر او روشن شود. وقتی که امور واقع جنبه عمومیت پیدا می کند مانند تشکیل و حرکت زمین ما باید این دلائل را قبول داشته باشیم و مخالفین این دلائل برای مخالفت خود بهای سنگینی می پردازند.
 بنابراین بطور خلاصه می دانیم که مبحث کثرت زندگی ها چیزهای غیر قابل توضیح را توضیح می دهد , این مبحث بسیار تسلی بخش است و منطبق با بالاترین عدالت است و برای انسان نشانه سعادتی است که خداوند در رحمت خود به او عطا کرده است.
 سخنان شخص مسیح در این ارتباط شکی باقی نمی گذارد . اینها چیزی است که در انجیل پزان مقدس در فصل سوم می گوید.
 3- عیسی مسیح به نیکودم جواب داد: در واقع من به تو می گویم که اگر یک انسان دوباره متولد نشود نمی تواند سلطنت الهی را ببیند.
 4-نیکودم به او گفت : وقتی انسانی پیر شد چگونه دوباره متولد می شود؟ آیا می تواند وارد شکم مادرش شود و یکبار دیگر متولد شود؟
 5-عیسی مسیح مجواب داد: در حقیقت من به تو می گویم که اگر یک انسان از آب و روح تولد نیابد به مقر خدایی راه نمی یابد چیزی که از گوشت آفریده می شود گوشت است و چیزی که از روح آفریده می شود روح است. پس آنچه که به تو گفتم دیگر تعجب نکن: باید که شما دوباره متولد شوید.///

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

لابرادور

 کلیات

 این سنگ از فلدسپات رنگین خاکستری و آبی تشکیل می شود و در سطح آن تا حدی قوس و قزحی است . اصلی ترین کشورهای کشف این سنگ در کانادا، فنلاند، ماداگاسکار ، مکزیک ، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا است .

 تأثیر بر بدن

 سنگ لابرادور عمل مرکز درمانی در بدن را افزایش می دهد و سیستم ایمنی را فعال می کند . این سنگ برای تغییر شکل ستون مهره ها بسیار موثر است و آن را دوباره به حالت تعادل می رساند . فشار خون را زیاد می کند و برای رماتیسم سودمند است . این سنگ بسیار نیرومند است و فعالیت چاکراهای دست را افزایش می دهد .

 اثر بر روح وروان

 لابرادور قدرت بیان را زیاد می کند و نوسانات خلق و خوی را از بین می برد . معذالک، خاطراطی را که ارتعاشات قوی بر جای گذاشته اند را ظاهر می کند . و کمک بزرگی در بیاد آوردن کودکی مان در اولین مکانی که دستخوش بدترین رفتار شدهایم می کند .

 نشان طالع بینی

 این سنگ برای نشانه های جدی و ماهی در نظر گرفته شده است .

 طبقه جاکرا

 سنگ لابرادور در تشدید نیروی شفا بخشی چاکرای دست بسیار موثر است .

 خصوصیات

 کسانی که برای معالجه بیماران از دستهایشان کمک می گیرند ، لازم است هر روز به مدت 10 دقیقه این سنگ را بر روی چاکرای دستان خود قرار دهند .

 فروش و نگهداری

 سنگ لابرادور یکی از سنگهای گرانقیمت در بازار دادو ستد است و عرضه آن محدود است . برای تخلیه این سنگ اید دو بار در ماه درآب جاری شسته شود و در نور خورشید قرار گیرد

عقیق

 کلیات

 این سنگ از تجمع کوارتزهایی که با ظرافت خاص منطقه ای شکل گرفته است تشکیل می شود ، و از گروه کلسدوئین ( سیلیسهای نیم شفاف متبلور شده ای که در عهد باستان در امر جواهر سازی از آن بسیار استفاده می کردند ) است که معمولا به رنگهای آبی ، خاکستری ، قهوه ای ، بژ و صورتی دیده می شود و می توان آن را در کشورهای برزیل ، آلمان ، مکزیک و ایالات متحده آمریکا یافت

 تأثیر در بدن

 عقیق برای بیماری ها و ناتوانیها ی چشمی بسیار موثر است و همچنین دارویی تقویتی برای دستگاههای تولید مثل می باشد و در واقع از روح جدید حمایت می کند : زیرا در دوران بار داری بسیار تأثیر برنگیز است . می توانیم از این سنگ برای درمان سردردها ، گرفتگیهای عضلانی و دردهای پشت استفاده کنیم . برای معالجه بیماری های صرع ، کلیه ، روده ، پروستات، احتقاق و ورم ها نیز می توانیم از آن کمک گیریم . سنگ عقیق ریه ها ، معده ، کبد و مغز را تقویت می کند و محرکی برای دستگاه گوارش است و بیان و سخنوری را تسهیل می کند

 اثر بر روح وروان

 ارتعاشات این سنگ انسداد و موانع درونی را از بین می برد و انرژی منفی را از ما دور می کند . توصیه می شود آن را در آپارتمانها بکار برید تا نیروی منفی بدور باشید

 نشان طالع بینی

 عقیق به نشانه گاو نر و عقرب اختصاص دارد

 محل چاکرا

 این سنگ برای چاکرای خارجی به کا رمی رود که بهتر است از عقیق نارنجی استفاده شود

 خصوصیات

 در مواقع خستگی و کوفتگی چشمها می توانید از قطعه ای عقیق بر روی پلکهایتان به مدت 10 الی 20 دقیقه در روز استفاده کنید

 فروش و نگهداری

 در بازار فروش سنگ عقیق به صورت سنگهای نتراشیده ، صیقلی و براق ، داخل زنجیر یا جواهرات دیده می شود . نگهداری از عقیق بسیار ساده است : شما می توانید آن را در هفته یک بار در آب جاری بشویید و یا احتمالا در اشعه خورشید قرار دهید
در

 اين سنگ از كوارتز شفاف و بي رنگ تشكيل مي شود و آن را بصورت توده هاي كاني قابل استفاده در كل جهان ميتوان يافت .

 تاثير بر بدن

 سنت هيلد گارد بنژان بر روي كريستال سنگ تحقيقات بسياري كرد و آن را براي درمان غده تيروئيد و چشم مؤثردانست . در عصر ما اين سنگ بسيار شناخته شده است ومعمولا براي دردهاي پشت ديسك كمر و فتق كمري استفاده مي كنند آميخته اين سنگ با كهربا بسيار فعال است . به علاوه براي قلب بافت لنفاوي غدد و جريان خون مؤثر است و ريه و چشم را تقويت مي كند نيز بسياري از ناراحتي هاي چشم را درمان مي كند . تسكين دهنده اي براي سيستم عصبي كل بدن به شمار مي رود غدد صنوبري را تقويت ميكند و توانايي و نيروي زندگييمان را افزايش مي دهد اين سنگ همچنين سر دردهاي مزمن و اختلالات رودهاي را تسكين ميدهد .آميخته آن با منيزيت ويشم قرمز اضافه وزن و انسداد انرژي را از بين ميبرد .

 اثر بر روح و روان

 كريستال سنگ براي مديتيشن بسيار مناسب است و از قدرتي بر خوردار است كه همچون حايلي در برابر انرژي هاي منفي و اخلال گر از محيط هاي خانه مانند اتاق خواب اتاق كار ...محافظت مي كند و برايمان آرامش و سازگاري فراهم مي آورد. ميتواند همه انسدادهاي عاطفي را حل كند و ما را متعادل با حالتي خوشرو و اتكا نشان دهد . كريستال سنگ مارا بسيار خوش مشرب حساس و سر شار از لطافت نسبت به همنوعمان و محيط اطراف مي كند .

 نشان طالع بيني

 اين سنگ تحت صورت هاي فلكي شير و جوزا است و طبق رسوم هندي تحت نشان جدي قرار دارد .

 محل چاكرا

 كريستال سنگ براي همه چاكراها بخصوص چشم سوم شبكه خورشيدي و چاكراي قلب مؤثر است . در واقع براي مداوا لازم است كه از سنگ هاي با ارزش استفاده شود . زيرا اعضاي بدن را هماهنگ و تصفيه مي كنند . نقش اين سنگ فرستادن و ذخيره انرژي است . فرستندهاي بسيار قوي و به خاطر نيروي انرژي اش هميشه پاك و شفاف است . در هر چاكرا عميقا نفوذ ميكند وانرژي سيال را به ما باز مي گرداند .

 خصو صيات

 براي درمان ناراحتي هاي روده معده و دستگاه گوارش مي توانيد يك عدد كريستال سنگ را با منيزيت و يشم براي مدت يك شب در ليوان آب (حدود نيم ليتر) قرار دهيد و 1الي 2 ماده به طور منظم هر صبح از اين اكسير بنوشيد .

 فروش و نگهداري

 كريستال را مي توان در مغازه ها به شكل مرغوب و پر بها از سنگي نتراشيده تا جواهري زيبا يافت . نگهداريش بسيار آسان است يك يا دودفعه در ماه مي توان آن را با آب جاري شست و در نور خورشيد قرارداد.

یاقوت کبود

 کلیات

 نوعی کریندون آبی و سبز ، زرد و یا بنفش است که از اکسید آلومینیوم تشکیل می شود و ماده موجود در آن آهن و تیتان است محل های اصلی کشف آن کشورهای هندوستان ، سیلان ، برمانی ، تایلند، استرالیا ، آمریکای شمالی و سری لانکا است

 تأثیر بر بدن

 طبق منابع قدیمی و تحقیقات اخیر ، یاقوت کبود دارای خاصیت شفا بخشی بی شماری است . توسط ارتعاشات نورانی اش می تواند نیرویی تولید کند تا سلولهای پوست ، مو و ناخنها را اصلاح و ترمیم کند ، از ریزش موها و طاسی می کاهد و به درمان سریع بیماریهای پوستی کمک می کند . یاقوت کبود مجموعه سیستم عصبی را نیرو می بخشد و به بیماری هایی که از اعصاب نشأت می گیرند یاری می رساند . به دلیل قدرت و توانایی اش می تواند سنگی قوی برای تسکین دردها و ناراحتی ها باشد . دردهای عصبی مانند درد عصب ، دردهای رماتیسمی ، سردردهای شدید ، نقرس یا بیماریهای مفصلی و دردهای ناشی از آن ، قولنج ، سوزش معده ، ناراحتی های عمل جراحی و دردهای سخت از جراحتهای خطرناک را درمان می کند
 یاقوت کبود برای ناراحتی های مزمن گوشی و فکی ، سینوسهای پیشانی و بطنها موثر است . چشم ها و بینایی را تقویت می کند . نتایج بسیار خوبی برای درمان بثورهای پوستی و بیماری های مربوط به پوست همراه با شستن آب یاقوت کبود به دست آمده است . تورمها ، زخمها و خونریزیها ، در نتیجه استفاده از یاقوت کبود کاهش می یابند. به علاوه ، می توان از این سنگ برای آرام کردن عصبانیت ، مبارزه بر علیه بی خوابی ، سرگیجه و تعریق بیش از حد استفاده کرد . بچه هایی که با لکنت صحبت می کنند ، باید یاقوت کبود را همراه با سنگ کلسدوئین در گردن داشته باشند . اما یاقوت کبود در وضعیتهای روانی بیمارگون و ناراحتی های ذهنی و روانی نیز استفاده می شود .

 اثر بر روح وروان

 یاقوت کبود یک سنگ خوب برای مدیتیشن است و ما را در تصمیماتمان حمایت می کند . به کسانی که آن را با خود دارند ، درک وفهم و روشنی می دهد وآنها را در برابر خشم و بی صبری حمایت می کند . این سنگ طبیعت دوران را تزکیه و تجدید می کند . یاقوت کبود توانایی و قدرت درخشانی از خود بروز می دهد . این سنگ بدون آنکه فرد حامل احتیاجی به مداخله آگاهانه داشته باشد ، انرژیها را به هم متصل می کند .
 یاقوت کبود از ارتعاشات خاص خود نیروی بزرگی مهیا می سازد ، و بدون آنکه انرژی صاحبش راتقویت یا تکمیل کند ، مستقلا ً دارای انرژی خاص و مربوط به خود است . گاهی اوقات یاقوت کبود « سنگ خرمندان » نیز نامیده می شود .گاهی به افرادی که در جستجوی صلح و واقعیت درونی توسط نیروهایشان هستند بر می خوریم ، یاقوت کبود سنگ واقعیت ، وفاداری ، عقل و خرد است

 نشان طالع بینی

 یاقوت کبود مختص علائم گاو نر ، سنبله و ماهی است . یاقوت ستاره دار به میزان ، از نوع آبی تیره به کماندار و آبی روشن به جوزا اختصاص دارد

 طبقه چاکرا

 این سنگ متعلق به چاکرای ششم یا « چشم سوم » است

 خصوصیات

 طبق سنتهای قدیمی ، این سنگ را بر روی پیشانی تب دار قرار می دادند تا آن را تسکین دهد. برای مبارزه بر علیه بی خوابی که موجب بیماریهای عصبی می شود ، لازم است بر روی پیشانی قرار گیرد یا در دست گرفته شود


 روش و نگه داری

 تنها تعداد محدودی از این سنگ در بازار تجارت مشاهده می شود . بیشتر اوقات به شکلهای نتراشیده ، صیقلی ، دستبند و به ندرت به صورت گردنبند یافت می شود . سنگهای صیقل یافته بیش از حد گران هستند ، به شما توصیه می کنیم که سنگ خود را در نمک خشک دریا برای تخلیه قرار دهید و آن را در نور خورشید شارژ کنید ، اما بیشتر از یک ساعت نشود


 خواص جادویی

 انرژی آن لطف خدایی را به ارمغان می آورد
 برای روشن فکری روحانی و از خود گذشتگی مفید است
 چشم سوم را توسعه میبخشد، از مالک خود محافظت میکند
 برای انتقال انرژی به جسم، شیُ و پدیده مورد نظر استفاده میشود
 شخص را از بیماریهای مختلف محافظت میکند

هماتیت ( حدید )

 کلیات

 اين سنگ از اكسيد آهن سياه و فلزي شكل تشكيل مي شود كه با منيتيت (سنگ آهن مغنا طيسي) و اكسيد آهن مغناطيسي متفاوت است . اين سنگ به نام ((سنگ خون )) نيز ناميده ميشود زيرا رنگ قرمز شفاف سنگ سنباده از اين سنگ حاصل مي شود . كشورهاي اصلي كشف آن : آلمان ايتاليا برزيل ايالات متحد آمريكا سوئيس ( تجمع اين كاني تا حدود مشهود است ) كانادا اورال سوئد و ايتاليا است .

 تاثير بر بدن
 سنگ هماتيت عمل باز سازي خون و سلول هاي بدن را افزايش مي دهد قلب و گردش خون را فعال مي كند . عمل اصلاح كنندگي در طي بيماري يا بعد از آن را نيز بر عهده دارد.اين سنگ براي واريس انعقاد خون ناراحتي هاي انسداد رگ ها و همچنين براي بيماري هاي گردش خون بسيار مؤثر است . از خونريزي منافذ به طور طبيعي و يا در زير پو ست جلوگيري مي كند و باعث بند آمدن خونريزي مي شود . به التيام زخم ها كمك و جراحت ها را كاملا بر طرف مي كند و نيز باعث خواب راحت و عميق ميشود .

 اثر بر روح و روان
 هماتيت اراده شجاعت و فعاليت ما را زياد مي كند و محركي براي شروع از صفر در كارها ترقي و پيشرفت اختيار توانايي قدرت تصميم گيري و شجاعت لازم در زندگي است .

 نشان طالع بيني

 هماتيت تحت صورت هاي فلكي قوچ و عقرب قراردارد

 طبقه چاكرا

 هماتيت مختص چاكراي ريشه است .

 خصوصيات

 در هنگام خواب لازم است اين سنگ را در زير بالش خود قرار دهيد . بهتر است در صورت امكان آن رابا كوآرتز صورتي همراه كنيد .

 فروش و نگهداري

 وجود اين سنگ در بازار فروش بسيار چشمگير است . هماتيت بصورت نتراشيده و قطعات عجيب زينتي بسيار يافت مي شود .چون اين سنگ داراي آهن بسياري است توصيه مي شود با آب شسته نشود و فقط در نمك خشك دريا قرارگيرد .


 خواص جادویی

 درمان هیستری
 برای درمان پلکهای ملتهب و سردرد مفید است
 به آگاهی روحانی وابسته است
 در سفرهای ستاره ای یاور خوبیست( برون فکنی های روحی)
 بهتر از بقیه سنگها خون را تصفیه میکند
 اگر از حلقه یا گردنبند آن استفاده کنید شفا دهنده ای دایمی همراه خود دارید
 جادوگران قبیله با قرار دادن آن بر روی محل بیماری، عامل بیماری را بیرون میکشیدند و آنرا بطور کلی درمان میکردند

تایگر

 کلیات

 توده اي از كوارتز قهوه اي طلا يياست كه به شكل راه راه با رسوبات رشته هاي آهن خرمايي رنگ است و در برابر اسيد ها بسيار حساس است .مهمترين اين توده ها در كشور هاي بيرماني هندوستان آفريقاي جنوبي ايالات متحده آمريكا و غرب استراليا يافت مي شود .

 تاثر بر بدن

 اين سنگ فعال كننده مراكز حركتي در بدن از جمله استخوان ها و مفاصل مي باشد و باعث تقويت آنها مي شود . رنگ قهوه اي طلايي آن باعث گرم نگه داشتن بدن و بيش از هر چيز مجراهاي تنفسي ميشود . همچنين اين سنگ داراي اثر تسكين دهندگي در تنگي نفس و آسم است . همسطح متابوليسم بدن اعصاب را آرام مي كند . چشم ببر اين امكان را به افراد عصبي ميدهد تا تمايل به از بين بردن دلايل و بي توجهي بر تمركز فكر و انديشه ها يشان را داشته باشند . اين يك سنگ باارزش براي تعليم دهي بچه ها به طور منظم است . چشم ببر با ارتعاشات تعيين شده اي باعث تحريك افراد ضعيف بي اراده و ترسو ميشود . همچنانكه باعث استواري و تقويت كبد ميشود و عمل باكتريها را مهار مي كند .اين سنگ بخصوص براي افراد مضطرب در نظر گرفته شده است و شبكه خورشيدي را تقويت ميكند .


 اثر بر روح و روان

 چشم ببر ايجاد گرما و آرامش ميكند وافكار ما را براي مداواي ذات درونمان تحريك ميكند . اين سنگ به كساني كه داراي مشكلات امور مالي هشتند كمك با ارزشي ميكند .

 نشان طالع بيني

 چشم ببر مختص نشانهاي جوزا سنبله و شير است .

 خصوصيات

 براي تقويت تمركز توصيه مي شود در طي كارهاي شخصي اين سنگ را با خود داشته باشيد و براي امتحانات لازم است اين سنگ رادر مقابل خود قرار دهيد .


 فروش ونگهداري

 چشم ببر در بازار تجارت به صورت هاي نتراشيده صيغلي جواهري داخل زنجير جواهر و بعضي اوقات هم بصورت شئ تزئيني ديده ميشود . نگهداري : بهتر است اين سنگ را 2تا 3 بار در ماه زير آب بشوييد و حدودا 2الي 3 ساعت در برابر تابش نور خورشيد قرار دهيد تا دوباره شارژ مي شود .//

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

این سنگ توده آبی رنگ شاهانه ای است که از مواد گوناگون سودالیت به همراه رگه های پیریت تشکیل می شود و ماده رنگی موجود در آن از لازوریت ، کلسیت و پیریت است . مکان اصلی کشف این سنگ در کشورهای افغانستان ، شیلی ، برمه و اتحاد جماهیر شوروی ( دریاچه بایکال ) است .

 تأثیر بر بدن

 رنگ آبی این سنگ یک اثر آرام بخش دارد و گرفتگی عضله را از بین می برد . درجه تب را در بدن پایین می آورد . لاپی – لازولی برای درد عصبها ، بثورهای پوستی و گزیدگی حشرات بسیار موثر است . کلا ً این سنگ از درد می کاهد ورمها را از بین می برد . گرفتگی سینه و گلو را رفع می کند . دردهای سر را تسکین می دهد و برای فشار خون بالا موثر است . اما نباید برای افرادی که دارای فشار خون پایین هستند مورد استفاده قرار گیرد . این سنگ مانع فشارهای عصبی می شود و گرد ش خون را تقویت می کند . عمل ریه ها توسط این سنگ افزایش می یابد ، و ضایعات لنف و غده تیروئید را درمان می کند .
 لاپی – لازولی کمک بسیار شایانی به بیماری حلق ، نایژه و لوزه ها می کند . غده تیموس را نیرو می بخشد و نیروی حیات می دهد . و نیز برای سرطان در مراحل اولیه آن بسیار موثر است .

 اثر بر روح و روان

 سنگ مورد نظر در رشد روحی و معنوی بسیار موثر است . قدرت ما را در حساسیت ،توجه و آگاهی زیاد می کند . نگرانی ها و موانعی را که در احساسات ما وجود دارند از بین می برد . لاپی – لازولی باعث رفع وازدگی و سرکوب در علم روانشناسی در طی زندگی می شود . این سنگ برای حمایت از عقاید اجتماعی بسیار توصیه می شود و نیز باعث شادی ما از این تصمیم می شود . سنگ لاپی – لازولی عموماً در جهان به عنوان سنگ عشق و دوستی مشهور است .

 نشان طالع بینی

 لاپی – لازولی به نشانه های قوس و ماهی و نیز جدی و دلو اختصاص دارد .

 خصوصیات

 این سنگ به هیچ عنوان نباید در اتاق خواب استفاده شود .

 فروش و نگه داری

 سنگهای بسیاری از این نوع در بازار فروش یافت می شود . توصیه می کنیم برای تمیز کردن ، آن را در نمک خشک دریا قرار دهید و از آب استفاده نکنید . این عمل را بهتر است یک بار در هفته انجام دهید و برای شارژ ، آن را مدت طولانی در نور خورشید قرار ندهید

 خواص جادویی

 چشم سوم - چاکرای گلو – ترقی انرژی – خود اتکایی – وفا داری. به شما کمک میکند به خودتان محبت کنید و در یک خلاقیت بیشتر با سطح روحی تماس بگیرید و بینش روحی را افزایش میدهد . گفته شده که در این سنگ کل آگاهی کیهان جمع شده است و به گسترش آگاهی و گنجایش عقلانی بیشتر کمک میکند
 به شما در مسیر خرد جهانی کمک میکند
 به عنوان سنگ محافظ، از خطرات فیزیکی و حمله های روحی شما را پناه میدهد//

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

فلج خواب يا به اصطلاح عموم " بختک " با زمينه ژنتيکي در نتيجه استرسهاي روزمره به وقوع مي پيوندد و هيچگونه عارضه جسمي در پي ندارد.
 تشريح چگونگي فلج خواب يا بختک
 دقيقا پيش از خواب طبيعي و يا هنگام بيدار شدن بامدادي و هنگامي که فرد دراز کشيده حالتي موسوم به فلج خواب رخ مي دهد که در آن فرد براي چند ثانيه ( گاهي تا چند دقيقه ) مطلقا قادر به حرکت نيست ولي در عين حال نسبت به کليه وقايع اطراف خود آگاه است .
 مي توان با لمس بدن فرد يا صدا کردن اسم او، وي را از اين حالت خارج کرد. در ضمن گاهي اوقات فرآيندهاي ذهني خواب در زمان فلج خواب بروز مي کند و فرد حتي ممکن است در حالت بيداري و فلج، رويا ببيند که اکثر اين روياها هشدار دهنده و ترسناکند.

 علت ايجاد " بختک "
 به طور يقين مي توان گفت ؛ که فلج خواب در اثر ناهنجاري مغزي ايجاد مي شود که در آن مکانيسمهاي عصبي، در زماني نامناسب فعال شده اند.
 خواب چنين افرادي به جاي آنکه با امواج آهسته مغزي ( آلفا) آغاز شود مستقيما وارد مرحله عميق مي شود و اين بدين معناست که فرد مبتلا به فلج خواب، خواب سبک يا به اصطلاح چرت زدن را تجربه نمي کند.
 فلج خواب يک اختلال ژنتيکي است و تقريبا کليه افراد مبتلا داراي ماده ويژه اي در خون به نام HLA-DR2 هستند. در ضمن فلج خواب هيچ عارضه جسمي ايجاد نکرده و با اضطراب و استرس تشديد مي شود.
 لازم به ذکر است عارضه مذکوربا داروهايي از قبيل ايمي پيرامين و آمفتامينها به طور موفقيت آميزي درمان مي شود.

 فلج خواب -بختک

 فلج خواب(sleep paralysis) به حالت ناتواني درانجام حركات ارادي حين خواب اطلاق مي شـود.فلج خواب يـك تـجربـه ي دلــهره آور و هراس انگيزمي بـاشد. فـلـج خـواب اغـلب اوقات هنگام بيدارشـدن از خـواب و يـا در مـوارد نـادر در لحظه ي بهخـواب رفتن رخ ميدهد. فلج خواب از چند ثانيه تاچـند دقيـقه بـه طـول مي انجامد. 25 تا 30 درصدجـمعيت كشـور حـداقل يكبار در طول زندگي خوداخـتـلال فلج خـواب را تـجـربه كرده اند. فلج خوابميتواند در هر سني روي دهد.
 علايم فلج خواب:

 1- ناتواني در حركت دادن تنه، دستها و پاها و صحبت كردن (فرد از فرط ترس ميخواهد فرياد بكشد و براي بيدار شدن تقلا ميكند، اما گويي تلاش وي بي نتيجه است).

 2- فلج تمام و يا بخشي از عضلات اسكلتي ي بدن.

 3- احساس خفگي و نزديك بودن زمان مرگ (گويي موجودي روي قفسه سينه ي شما قرار گرفته است).

 4- وحشتزدگي و اضطراب.

 5- توهمات خواب(hypnagogic hallucinations): به توهمات شنيداري، ديداري و لمسي ي رويا مانند اطلاق ميشود. احساس حضور يك انسان ديگر در اتاق، احساس فشردگي در قفسه سينه، ديدن سايه ي افراد، ديدن منبع نوراني، شنيدن صداي افراد، شنيدن صداي قدمهايي كه نزديك ميشوند، ديدن شبح، تجربه خروج از بدن، احساس شناور شدن در هوا، شنيدن صداي بازو بسته شدن درها.
 تصورات غلط نسبت به فلج خواب و يا بختك:
 آزار و اذيت توسط جن، شيطان، ديو و يا موجودات فرازميني، و يا اشتباه گرفتن آن با تجربه خروج از بدن.
 علت ايجاد فلج خواب:
 عوامل ژنتيكي، اضطراب و استرس، اختلال هراس و اختلال در نظم خواب را در پيدايش فلج خواب دخيل ميدانند.
 مكانيسم ايجاد فلج خواب:
 در طي خواب در مرحله ي حركات سريع چشم(REM)، يعني مرحله اي كه رويا بيني در آن روي ميدهد، مغز انتقال سيگنالهاي عصبي بسوي عضلات اسكلتي (به استثناي عضله ديافراگم و عضلات چشم) را مسدود و متوقف ميسازد، تا شما روياهاي خود را برون ريزي نكنيد (يعني مثلا وقتي خواب ميبيند در حال دويدن هستيد، از رختخواب بلند نشويد و شروع به دويدن نكنيد). هنگامي كه شما قصد داريد از خواب بيدار شويد، مغز مجدداً كنترل عضلات را به دست ميگيرد. اما گاهي اوقات قبل از اينكه مغز كنترل عضلات اسكلتي را بدست گيرد و عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند، شما هشياري خود را باز مي يابيد. كه نتيجه ي آن احساس هراس آور فلج بودن بدنتان خواهد بود. نقطه ي مقابل اين عارضه زماني است كه برخي افراد هنگام رويا ديدن دستها و پاهاي خود را تكان ميدهند و يا در موارد شديد تر دچار خوابگردي ميشوند.

 چه چيزهايي احتمال تكرار فلج خواب را افزايش ميدهند:

 1-كساني كه بطور طاق باز و رو به پشت ميخوابند بيشتر به فلج خواب دچار ميشوند.

 2-برنامه ي خواب نامنظم و محروميت از خواب.

 3-افزايش استرس و اضطراب.

 4-تغييرات ناگهاني در سبك و يا محيط زندگي.

 5-مصرف قرصهاي خواب آور و آنتي هيستامينها.

 چگونه هنگام تجربه فلج بدن خود را از اين وضعيت هراس آور خلاصي بخشيم:

 1-سعي كنيد انگشتان دست و يا پاي خود را تكان دهيد.

 2-چشمان خود را به شدت تكان دهيد، به دنباي آن پلكها و سر خود را.

 3-سعي كنيد وضعيت خروج از بدن را در خودتان القا كنيد.

 درمان فلج خواب:

 فلج خواب يك اختلال خواب بي خطر است. تنها با رعايت اصول بهداشت خواب، خودداري از طاق باز خوابيدن و كاهش استرسها و هراسها ميتوان تكرار آن را به حداقل رساند. افرادي كه هفته اي يكبار به فلج خواب دچار ميشوند لازم است تحت درمان دارويي (مصرف ضد افسردگي ها) قرار گيرند.


 وقتی در موقع خواب موجودات غیر ارگانک به من نزدیک میشن دچار بختک میشم. اگر موجودات درست وحسابی و دوست باشن کمکم میکنن برونفکی رو کامل کنم ولی وقتی انواع وحشیشون اذیتم میکنند همونطور فلج میمونم. قبلا به طور مذبوهانه ای تلاش میکردم خودمو بیدار کنم ولی الان چند تا راه یاد گرفتم اونا رو دور کنم. به هر حال نترسیدن و آرامش خیلی مهمه چون اغلب موجودات خبیث خیلی کار خاصی نمیتونن انجام بدن و به خصوص با آرامش قرآن خوندن دورشون میکنه البته اگه اونقد از ترس زهره ترک نشده باشید که بتونید این کارو بکنید. برای کسایی که برونفکنی میکنند این حالت زیاد پیش میاد به خصوص وقتی انرژی کافی نداشته باشن. بعضی وقتا جالب نیست ولی من دیگه بهش عادت کردیم//

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

حفاظت از چشم سوم - دکتر مطلب برازنده
 مآخذ: کتاب متافیزیک و چشم سوم، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات نوید
 هنگامي كه دو نفر انرژي‌هاي چاكراي چشم سومشان را مخلوط كنند، قدرت روشن‎بيني آنها افزايش مي‎يابد. اگر هر دو هم‌زمان انرژي‌هايشان را خالصانه ادغام كنند و واقعاً در مركز چشم سوم قرار بگيرند، فهم آنها براي درك پديده‎هاي مختلف بسيار افزايش پيدا مي‎كند. در اين حالت يك نور بسيار زيبا و درخشان سبز رنگ در اطراف آنها ديده مي‎شود، اين بيشتر در مردمان پاك و خوب اتفاق مي‎افتد. تركيب انرژي‌هاي چشم سوم از طريق ارتباط فيزيكي، عاطفي و يا فكري صورت مي‌گيرد. ارتباط عاطفي و فكري از راه دور نيز امكان پذير مي‌باشد، به همين دليل افراد از راه دور نيز مي‌توانند بر چشم سوم يكديگر اثر بگذارند.
 در اين ارتباطات اگر يكي از آن دو نفر، يا هر دو نفرشان داراي چشم سوم ناپاك باشند، آن رنگ سبز درخشان، كدر، مات و تيره مي‎شود. اين افراد اشرافشان به ابعاد ماورائي كاهش پيدا مي‎كند و محدود مي‎شود. افرادي كه با هم ارتباط نزديك فيزيكي و متافيزيكي دارند و يا آنهايي كه با هم ازدواج مي‎كنند، بايد خيلي مواظب اين پديده باشند. در اين حالت‎ها اگر فقط چشم سوم يكي از دو نفر داراي مشكل است، نفر مقابل بايد خيلي مواظب باشد. اين بدان معنا نيست كه مردم از هم جدا شده يا جداي از هم زندگي كنند، بلكه بايد مواظب چشم سومشان باشند و از آن محافظت كنند. اين كار بسيار آسان است، ما مي‎توانيم يك حلقه‌ي محافظ كامل و هميشگي براي چشم سوم خود ايجاد كنيم. در بعضي افراد نيز چشم سوم به محافظت اختصاصي نياز دارد.
 آسان‎ترين و مطمئن‎ترين راه براي حفاظت از ابعاد فيزيكي و متافيزيكي خود ـ حفاظت از هاله، چاكراها و چشم سوم ـ توسل به حضرت حق‎تعالي مي‎باشد. هم‌چنين به نظر مي‌رسد كه غسل و وضو با ايجاد حصاري از نور ماورايي پيرامون هاله‌ي انسان، از هاله، چاكراها و چشم سوم مواظبت مي‌كنند و از ورود عوامل منفي و مخرب به هاله و اثرگذاري آن بر چشم سوم جلوگيري مي‌كنند. اين فرضيه نيز از طرف نويسنده اين كتاب ارائه شده است و به نظر مي‌رسد با مطالب ديني هماهنگي داشته باشد. حضرت امام خميني (قدس سره)، وضو و غسل را نور مي‌دانند و مي‌فرمايند: «وضو نور محدود و غسل نور مطلق است» (آداب نماز، ص77)
 در احاديث وضو را نور، و وضو روي وضو را نور روي نور معرفي نموده‌اند. پيامبر گرامي اسلام ـ عليه آلاف التحيّه و الثناء ـ فرموده‌اند: « (روز قيامت) بر اثر وضو، با پيشاني و دست و پاي سفيد بر من وارد مي‌شويد و هيچ كس جز شما اين خصوصيّت را نخواهد داشت.» حضرت امام رضا عليه‌السلام نيز وضو را باعث پاك ساختن دل براي ايستادن در حضور خداي جبّار مي‌دانند. (ترجمه ميزان الحكمه، ح21915 و 21912)
man7tomani
31-03-2008, 03:00
مراقبه‌ي چشم سوم (تمريني از علامه طباطبايي) - دکتر مطلب برازنده
 مآخذ: کتاب متافیزیک و چشم سوم، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات نوید
 «... شناخت خداوند يك امر بديهي و روشن و از بديهي‌ترين بديهيّات است و آنچه كه مانع شناخت خداوند است جهل نيست بلكه غفلت است و اين غفلت نيز در اثر مشغول شدن به امور بي‌ارزش و پست دنيا ايجاد مي‌شود؛ پس خداوند براي هيچ كس دوتا ((دل)) قرار نداده است.
 پس همين دل است كه اگر اشتغال به دنيا پيدا كند موجب محبّت آن مي‌گردد و تمام همّت و تلاش انسان به آن تعلّق مي‌گيرد؛ پس همين امر تمام دل را به اشتغال خود در مي‌آورد و ديگر جايي از اين آينه دل صاف نمي‌ماند تا جمال خداوند سبحان در آن منعكس شود و معرفت حاصل شود؛ پس همانا مسأله، مسأله دل است.
 و اگر مي‌خواهي درستي سخن ما را بيازمايي، مكان خلوتي را انتخاب كن كه هيچ مشغول كننده‌اي از قبيل نور و صدا و اثاث منزل و غيره در آنجا نباشد، سپس طوري بنشين كه مشغول به كاري نشوي و حواست پرت نگردد و چشمانت را بسته نگهداري، آنگاه صورتي را مثلاً صورت ((1)) را در خيال خود مجسم نمايي كه كاملاً توجّه‌ات به آن معطوف گردد و هشيار باشي كه هيچ صورت خيالي وارد محوطه صورت ((1)) نشود؛ پس در اين هنگام كه ابتداي كار است درمي‌يابي كه صورت‌هاي خيالي ديگر مزاحم تو شده و ذهن تو را مي‌خواهند تاريك و مشوّش نمايند، صورت‌هايي كه بسياري از آنها قابل تشخيص و شناسايي از يكديگر نيست، صورت‌هايي كه از افكار روزانه و شبانه و مقاصد و خواسته‌هاي توست، حتّي اين افكار چه بسا دربارة اين باشد كه يك ساعت بعد از بيداري در فلان جا خواهي بود يا با فلان شخص ملاقات خواهي كرد يا فلان عمل را انجام خواهي داد؛ اين در حالي است كه تو در خيال خود فقط به صورت ((1)) نظر داري و به آن توجه مي‌كني و اين تشويش ذهن مدّتي با تو خواهد بود و تداوم خواهد داشت. پس اگر چند روزي به تخليه و پاكسازي اين خيالات مزاحم اقدام نمايي، بعد از مدّتي مشاهده مي‌كني كه آن خيالات و خواطر روبه كاهش گذاشته و هر روز كم مي‌شود و خيال نيز نوراني مي‌گردد تا اين‌كه احساس مي‌كني هر چه به دل و ذهن تو خطور مي‌كند، چنان روشن است كه گويا آن را با چشم حّس خود مشاهده مي‌كني آنگاه اين خواطر به طور تدريجي روز به روز كمتر مي‌شود تا اين‌كه هيچ صورتي با صورت ((1)) باقي نمي‌ماند. اين مطلب را خوب تحويل بگير! و از اينجاست كه صحّت ادّعاي ما را قبول مي‌كني كه همانا سرگرم شدن به امور دنيوي عامل اصلي خود فراموشي و غفلت از ماوراي ماده مي‌گردد و همانا حركت به سوي باطن، با روگرداندن از ظاهر و روآوردن به ماوراي ماده، صورت مي‌پذيرد، پس اگر خواستي مثلاً از همان طريق مذكور نفس خود را مشاهده نمايي، آن خواطر و موانع را كه همان هواهاي نفساني و مقاصد دنيوي است، چند برابر خواهي يافت؛ پس طريق منحصر به فرد براي دستيابي به معرفت، تصفيه دل از دنيا و زرق و برق آن و هر حجابي كه مانع ديدار خداوند سبحان مي‌گردد، مي‌باشد؛ پس تمام اسباب و دستوراتي كه گفته شده از قبيل مراقبه، خلوت و غيره، فقط براي دستيابي به اين حالت قلبي است، سپس توجّه كامل قلب تو به سوي خداوند سبحان و تشرّف به حضرتش ـ عزّاسمه ـ مي‌باشد و اين همان ذكر خدا و تشرّف به محضر حضرت حقّ است و آن آخرين كليد است و خداوند هدايتگر انسان است.» (طريق عرفان، ص109 تا 111)///

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

چشم سوم با اسامي مختلف از جمله چشم معرفت، چشم بصيرت، چشم دل، چشم درون، تيسراتيل و آجنا خوانده مي‌شود و جايگاه آن در كالبد اثيري و منطبق بر پيشاني در جسم فيزيكي است.

 برخي دانشمندان اعتقاد دارند كه چشم سوم محلي براي دريافت ادراكات فراحسي، الهام و اشراق و وسيله‌اي براي ارتباط موجودات با يكديگر در جهان هستي مي‌باشد. از طريق آجنا مي‌توان با عوالم و موجودات ماورائي و همچنين با وراي ابعاد مكاني و زماني ارتباط برقرار ساخت. همچنين با كمك آجنا مي‌توان هاله‌ها را ديد.

 براي رؤيت هاله، لازم است كه تمرينات باز كردن چشم سوم را انجام دهيد، تا چشم سوم خود را تحريك كرده، قدرت گيرندگي آن را افزايش دهيد. اين كار شما را قادر مي‎سازد كه انرژي اطراف سوژه‌ را دريافت كنيد. البته بدون انجام اين كار هم ديدن هاله‎ي تك‌رنگ‌ها ممكن است، اما اگر چشم سوم شما تحريك و باز نشده باشد، ديدن هاله‎ي يك موجود زنده بسيار مشكل خواهد بود.

 به ياد بياوريد كه وقتي خيلي خيلي خسته و كاملاً فرسوده‌ايد چه حالي داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي براي روزها نخوابيده‎ايد و به سختي مي‎توانيد چشمهايتان را باز نگه داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي چشمهايتان دست از تلاش براي بسته شدن بر نمي‎دارند؟ به ياد بياوريد كه چه حالي داريد وقتي كه با چشمهايتان مي‎جنگيد تا آنها را باز نگه داريد؟

 تجسم اين حالتها با تمركز و توجه كامل، در شما احساسي برمي‎انگيزد، مانند اينكه تلاش مي‎كنيد يك پرده‎ي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند كنيد. در چنين حالتي ماهيچه‎هاي چشمهايتان خوب پاسخ نمي‎دهند، بنابراين كار شما تقريباً بطور كامل ذهني است.

 چند لحظه صبر كنيد تا اين حالت را به خوبي مجسم كنيد. كوشش براي باز نگه‌داشتن چشمان خسته، يك تحريك ذهني قوي در چشم سوم ايجاد مي‎كند و به تدريج باعث باز شدن آن مي‎شود. اما چگونه؟

 اين فعاليت گشايشي ذهن ، آگاهي جسمي شما را در محل چشم سوم متمركز مي‎كند. هنگامي كه آگاهي جسمي شما در يك قسمت از بدنتان متمركز مي‎شود و شما آن ناحيه را تحت نفوذ ذهني خود قرار مي‎دهيد، كالبد انرژي خود را در آن ناحيه به نحوي پويا تحريك مي‎كنيد. اگر اين فعاليت ذهني به اندازه كافي ادامه پيدا كند و تلاش ذهني كافي صرف آن شود، چشم سوم شما شروع به باز شدن خواهد كرد.

 اگر شما فعاليت گشايشي ذهن را هنگامي كه در حالت آرامش هستيد و موضوعي در ميدان ديد شما قرار دارد (و بطور مستقيم در حال نگاه كردن به آن نيستيد) انجام دهيد، ديد هاله‎اي خودبخود ايجاد خواهد شد.

 فعاليت گشايشي ذهن كه در اينجا شرح داده شد، شبيه تكنيك‎هاي ديداري باز كردن چاكرا است كه توسط اكثر استادان كار با انرژي و پيشرفت قواي ذهني تدريس مي‎شود. فقط به مراتب قوي‌تر و مؤثرتر است. تمرينهاي ديداري كار با انرژي به تنهايي ضعيف و كند هستند و يادگيري و استفاده از آنها مشكل است.

 توصيه: مركز بين دو چشم (روي پيشاني) را به نرمي با ناخن بخارانيد. اين كار به شما كمك خواهد كرد كه اين نقطه را با آگاهي جسماني خود به دقت هدف بگيريد.

 آگاهي جسماني خود را به ناحيه بين چشمهاي خود منتقل كنيد. با تمركز كامل از اين ناحيه آگاه شويد. اين ناحيه را به صورت ذهني بالا بكشيد. چنان كه گويي تلاش مي‎كنيد پلكهايتان را به زور باز كنيد. اما به ماهيچه‌هايتان در اين ناحيه اجازه ندهيد كه منقبض شوند يا به هر صورت ديگر پاسخ بدهند (اين تلاش كاملاً ذهني است).

 احساس خود را به دقت مورد توجه قرار دهيد. تصور كنيد كه چشمهايتان خيلي سنگين شده‎اند؛ به آنها اجازه دهيد كه بسته شوند، و چند بار پلكهايتان را به‌هم بزنيد. توجه كنيد كه براي اين كار از كدام ماهيچه‌ها استفاده مي‎كنيد.

 همين فرمان عضلاني را از طريق آگاهي جسماني ذهن خود در آن ناحيه به كار ببريد، اما ديگر به ماهيچه‌هاي پلكهايتان اجازه ندهيد كه از فرمان اطاعت كنند.

 اين كار را دوباره و دوباره تكرار كنيد ( بالا بكشيد، بالا بكشيد، بالا بكشيد...) چنان كه گويي يك وزنه‎ي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند مي‎كنيد.

 اين كار را بارها تكرار كنيد، اما به خودتان ( يا هيچ يك از ماهيچه‎هايتان) اجازه‎‎ي انقباض يا پاسخ ندهيد. اين كار در آغاز كمي دشوار است، اما با كمي تمرين به راحتي در انجام آن مهارت و تسلط پيدا مي‎كنيد.

 اين فعاليت گشايشي ذهني خيلي مهم است. اگر مي‎خواهيد به روشن‌بيني و ساير توانايي‌هاي روحي دست پيدا كنيد، اين تمرين اولين قدم براي يادگيري كنترل چشم سوم است.

 در مراحل اوليه ممكن است احساس كنيد كه ناحيه وسيعي از بالاي ابروهايتان را بالا مي‎كشيد، حتي تمام پيشاني خود را. اين مورد اشكالي ندارد و باز هم مي‎تواند تأثير لازم را براي باز كردن چشم سوم شما داشته باشد. با تمرين بيشتر خواهيد توانست حوزه‎ي تمركز فعاليت ذهني خود را كاهش دهيد و آن را به ناحيه‎ي بين ابروها (چشم سوم) محدود كنيد.

 اگر اين فعاليت گشايشي ذهني را ادامه دهيد، چشم سوم خود را تحريك كرده ، آن را فعال خواهيد ساخت. تمركز يكنواخت و آرام شما روي يك شيئ، چشم سوم شما را با انرژي ساطع شونده از آن شيئ هماهنگ خواهد كرد. اين انرژي به مركز بينايي مغز شما ارسال مي‎شود و در آنجا بعنوان يك تصوير ( يك نوار روشن از نور رنگي) تفسير مي‎‌شود.

 توصيه: هر گاه در انجام اين عملكرد گشايشي ذهني، تمركز و تسلط كافي كسب كرده، آنرا بصورت ذهني اجرا كنيد، متوجه خواهيد شد كه وزنه‎ي خيالي پشت چشمهاي شما در يك سمت آسانتر از سمت ديگر بالا كشيده مي‎شود،كه معمولاً سمت راست آسانتر است. اصولا‎ًاين احساس ناشي از تفاوت بين دو نيمكره‎‎ي مغز شما است كه استفاده از يكي به مراتب آسانتر از ديگري است ( نيمكره‎ي غالب). اگر اين مورد براي شما ايجاد اشكال مي‎كند، با يك فعاليت چرخشي ذهني، در جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت در ناحيه‎ي بين ابروها، چشم سوم خود را تحريك كنيد. منظور از جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت اين است كه صورت خود را به عنوان صفحه‎ي ساعت در نظر بگيريد و جهت صحيح چرخش را با آن بسنجيد. براي اين فعاليت چرخشي نيز از همان فرمان ذهني عضلاني استفاده كنيد كه قبلاً براي باز كردن چشمهاي خسته به كار مي‎برديد. اما اكنون آنرا براي چرخش به كار ببريد، چنان كه گويي با حركت چرخشي يك مداد، اين ناحيه را تحريك مي‎كنيد. بهترين روش اين است كه براي فعال كردن چشم سوم خود تمرين گشايشي اصلي و اين تمرين چرخشي را يك در ميان انجام دهيد. فعاليت گشايشي ذهني به هر حال براي هماهنگ كردن چشم سوم شما با هاله لازم است.‎شود،كه معمولاً سمت راست آسانتر است. اصولا‎ًاين احساس ناشي از تفاوت بين دو نيمكره‎‎ي مغز شما است كه استفاده از يكي به مراتب آسانتر از ديگري است ( نيمكره‎ي غالب). اگر اين مورد براي شما ايجاد اشكال مي‎كند، با يك فعاليت چرخشي ذهني، در جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت در ناحيه‎ي بين ابروها، چشم سوم خود را تحريك كنيد. منظور از جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت اين است كه صورت خود را به عنوان صفحه‎ي ساعت در نظر بگيريد و جهت صحيح چرخش را با آن بسنجيد. براي اين فعاليت چرخشي نيز از همان فرمان ذهني عضلاني استفاده كنيد كه قبلاً براي باز كردن چشمهاي خسته به كار مي‎برديد. اما اكنون آنرا براي چرخش به كار ببريد، چنان كه گويي با حركت چرخشي يك مداد، اين ناحيه را تحريك مي‎كنيد. بهترين روش اين است كه براي فعال كردن چشم سوم خود تمرين گشايشي اصلي و اين تمرين چرخشي را يك در ميان انجام دهيد. فعاليت گشايشي ذهني به هر حال براي هماهنگ كردن چشم سوم شما با هاله لازم است.

 توجه: به ياد داشته باشيد كه همه‎ي اين تمرينهاي محرك انرژي، به آگاهي جسماني موضعي خصوصاً آگاهي موضعي در سطح پوست وابسته‎اند. براي اينكه اين تمرينها مؤثر باشند، بايد احساس كنيد كه آنها واقعاً اتفاق مي‎افتند.//

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

سفر روح (تكنيك اول) -
 اين تكنيك از هفت مرحله تشكيل شده است كه با طي اين مراحل مي‌توانيد به فرافكني دست پيدا كنيد. البته انتظار حصول نتيجه در اولين جلسه‌ي تمرين، انتظار به جايي نمي‌باشد. هر چند كه ممكن است برخي افراد در جلسه اول نيز به موفقيت برسند. در هر حال موفقيت در تكنيكهاي فرافكني به (توجه، توجه، توجه) و (تمرين، تمرين، تمرين) نياز دارد. اين دو كلمه (توجه و تمرين) توصيه تمام استادان متافيزيك به معرفت‌جويان مي‌باشد. با عنايت به اين موارد به شرح تكنيك مي‌پردازيم.
 مرحله‌ي اول:
 با رعايت موارد يك تا شش از بحث قبل و براساس دستورات ارائه شده در آن با همان نظم و ترتيب جسم و ذهنتان را رها كنيد. رها سازي جسم و ذهن براساس نظر بيشتر استادان و به استناد تجربيات مؤلف كتاب، اولين و مهمترين قدم در تمرينات فرافكني است.
 مرحله‌ي دوم:
 در اين مرحله بايد به حالت خلسه‌ي مثبت فرو رويد. خلسه يك حالت بين خواب و بيداري مي‌‌باشد. به عبارت ديگر يك حالت شبه خواب است كه در آن حركات ارادي بدن متوقف مي‌گردد. خلسه به دو نوع مثبت و منفي تقسيم مي‌شود. خلسه‌ي منفي با آشفتگي، اضطراب، تند و سطحي شدن تنفس، افزايش ضربان قلب، كاهش بزاق دهان و انقباض مثانه همراه است. اين نوع خلسه به دنبال ترس، شوك، رؤيت صحنه‌هاي دلخراش، دعوا و نزاع و خستگي و بي‌خوابي مفرط به‌وجود مي‌آيد. خلسه‌ي مثبت با آرامش، رهايي، راحتي، نفس‌هاي عميق و شمرده، ضربان قلب آرام، و طبيعي بودن ساير فعاليت‌هاي بدن همراه است. اين نوع خلسه با رعايت موارد يك تا شش فصل گذشته و انجام يكي از شيوه‌هاي زير حاصل مي‌شود.
 يك راه رسيدن به خلسه اين است كه ساعد دست را به سمت بالا نگاه داريد. درحاليكه بازو روي زمين يا تخت مي‌باشد. دست شما رها شده، آرام آرام به سمت تخت يا زمين فرو مي‌افتد. در همين حال شما به يك حالت شبه خواب فرو مي‌رويد. در همين حال مي‌توانيد به خود تلقين كنيد كه: «من احساس آرامش و راحتي مي‌كنم… جسم و ذهن من كاملاً رها شده است… دست من آرام آرام رها شده فرو مي‌افتد… در همين حال من به حالت خلسه فرو مي‌روم … خلسه‌ي مـن يك خلسه‌ي مثبت است… ».
 روش ديگر براي فرو رفتن در خلسه شمارش اعداد به صورت معكوس مي‌باشد. براي اين منظور شروع به شمارش معكوس از شماره صد كنيد. در اين حال به خود تلقين كنيد كه: «من احساس آرامش و راحتي مي‌كنم… جسم و ذهن من كاملاً رها شده است… از شماره صد معكوس مي‌شمارم تا به عدد يك برسم… با هر شمارش معكوس به حالت خلسه فرو مي‌روم … خلسه‌ي من يك خلسه‌ي مثبت است… .» به ياد داشته باشيد كه براي شمارش معكوس اعداد، دقت زياد به خرج ندهيد. اگر احتمالاً شمارش، اشتباه يا جابه‌جا شود اشكالي ندارد. همچنين لزومي ندارد كه شمارش را تا عدد يك ادامه دهيد. اگر در اواسط شمارش و يا در هر جاي ديگر آن به حالت خلسه فرو رفتيد، شمارش مي‌تواند متوقف گردد.
 يك روش ديگر براي حصول خلسه تجسم گوي بلورين است. براي اين منظور يك گوي سفيد را مجسم كنيد كه در فضاي بالاي سرتان معلق است. در ذهنتان روي گوي سفيد تمركز بگيريد و به خودتان بگوييد:« من شماره 3 را روي گوي بلورين مي‌نويسم، آنرا مي‌بينم و به خلسه فرو مي‌روم. سپس به جاي آن عدد 2 را مي‌نويسم و به آن نگاه مي‌كنم و خلسه‌ام عميق‌تر مي‌شود. در آخر عدد يك را مي‌نويسم و به آن نگاه مي‌كنم تا خلسه‌ام كاملاً عميق شود.» حال اين كار را انجام دهيد. اعداد را به هر رنگي كه بخواهيد مي‌توانيد روي گوي بلور بنويسيد. با اين كار آرامش و رهايي شما عميق و عميق‌تر مي‌شود. براي عميق‌تر شدن خلسه مي‌توانيد همين كار را دوباره تكرار كنيد.
 مرحله‌ي سوم:
 در اين مرحله بايد كالبد فيزيكي و حواس پنج‌گانه‌ي خود را فراموش كنيد. براي رسيدن به اين منظور بايد آرامش و خلسه‌ي شما عميق‌تر گردد. براي اين كار مي‌توانيد درحاليكه چشمانتـان بسته است به‌صورت مستقيم به فضاي تاريـك پشت پلك چشمانتان نگاه كنيد. يك فضاي تاريك و خالي مي‌بينيد. در اين فضا مستقيم به سمت جلو برويد. در اين حال ممكن است الگوها و حالت‌هاي مختلفي از نور را ببينيد. از كنار آنها بگذريد و همچنان به سمت جلو برويد. در اين حال كالبد فيزيكي خود را از ياد خواهيد برد و ديگر آن را احساس نمي‌كنيد. حواس پنج‌گانه شما مسدود شده، ديگر محرك‌هاي مختلف را دريافت نمي‌كنيد. شما در يك خلاء قرار گرفته‌ايد كه فقط محرك‌هاي فكري براي شما قابل دريافت است. شما براي فرافكني آماده هستيد.
 مرحله‌ي چهارم:
 به حالت ارتعاش و لرزش وارد شويد. اين حالت ارتعاش مهمترين و همچنين مبهم‌ترين بخش تكنيك مي‌باشد. بسياري از آنهايي كه تمرين‌هاي فرافكني را انجام مي‌دهند ارتعاش و لرزش را در اولين تجربه فرافكني خوب به‌ياد مي‌آورند.
 ارتعاش‌ها مي‌تواند شبيه تجربه‌ي برق گرفتگي با ولتاژ كم در زمان كوتاه باشد. اين ارتعاش‌ها به دليل تلاش كالبد اختري براي ترك كالبد فيزيكي مي‌باشد.
 به خودتان تلقين‌هاي ذهني بدهيد كه كالبد اختريتان در حال بلند شدن و بالا آمدن است. اين تلقين‌ها را تكرار كنيد. بيان تلقين‌ها مي‌تواند به زبان و يا به دل و در ذهن باشد. به‌‌‌‌‌طور كلي براي تلقين‌ها از جملات كوتاه مختصر و مفيد استفاده كنيد. براي مثال مي‌توانيد به خودتان بگوييد: «كالبد اختري من در حال ارتعاش است… كالبد اختري من در حال جدا شدن از كالبد فيزيكي است… كالبد اختري من جدا شده و به سمت بالا مي‌‌رود… ».
 يك نقطه به فاصله 30 سانتيمتر در بالاي پيشاني‌تان مجسم كنيد. سپس اين نقطه را به‌صورت ذهني به فاصله 180 سانتيمتري ببريد. نقطه مورد نظر را به اندازه 90 درجه بچرخانيد و بالا ببريد. اين كار را با ترسيم يك خط، موازي محور بدن در بالاي سر انجام دهيد. روي آن نقطه تمركز كنيد. ارتعاشات خود را از سر خارج كنيد و به آن نقطه ببريد و دوباره از آن نقطه به سر برگردانيد. اگر نمي‌توانيد اين كار را انجام دهيد حداقل در ذهنتان مجسم كنيد كه اين كار را انجام مي‌دهيد. به‌زودي و با تكرار تمرين به‌راحتي اين كار براي شما قابل انجام مي‌گردد. اين تمرين شما را براي فرافكني آماده مي‌كند.
 مرحله‌ي پنجم:
 ياد بگيريد كه اين حالت ارتعاش را كنترل كنيد. براي اين منظور تمام ارتعاشات را از سراسر بدن جمع كنيد و در سر متمركز نماييد. آنگاه اين ارتعاشات را به‌صورت يك موج از سر به سمت پاها ببريد. براي افزايش تأثير اين تمرين بر روي ارتعاش‌ها تمركز گرفته، در ذهنتان آن را تقويت كنيد. حال يك موج ارتعاش قوي را از سر به سمت پا هدايت كنيد و دوباره آن را به سر باز گردانيد. آنقدر تمرين كنيد تا اين امواج به‌راحتي تحت كنترل شما قرار گيرد. زماني كه شما توانستيد اين كنترل را به‌دست آوريد، براي خروج روح از بدن آماده مي‌باشيد.
 مرحله‌ي ششم:
 فرافكني را با يك جدايي نسبي شروع كنيد. كليد اين كار كنترل افكار است. ذهنتان را به‌طور كامل روي برنامه‌ي خروج از بدن متمركز كنيد و اجازه ندهيد كه اين فكر از ذهنتان بيرون رود. سرگرداني افكار ممكن است باعث از دست رفتن اين حالت كنترل گردد.
 ارتعاش‌هاي شما قوي‌تر مي‌شود. تجربه‌ي خروج از بدن را با جدا كردن يك دست يا يك پا از كالبد اثيري شروع كنيد. براي مثال احساس كنيد كه يك دست از كالبد اثيري شما از كالبد فيزيكي جدا شده و ديوار نزديك شما را لمس مي‌كند. دست را از وسط ديوار عبور داده سپس آن را به سمت عقب بكشيد و به موقعيت فيزيكي خود برگردانيد. همين تمرين را با دست ديگر انجام داده، هدف ديگري را لمس كنيد.
 مرحله‌ي هفتم:
 در اين مرحله مي‌توانيد به‌طور كامل از بدن جدا شويد. براي اين كار يكي از روش‌هاي زير را مورد استفاده قرار دهيد.
 روش اول: بيرون و بالا آمدن از بدن است. براي اين منظور مجسم كنيد كه وجود شما نوراني و روشن مي‌شود. در همين حـال ارتعاش‌هاي شمـا قوي‌تر مي‌گردد. حـال فكر كنيد، كه شنـاور شدن در فضا چقدر زيبـاست اين فكر را در ذهنتان حفظ كنيد و اجازه ندهيد كه فكر ديگري جايگزين آن شود. در اين حالت به‌شرط آنكه مراحل قبلي را با دقت پشت سر گذاشته باشيد، فرافكني خودبه‌خود اتفاق مي‌افتد.
 روش دوم: چرخيدن و خروج از بدن است. بدين ترتيب كه وقتي به حالت ارتعاش رسيديد اراده كنيد كه در ذهن، بدنتان را بچرخانيد. درست مانند زماني كه در بستر خوابيده و مي‌چرخيد. دقت كنيد، چرخش بدن فقط در فكر به‌صورت تجسم ذهني انجام مي‌شود و كالبد فيزيكي هيچ‌گونه چرخش يا حركتي ندارد. سعي كنيد بدنتان را به‌صورت ذهني از بالا بچرخانيد؛ در اين حالت كالبد اختري شما واقعاً خواهد چرخيد و از كالبد فيزيكي جدا خواهد شد. در اين لحظه شما خارج از بدن خواهيد بود. خود را معلق در بالاي كالبد فيزيكي‌تان ببينيد.
 شور، هيجان و شعف فراوان تمام وجود شما را خواهد گرفت. بر خود مسلط باشيد. براي چند دقيقه در اين تجربه‌ي خروج از بدن بمانيد و سپس به نرمي و لطافت به كالبد فيزيكي‌تان بازگرديد.
 تلقين‌هايي پيرامون تأثيرات خوب و مثبت اين تجربه‌ي موفق به خود بدهيد. تلقين‌هايي نيز درباره سلامت، نشاط و شادابي به خود بدهيد، در نهايت تلقين‌هايي در باب تجارب زيبا و موفق آينده كه در انتظار شما است بگوييد. حال با سه نفس عميق از اين حالت خارج شده، به حالت طبيعي و معمولي باز گرديد. چشمان خود را باز كنيد، خداوند را شكر گفته و به زندگي لبخند بزنيد.

سفر روح (تكنيك دوم) -
 در اين تكنيك قدرت تجسم بسيار مورد استفاده قرار خواهد گرفت و كمك فراواني خواهد نمود. تجسم عبارت است از خلق يك پديده در ذهن، كه به اعتقاد برخي از متافيزيسين‌ها به‌صورت همزمان در عالم ذهن نيز اتفاق مي‌افتد. ذهن بُعدي از ابعاد ماورائي وجود انسان مي‌باشد كه جايگاه آن در حد واسط كالبد فيزيكي و روح قرار گرفته است. به‌ياد داشته باشيد كه ذهن و مغز يكي نمي‌باشد، مغز بخش كوچك و مهمي از كالبد فيزيكي ما است كه درون جمجمه قرار گرفته است. به‌عبارت ديگر مي‌توان گفت ذهن از چند بخش تشكيل شده كه يك بخش آن مغز است. هرچند كه مغز و ذهن با يكديگر در ارتباط مي‌باشند ولي ماهيت آنها تفاوت دارد. مغز يك ارگان فيزيكي و ذهن يك بُعد متافيزيكي مي‌باشد. عالم ذهن يكي از عوالم هفت‌گانه جهان هستي است، كه در ارتباط با ذهن تمام انسان‌ها مي‌باشد. همان طور كه كالبد فيزيكي انسان در عالم فيزيكي زندگي مي‌كند و در انطباق با آن مي‌باشد، بُعد ذهن نيز در عالم ذهن سير مي‌كند و در انطباق با آن است.
 تجسم داراي يك نيرو و قدرت فوق‌العاده‌اي است كه مي‌تواند اثرات بسيار زيادي داشته باشد. بايد تجسم را شناخت و در جهات مثبت و براي تكامل و تعالي علمي و روحي از آن بهره گرفت. برخي از روانشناسان و متافيزيسين‌ها اعتقاد دارند كه وقتي انسان چيزي را در ذهن تجسم كند و بر آن تمركز بگيرد و آن تصوير ذهني را حفظ كند، آن چيز در عالم فيزيك نيز به‌وقوع خواهد پيوست. البته براي اين منظور حفظ مدت طولاني تصوير ذهني و يا تكرار آن به دفعات متعدد لازم است. براي مثال هر آنچه را كه ما درباره‌ي خودمان تفكر و تجسم نماييم و بر آن اصرار داشته باشيم در عالم فيزيكي به وقوع مي‌پيوندد. اين حالت در مورد ديگران نيز مصداق دارد. بدين معني كه هر آنچه كه براي ديگران تجسم كنيم همان خواهد شد. اين پديده به خصوص در والدين ديده مي‌شود كه مطالبي را درباره‌ي فرزندانشان تجسم مي‌كنند و به‌طور مرتب تكرار مي‌كنند و بر آن اصرار دارند، در نهايت نيز تجسم والدين درباره‌ي فرزندانشان عملي مي‌گردد. به همين دليل بزرگان گفته‌اند شما همان هستيد كه فكر مي‌كنيد. نبايد فراموش كرد كه تجسم با توهم متفاوت است. توهم يك وادي منفي است كه نه تنها مفيد نمي‌باشد، بلكه ممكن است تأثيرات سوء و منفي نيز داشته باشد. لذا بايد از پرداختن به توهم و سير در آن اجتناب نمود. همچنين پرداختن به تجسم نبايد به گونه‌اي باشد كه ما را از فعاليت‌هاي روزانه باز دارد. در واقع انسان بايد بخش محدود و معيني از وقت روزانه‌ي خود را صرف تجسم تصاوير ذهني مثبت براي خود و ديگران نمايد و مابقي وقت را به ساير امور مورد نياز بپردازد.
 براي انجام اين تكنيك، مكان و زمان مناسب را انتخاب كنيد. به صورت مطلوب روي زمين يا تخت‌خواب دراز بكشيد. نفس عميق بكشيد. آگاهي خود را بر چشم سوم (مركز پيشاني‌) متمركز كنيد، جسم و ذهن خود را با شيوه‌ي مناسب رها كنيد. (اين مراحل در مباحث قبل به‌صورت كامل شرح داده شده است.)
 پس از طي مراحل فوق به حالت خلسه فرو رويد. كالبد فيزيكي و حواس پنج‌گانه را به‌دست فراموشي بسپاريد. در وجود خود حالت ارتعاش و لرزش ايجاد كرده، آن را كنترل و هدايت كنيد. (اين مراحل به‌صورت كامل در تكنيك اول، مرحله‌ي اول تا پنجم به‌صورت مبسوط شرح داده شده است.)
 حال مراحل مقدماتي را با موفقيت پشت سر گذاشته، آماده‌ي فرافكني مي‌باشيد. در اين مرحله درحالي‌كه جسم شما روي تخت يا زمين دراز كشيده، با سقف اتاق فاصله‌ي زيادي دارد، مجسم كنيد كه فاصله‌ي مابين «نوك بيني» شما و «سقف اتاق» كم مي‌شود… اين تجسم را در ذهن تقويت كنيد… فاصله باز هم كم مي‌شود… همچنان با تمام احساس در اين تجسم بمانيد… فاصله كمتر مي‌شود… تمركز خود را بر اين موضوع حفظ كنيد… فاصله بسيار كمتر مي‌شود… احساس مي‌كنيد به سقف نزديك مي‌شويد… به زودي اين فاصله از بين خواهد رفت… به زودي با نوك بيني سقف را احساس خواهيد كرد… شادي و هيجان تمام وجود شما را خواهد گرفت… شجاع باشيد و احساسات خود را كنترل كنيد… به‌ياد داشته باشيد كه اين كالبد اثيري شماست كه از كالبد فيزيكي خارج شده، به سقف اتاق نزديك شده است.
 در ابتدا، اين كار در ذهن شما و با تجسم صورت مي‌گيرد؛ يعني همه چيز درون شما و با يك تصوير ذهني اتفاق مي‌افتد. با تمرين و تكرار، اين ذهنيت به عينيت تبديل مي‌گردد. به‌زودي شما آن را عملاً احساس و تجربه خواهيد كرد. اين پديده وجود خارجي دارد و شما آن را لمس خواهيد كرد. هنگام وقوع آن بر خود مسلط باشيد. وقايع جالب و شگفت‌انگيزي در انتظار شماست. از اين وقايع لذت ببريد و آزادي پرنده‌ي روح را از قفس تن، جشن بگيريد. اين يك نقطه‌ي عطف در زندگي شما مي‌باشد. خداوند كريم را براي اين نعمت شكر نماييد.
 پس از اينكه با نوك بيني سقف اتاق را احساس كرديد، خوشحال و شادمان به كالبد فيزيكي خود باز گرديد. براي بازگشت كافي است كه اراده كنيد و بخواهيد اين اتفاق بيفتد. بلافاصله ليز خورده، وارد كالبد فيزيكي مي‌گرديد. شما در كالبد فيزيكي هستيد. براي اينكه پايان و فرود خوبي داشته باشيد قبل از بازگشت به خود بگوييد: «مي‌خواهم به اين تمرين پايان دهم و از اين حالت خارج شوم… تا لحظاتي ديگر با سه نفس عميق چشمانم را باز مي‌كنم و به‌حالت عادي و طبيعي برمي‌گردم… امروز من يك تمرين خوب و زيبا را تجربه كردم… ياد و خاطره‌ي اين تجربه‌ي رؤيايي براي هميشه با من خواهد ماند… در تمرين‌هاي آتي سريع‌تر و آسان‌تر به نتيجه مي‌رسم… نتايج تمرين‌هاي بعدي جالب‌تر و دل‌انگيزتر خواهد بود… تجربه‌ي بسيار موفقي در انتظار من است… درحاليكه خوشحال، شاداب، سلامت و پر‌انرژي هستم با سه نفس عميق چشمانم را باز مي‌كنم… .» حال با سه نفس عميق چشمان خود را باز كنيد و به‌حالت طبيعي برگرديد. چند دقيقه طول مي‌كشد تا جسم شما كاملاً به‌حالت عادي باز گردد. لذا بلافاصله بلند نشويد و كمي تأمل نماييد. آرام آرام جسم خود را حركت دهيد تا كاملاً بيدار شويد.
 با تكرار تمرين‌ها به‌طور قطع اين پديده را به‌طور كاملاً محسوس و ملموس تجربه خواهيد كرد. در تمرين‌هاي بعدي پس از جدا شدن از كالبد فيزيكي و رسيدن به سقف مي‌توانيد به سمت پايين نگاه كنيد و كالبد فيزيكي خود را بر روي تخت يا زمين ببينيد. با ديدن كالبد فيزيكي خودتان حيرت زده خواهيد شد. شايد هم دچار دوگانگي شويد. شجاع باشيد و هيجانهاي خود را كنترل كنيد. در تمرين‌هاي ديگر مي‌توانيد پس از طي مراحل فوق و جدا شدن از بدن، در فضاي اتاق چرخي بزنيد و به هر كجاي آن كه مي‌خواهيد برويد. به‌ياد داشته باشيد كه براي رفتن به مرحله‌ي بعدي بايد مرحله‌‌ي قبل را با موفقيت طي كنيد، اگر هنوز در يك مرحله موفق نشده‌ايد هرگز به سراغ مرحله‌ي بعد نرويد.
 در جلسه‌هاي بعدي تمرين و پس از طي مراحل مذكور با موفقيت و جدا شدن از بدن مي‌توانيد از اتاق خارج شده، از ساير مكانهاي مجاور ديدن كنيد. براي خروج از اتاق نيازي نيست كه از در خارج شويد. شما مي‌توانيد در اين حالت به‌راحتي از ديوار عبور كنيد. چون شما در كالبد اثيري مي‌باشيد كه ماهيت آن غيرمادي است، براي اين منظور با دست خود امتحان كنيد. يك دست را به سمت ديوار ببريد، دست خود را از ديوار عبور دهيد. دست شما به نرمي و لطافت وارد ديوار مي‌شود و از آن عبور مي‌كند، درست مانند زماني كه دست فيزيكي‌تان را وارد آب مي‌كنيد. به همان راحتي كه جسم فيزيكي شما بدون هيچ مشكل و مقاومتي از بين هوا عبور مي‌كند، كالبد اثيري شما نيز از بين اجسام مادي عبور خواهد كرد… از در يا ديوار اتاق خارج شويد. از اتاق‌هاي مجاور ديدن كنيد.
 پس از موفقيت در مراحل فوق، در تمرين‌هاي جديد، با جدا شدن از كالبد فيزيكي به بيرون از محل زندگي خود برويد. به كوچه و خيابان‌هاي اطراف سر بزنيد. در شهر به گشت و گذار بپردازيد. فراموش نكنيد كالبد اثيري شما معلق در هوا حركت مي‌كند و نياز ندارد كه مانند كالبد فيزيكي روي زمين راه برود. هرچند كه اين كار را نيز مي‌تواند انجام دهد. از موفقيت‌هاي خود شادمان باشيد. به تمرين‌هاي خود ادامه دهيد. خالق خود را حمد و سپاس كنيد. به ياد داشته باشيد كه شما با اين توانايي‌هاي ظريف و پيچيده، يكي از ميليارد‌ها مخلوق خالقي بس بزرگ و عظيم مي‌باشيد.
 با پشتكار، تكرار و تمرين به مرحله‌اي مي‌رسيد كه مي‌توانيد كالبد فيزيكي خود را بر روي تخت رها كرده، اين پوشش سخت و ضمخت را از خود جدا كنيد و مانند پرنده‌اي آزاد و سبك‌بال، ساعت‌ها در اين كره خاكي به سير و سياحت بپردازيد، به هر كجاي آن كه مي‌خواهيد سفر كنيد و با سير در طبيعت، بر معرفت خود نسبت به خداي عزوجل بيفزاييد.

سفر روح (تكنيك سوم) -
 در اين تكنيك از آگاهي به‌عنوان محور اصلي تمرين استفاده مي‌شود. منظور از آگاهي در اينجا جمع نمودن تمام حواس بر يك سوژه‌ي خاص و داشتن حضور ذهن بر آن مي‌باشد. اين كار شبيه رهاسازي جسم با حركت آگاهي در بخش‌هاي مختلف بدن مي‌باشد كه در «بند پنجم شرايط لازم براي سفر روح» به آن اشاره شده است. قابل ذكر است، همان طور كه آگاهي‌مان را در جسم خودمان به حركت درمي‌آوريم، مي‌توانيم آن را بر سوژه‌هاي بيرون از جسم خودمان نيز متمركز كرده، يا در محيط بيروني به حركت درآوريم.
 فرافكني و سفر به بيرون از جسم، هم به‌صورت فردي و هم به‌صورت جمعي قابل انجام است. در مباحث قبل نمونه‌هايي از تكنيك‌هاي بسيار مؤثر فردي ارائه گرديد. در اين بحث قصد ارائه يك تكنيك جمعي و گروهي داريم. براي اين منظور لازم است يك گروه هفت نفره تشكيل دهيد، البته تعداد افراد مي‌تواند بيشتر و يا كمتر از اين مقدار نيز باشد. افراد گروه بايد همگون و از جنبه‌هاي مختلف احساسي و عاطفي به يكديگر شبيه و نزديك باشند. همه‌ي افراد بايد علاقمند و مشتاق براي فرافكني باشند و افراد مخالف با اين پديده نبايد در اين گروه قرار بگيرند. اينگونه افراد با انرژي‌هاي منفي خود كه حاصل مخالفت‌ها و ناباوري‌هاي فكري‌شان مي‌باشد، ايجاد اختلال در تمرين مي‌كنند. همچنين باعث كاهش ميزان موفقيت ساير افراد نيز مي‌گردند.
 براي انجام اين تمرين، به تعداد افراد گروه مبل راحتي فراهم نماييد. وضعيت مبل‌ها بايد به گونه‌اي باشد كه به‌راحتي سر، گردن و پشت خود را بر پشتي آن رها كنيد و بدون هيچ‌گونه انقباض و فشاري بتوانيد براي مدت طولاني به‌راحتي روي آن بنشينيد و خود را رها كنيد. مبل‌ها را به‌صورت يك دايره منظم كنار هم قرار دهيد، مبل‌ها بايد در تماس با يكديگر باشند، به‌گونه‌اي كه بين هر مبل و مبل‌هاي دو طرف آن تماس فيزيكي برقرار باشد. پس از آرايش مبل‌ها به‌صورت دايره‌اي، بر روي آنها بنشينيد، به‌گونه‌اي كه كف هر دو پا كاملاً روي زمين قرار گيرد. لبه‌ي پاي راست بايد با لبه‌ي پاي فردي كه در سمت راست شما قرار گرفته در تماس باشد، همچنين لبه‌ي پاي چپ بايد با لبه‌ي پاي فردي كه در سمت چپ شما قرار گرفته در تماس باشد. بدين صورت در اين دايره پاي تمام افراد با همديگر در تماس فيزيكي قرار مي‌گيرد. دستان خود را نيز به همديگر وصل كنيد، به‌طوري كه تمام افراد حاضر در دايره با دست‌هايشان در تماس با هم باشند. بدين ترتيب يك تماس فيزيكي كامل از طريق دست‌ها و پاها بين تمام افراد برقرار مي‌شود.
 بدون شك افراد حاضر در اين گروه همگي بايد مرد يا زن بوده، يا همه با هم محرم باشند. تشكيل اين حلقه يك امتياز بزرگ از ديدگاه متافيزيك به دنبال خواهد داشت. چون هاله‌هاي افراد در هم فرو رفته، در تماس با هم قرار مي‌گيرد، يك هاله‌ي حلقه‌اي واحد تشكيل مي‌شود. در نتيجه سطوح انرژي همه‌ي افراد حاضر در گروه يكسان مي‌شود. به‌عبارت ديگر تمام اين برنامه‌ها (تشكيل حلقه، تماس فيزيكي افراد و…) براي همسان و همتراز نمودن سطح انرژي افراد گروه مي‌باشد. اين پديده يك موضوع علمي با توجيهات قوي ماورائي مي‌باشد. با هم‌سطح شدن انرژي‌ها، امكان موفقيت افزايش پيدا مي‌كند. همچنين نتايج حاصل براي همه‌ي افراد تقريباً يكسان خواهد بود. به‌عبارت بهتر همه افراد به درجات بالايي از موفقيت به طور يكسان مي‌رسند. در صورت عدم انجام اين كار، به دليل اختلاف در سطوح انرژي افراد، ميزان موفقيت جمع كاهش پيدا مي‌كند، همچنين بازده‌ موفقيت بين افراد اختلاف زيادي خواهد داشت. تشكيل اين حلقه براساس همان توجيهات علمي و متافيزيك مذكور مي‌باشد و هيچ‌گونه ارتباطي با حلقه‌هاي تصوف ندارد.
 پس از قرار گرفتن روي صندلي‌ها براساس همان اصول شش‌گانه (با در نظر گرفتن شرايط مكاني، زماني و وضعيت جسمي) تمرين‌هاي تنفسي، رهاسازي جسم و ذهن را به‌صورت گروهي انجام دهيد. در اين حالت بهتر است يك نفر در جمع به‌عنوان مسؤول، مراحل كار را با صداي بلند بيان كند تا همه همزمان با هم انجام دهند و پيش بروند. پس از طي نكات اصولي شش‌گانه و رها شدن جسم و ذهن به‌صورت زير عمل كنيد.
 آگاهي خود را در ناحيه سر جمع كنيد… توجه خود را در چشم سوم متمركز كنيد… براي لحظاتي خود را درون چشم سوم احساس كنيد… آگاهي شما همچنان در ناحيه سر متمركز است… توجه شما همچنان بر چشم سوم است… آگاهي خود را به سمت فرق سر حركت دهيد… آگاهي را از طريق چاكراي شماره‌ي هفت خارج كنيد… اين كار به‌راحتي قابل انجام است… آگاهي خود را در فضاي بالاي سر معلق نگه داريد… به فضاي بالاي سر خود اشراف و آگاهي كامل داشته باشيد… آگاهي را در راستاي محور سر تا سقف اتاق حركت دهيد… آگاهي را در اين فضا به سمت بالا و پايين حركت دهيد… آن را به گوشه‌ي مشخصي از اتاق ببريد… آن را نزديك يك شيء خاص در اتاق ببريد… .
 آگاهي شما به‌راحتي مي‌تواند در تمام فضاي اتاق حركت كند، حتي مي‌تواند فضاي اتاق را ترك كرده، در اتاق‌هاي مجاور به حركت درآيد. آگاهي شما مي‌تواند در فضاي بيرون ساختمان، در كوچه و خيابان نيز حركت نمايد. آگاهي را ابتدا در مكان‌هاي آشنا حركت دهيد؛ مكان‌هايي كه بارها ديده‌ايد و تداعي و تجسم آن براي شما آسان است. مي‌توانيد آگاهي خود را به سمت شهرهاي ديگر و يا حتي كشورهاي ديگر به پرواز درآوريد.
 پس از موفقيت در مراحل فوق، آگاهي خود را به سمت آسمان ببريد و به ستارگان مختلف و سيارات متفاوت سر بزنيد. به‌ياد داشته باشيد جايگاه آگاهي شما در وراي ابعاد مكان و زمان است. پس براي انتقال از يك مكان به مكان ديگر (نزديك يا دور) به زمان با مفهوم فيزيكي نياز نداريد. با آگاهي خود در آسمان زيبا به سير آفاق مشغول هستيد و عظمت خالق يگانه را تحسين مي‌كنيد. يك احساس بسيار خوب، لذت‌بخش و شيرين در وجود شما جاري مي‌شود. احساس سبكي، رهايي و آزادي مي‌كنيد.
 هر وقت كه بخواهيد مي‌توانيد اراده كنيد و به كالبد فيزيكي خود كه بر روي مبل در اتاق قرار دارد برگرديد. اين كار به آساني و با خواست شما در يك لحظه انجام مي‌شود. تلقينات مثبتي پيرامون نتايج موفق اين تمرين و موفقيت در تمرين‌هاي بعدي به خود بدهيد. از شماره يك تا پنج شمرده، با يك احساس خوب و مثبت چشمانتان را باز كنيد. به زندگي لبخند بزنيد، خداوند را شكر نماييد.


شرايط لازم براي سفر روح -
 مكان:
 مكان بايد ساكت و آرام باشد. تمام مزاحمت‌هاي صوتي را حذف كنيد. راديو و تلويزيون را خاموش كنيد. تلفن را قطع نماييد. به ديگران در مورد تمرين خود توضيح داده، از آنها بخواهيد با سكوت خود، با شما همكاري كنند.
 يك موزيك ملايم و بدون كلام پخش كنيد، تا مزاحمت‌هاي صوتي جزيي در آن گم شود. اين موزيك به آرامش شما نيز كمك مي‌كند و زمان تمرين شما را تنظيم مي‌نمايد. همچنين بعد از چند جلسه، شما با صداي موزيك شرطي مي‌شويد. اين باعث مي‌شود در تمرينات بعد راحت‌تر و سريع‌تر به نتيجه مطلوب برسيد و نتايج موفق‌تري كسب نماييد. در و پنجره‌ها را ببنديد تا مزاحمت‌هاي صوتي از بيرون وارد نشود. خود را براي پذيرش مزاحمت‌هاي صوتي ناگهاني آماده كنيد. بدين ترتيب كه به خود بگوييد: مزاحمت‌هاي صوتي ناگهاني و احتمالي براي من به راحتي قابل تحمل است.
 مكان بهتر است كه نيمه تاريك و يا تاريك باشد. وجود نور، خود نوعي محرك و عامل مزاحم مي‌باشد. تمام لامپ‌ها را خاموش كنيد. پرده‌ها را كامل بكشيد و اجازه دهيد مكان تمرين در تاريكي فرو رود. اگر تاريكي كامل را نمي‌پسنديد، يك لامپ كم‌نور روشن كنيد و طوري قرار بگيريد كه نور آن مستقيم به چشمان شما نتابد. اگر اين لامپ كم‌نور به رنگ سبز يا آبي باشد بهتر است.
 دماي محيط بايد متعادل و مطلوب باشد. اگر دماي محيط گرم يا سرد باشد، باعث اختلال در تمركز شما خواهد شد. هيچگونه بوي محرك، مهيج يا مزاحمي در محيط نباشد. البته برخي از انواع عطرها مي‌تواند تأثير مفيد داشته باشد. براي مثال روشن كردن عود مفيد است. اين سنت در هندوستان بسيار رايج است. ممكن است شما به صورت ذاتي از يك عطر خوشتان بيايد و بوي آن به شما آرامش بدهد. مي‌توانيد از اين عطر در هنگام تمرين استفاده كنيد. وجود بوهاي نامطبوع و مشمئز كننده مي‌تواند مضر باشد.
 زمان:
 بهترين زمان براي تمرين سحرگاه و يا اول صبح مي‌باشد، به شرط آنكه قبل از آن به اندازه كافي و لازم خوابيده و استراحت كرده باشيد. انجام تمرين‌ها، شب قبل از خواب مشروط بر آنكه خستگي مفرط در وجود شما نباشد نيز امكان‌پذير است. البته در صورت فراهم بودن ساير شرايط شما مي‌توانيد در هر زمان كه تمايل داشته باشيد تمرين كنيد. مدت زمان تمرين براي مبتديان به طور متوسط نيم ساعت مي‌باشد. البته چند دقيقه كم يا زياد شدن آن اشكالي ندارد. ولي تمرين‌هاي طولاني براي اينگونه افراد به هيچ عنوان توصيه نمي‌شود. نتيجه‌ي تمرين هر چه كه باشد (موفق يا ناموفق) نبايد زمان تمرين بيشتر از مقدار ذكر شده باشد.
 وضعيت جسم:
 جواهرات، ساعت و امثال آن را كه در تماس با پوست بدن هستند، از خود دور كنيد. وجود يا عدم وجود عينك روي چشمان شما بستگي به عادت و راحتي شما دارد، هر طور كه راحت هستيد همان طور عمل كنيد. لباس‌هاي تنگ و ضمخت را از تن خارج نموده، به جاي آن لباس راحت و گشاد بپوشيد، تا هيچگونه فشاري توسط لباس به جسم شما وارد نشود. نيازي به برهنه بودن نيست و بهتر است كه لباس و پوشش به همان صورت مذكور داشته باشيد.
 بهتر است قبل از تمرين دوش بگيريد يا حداقل دست و پا و صورت خود را بشوييد. حتماً قبل از تمرين روده و مثانه خود را تخليه نماييد.
 براي تمرين مي‌توانيد روي صندلي نشسته و يا روي زمين دراز بكشيد. اگر از حالت اول استفاده مي‌كنيد، يك مبل راحت و پشت بلند انتخاب كنيد. روي آن بنشينيد، كف هر دو پا را به طور كامل روي زمين بگذاريد و سر و گردن را بر روي پشتي صندلي رها كنيد؛ طوري كه سر معلق در هوا نباشد. در مجموع وضعيت بدن شما روي صندلي به گونه‌اي باشد كه در تمام بدن احساس راحتي كنيد و هيچ يك از عضلات تحت فشار و يا انقباض نباشد. در صورتي كه براي تمرين روي زمين دراز مي‌كشيد، حتماً يك زيرانداز نرم و مناسب (پتو يا تشك) پهن نماييد. روي تخت و خوشخواب نيز مي‌توانيد تمرين كنيد. استفاده يا عدم استفاده از بالش به خود شما بستگي دارد. هرطور كه راحت هستيد همان طور عمل كنيد. براي تمرين به روش خوابيده بايد به پشت دراز بكشيد، پاها را به اندازه عرض شانه‌ها باز نماييد، دست‌ها را با كمي فاصله در كنار بدن قرار دهيد.
 در هنگام تمرين‌هاي فرافكني بهتر است كه چشم، بسته باشد. با بسته شدن چشم، ارتباط با دنياي فيزيكي قطع مي‌شود و مي‌توانيد تمركز بهتري داشته باشيد. انسان از طريق حواس پنج‌گانه ادراكات محيط فيزيكي را دريافت كرده، با اطراف ارتباط مي‌گيرد. بخش اعظم ارتباط ما با محيط اطراف از طريق چشم‌ها مي‌باشد. همچنين بيشترين تحريكات فيزيكي نيز از طريق حس بينايي وارد مي‌شود. پس با بستن چشم‌ها بخش عمده‌ي ارتباطهاي ما با عالم فيزيك قطع مي‌گردد و جلو ورود بسياري از تحريكات فيزيكي كه عامل مزاحم مي‌باشد، گرفته مي‌‌شود.
 تنفس:
 در شروع تمرينات انجام تنفس عميق و شكمي همراه با حضور آگاهي مي‌تواند بسيار مفيد باشد. اينگونه تنفس‌ها سريعاً انسان را به آرامش مي‌رساند. تنفس عميق شكمي طي چهار مرحله انجام مي‌شود. مرحله اول، دم عميق است كه طي آن با يك دم عميق، ريه را به‌طور كامل پر از هوا مي‌كنيد. مرحله دوم، حبس و نگه‌داشتن هواي ورودي به منظور تبادل كامل اكسيژن و دي‌اكسيدكربن مي‌باشد. در صورتي كه هواي ورودي را چند لحظه در ريه حبس كنيد، از اكسيژن آن به طور كامل و بهينه استفاده مي‌شود. مرحله سوم، بازدم عميق است كه طي آن تمام هواي ريه تا آنجا كه مقدور باشد، تخليه مي‌گردد. البته تخليه‌ي كامل ريه از لحاظ فيزيولوژيك امكان‌پذير نمي‌باشد. در مرحله چهارم، چند لحظه به ريه استراحت ‌دهيد و سپس تنفس بعدي آغاز شود. در حالت معمولي عموماً نفس كشيدنهاي انسان سطحي مي‌باشد، در نتيجه هواي قابل توجهي وارد ريه نمي‌شود. از آنجا كه همان مقدار كم هواي ورودي نيز سريعاً تخليه مي‌گردد، اكسيژن موجود در آن به طور كامل مورد استفاده قرار نمي‌گيرد.
 تنفس‌هاي عميق شكمي به شرط همراه بودن با حضور آگاهي اثرات آرامش‌بخش خواهد داشت. بدين ترتيب كه در هنگام تنفس عميق بايد آگاهي، توجه و حضور ذهن بر يكي از اين موارد باشد: عمل دم و بازدم (هواي ورودي و خروجي)، داخل حفره‌هاي بيني، نوك بيني، پيشاني (چشم سوم) ، پشت حلق (زير مغز)، پنج تا هشت سانتي‌متر زير ناف (روي شكم) و شمارش دم و بازدم.
 حضور آگاهي بر عمل تنفس علاوه بر آرام كردن بدن باعث سكون بخشيدن به ذهن، ايجاد حالت دروني مناسب و افزايش كارايي تمرين‌ها مي‌گردد. نفس‌هاي عميق باعث افـزايش انرژي بدن، افـزايش سطح سلامت، تمدد اعصاب، تسلـط بر افكار و احساسات، بالا رفتن قدرت تمركز و ايجاد نيروي روحي مي‌گردد. براي استفاده بهتر از نيروي تنفس و آرامش حاصل از آن مي‌توانيد همزمان با نفس‌هاي عميق يك توده‌ي ابرمانند انرژي‌زا و نوراني را در چند سانتي‌متري صورت خود مجسم كنيد و با هر عمل دم بخشي از آن را وارد وجودتان كنيد. اين تجسم نيز بسيار آرام‌بخش خواهد بود و سبب رهايي شما خواهد شد.
 رها‌سازي جسم:
 رها سازي جسم به معناي ايجاد انبساط در عضله‌ها و رها شدن آنها از انقباض‌ها و تنش‌ها مي‌باشد. براي اين منظور مي‌توانيد به ترتيب با بخش‌هاي مختلف بدن خود و عضله‌هاي مربوطه به آن بخش صحبت نموده، از آنها بخواهيد كه آرام شوند. شايد اين موضوع به نظر شما عجيب بيايد، ولي مطمئن باشيد كه سيستم عصبي، پيام شما را به آن بخش از بدن مي‌رساند و آن بخش آرام و رها مي‌شود. براي مثال مي‌توانيد بگوييد: كف پاي راست من! لطفاً آرام و رها باش.
 روش ديگر براي رهاسازي اين است كه اول توجه خود را به پاها معطوف مي‌كنيد. اگر در اين اندام احساس گرفتگي، انقباض يا درد داريد، آن را با استفاده از قدرت تجسم به سمت زمين هدايت كرده و از كف پا به زمين منتقل نماييد. و بدين ترتيب آن را از خود دور كنيد. سپس توجه خود را به روي تنه (شكم، سينه، كمر و شانه‌ها) برده، در صورتي كه گرفتگي، درد و انقباضي دارد، با قدرت تجسم آن را به سمت پاها هدايت كنيد و سپس به زمين منتقل نماييد. در مرحله بعد همين كار را با دست‌ها و در مرحله‌ي آخر با سر و گردن انجام دهيد. بدين ترتيب تمام گرفتگي‌ها، انقباض‌ها، دردها، تنش‌ها و اضطراب‌ها از جسم شما به زمين منتقل مي‌گردد؛ زمين ظرفيت بالايي براي دريافت و هضم اين موارد دارد.
 روش ديگر براي رهاسازي جسم حضور و حركت آگاهي در بخش‌هاي مختلف جسم مي‌باشد. صرف اين عمل باعث رهاسازي بدن مي‌گردد. در اين روش، وقتي آگاهي بر يك بخش از بدن متمركز مي‌شود به ساير بخش‌ها توجهي ندارد. براي مثال توجه خود را بر كف پاها متمركز كرده، براي چند لحظه آگاهي خود را در اين بخش نگه‌ داريد. در اين حالت به ساير بخش‌هاي بدن توجهي نداشته باشيد. اين عمل باعث احساس آرامش در كف پا مي‌شود. سپس آگاهي و توجه را به روي پا ببريد و چند لحظه نگه ‌داريد. در اين حالت نيز از ساير بخش‌هاي بدن غافل ‌باشيد و بدين ترتيب در روي پا نيز احساس آرامش كنيد. همين كار را به ترتيب با تمام بدن تا فرق سر انجام دهيد تا تمام بدن ريلكس و رها گردد.
 رهاسازي ذهن:
 رهاسازي ذهن، پس از رهاسازي جسم صورت مي‌گيرد. براي اين منظور ابتدا تمام ورودي‌هاي ذهن را باز گذاريد و اجازه دهيد تا تمام افكار وارد شوند. در اين حالت پس از چند لحظه اين افكار خودشان ذهن را ترك خواهند كرد و شما نيز آنها را بدرقه كنيد. اگر ورودي‌هاي ذهن را ببنديد و بخواهيد با تلاش جلوي ورود افكار را بگيريد، نتيجه معكوس مي‌دهد. چون فشار زياد افكار پشت درهاي بسته‌ي ذهن سبب ايجاد مزاحمت و اختلال در رهاسازي ذهن و تمركز فكر مي‌گردد. در طول تمرين‌هاي اوليه، ذهن از مسير اصلي تمرين‌ها به كرات منحرف مي‌شود، ولي هر بار آن را با نرمي و لطافت بر موضوع تمرين باز گردانيد. هرگز براي اين كار از خشونت استفاده نكنيد.
 شيوه‌ي ديگر براي رهاسازي ذهن يادآوري و يا تجسم يك منظره زيبا مي‌باشد. بدين ترتيب كه يكي از مناظر زيبايي را كه قبلاً ديده‌ايد در ذهن يادآوري ‌كنيد و يا با استفاده از قدرت تجسم خلاق تصوير يك منظره‌ي زيبا را در ذهن خود مجسم ‌كنيد. اين منظره مي‌تواند يك پارك، يك باغ، ساحل دريا، كوه، دشت، جنگل و… باشد. در اين حالت تمام بخش‌هاي آن منظره را در ذهن خود ببينيد. رنگ‌هاي مختلف و اجزاي تصوير را به خوبي ببينيد. صداي آن محيط را بشنويد. بوي آن محيط را استشمام كنيد. با تمام وجود در آن محيط قرار ‌بگيريد و آن را احساس و ادراك كنيد. اجازه دهيد پرنده‌ي ذهن شما در اين محيط زيبا به پرواز درآيد و آرامش و رهايي را تجربه كند.///

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

خلسه چيست؟
 خلسه حالتی بين خواب و بيداری است که امواج ذهنی در شرايط آلفا قرار میگيرند و تلقين پذيری انسان افزايش می يابد. در حالت خلسه انسان در:
 1- آرامش قرار میگيرد.
 2- توجه از امور عادی جدا میشود.
 3- آگاهی و تمرکز بيشتر میشود.
 4- حواس پنجگانه فيزيکی تضعيف میشود.
 5- حواس برتر هويدا و تقويت میشود.
 6- ضمير خودآگاه کنار رفته و ضمير ناخودآگاه پديدار میگردد.
 7- در اين حال امواج فکری انسان در سطح آلفا قرار می گيرد و تلقين پذيری انسان بيشتر میشود.
 بنابراين مناسب است که در حالت خلسه از تلقين استفاده نمود تا تاثيرات بيشتری به همراه داشته باشد. بايد توجه داشت که خلسه از نظر کيفيت به دو نوع مثبت و منفی تقسيم بندی میشود بايد خلسه منفی را شناخت و اگر پيش آمد از خلسه خارج شد.
 ويژگيهای خلسه مثبت:
 1- تنفس آرام و عميق است.
 2- ضربان قلب طبيعی است.
 3- شخص احساس آرامش و رهايی دارد.
 در حالی که در خلسه منفی تنفس تند و سطحی است و شخص حالت اظطراب و تنش دارد.
 در زندگی روزمره حالت هايی پيش می آيد که مشابه خلسه می باشند بايد در اين شرايط و موقعيت ها به خود تلقين مثبت نمود.
 حالت های مشابه خلسه:
 1- مواقعی که در حال استراحت هستيد
 2- زمانی که خيلی خوشحال يا خيلی ناراحت هستيد.
 3- لحظاتی قبل از اين که به خواب برويد
 4- بلافاصله بعد از بيدار شدن
 5- قرار گرفتن در مکانهايی که جزء اهداف شما است.
 6- در موقع بيماری، حوادث
 لحظات قبل از بخواب رفتن و بلافاصله بعد از بيدار شدن يک خلسه طبيعی عالی، مثبت، عميق و بسيار سودمند و مفيد میباشد. اين دو نوبت خلسه بسيار ارزشمند میباشد و میتوان از آن در جهت تغيير در عادات و رفتار و نيز تصحيح باورهای ذهنی غلط در سطح ناخودآگاه استفاده نمود. بنابراين برای افزايش تمرکز و تقويت حافظه شما بايد از اين دو نوبت خلسه طبيعی استفاده نماييد. خلسه فی نفسه مفيد می¬باشد بدين معنی که اگر شما در حالت خلسه قرار بگيريد و تلقين هم نکنيد، صرف قرار گرفتن در خلسه برای سلامتی جسم و ذهن و تقويت تمرکز مفيد میباشد.
 تکنيک ساده برای قرار گرفتن در حالت خلسه
 يک روش ساده و موثر برای رفتن در خلسه استفاده از تنفس و شمارش معکوس میباشد بدين ترتيب:
 1- زمانی برای رفتن به خلسه در نظر بگيريد که در شرايط متعادل باشيد و فرصت کافی برای انجام تمرين داشته باشيد.
 2- بر روی زمين دراز بکشيد و دستهای خود را در کنار بدن قرار دهيد. ( می توانيد روی يک صندلی مناسب خود را رها کنيد)
 3- بدن خود را رها کنيد بطوری که هيچ قسمت از بدن شما منقبض نباشد.
 4- قبل از شروع تمرين به خود ياد آوری کنيد که با هر شمارش معکوس آرامش و رهايی شما بيشتر میشود و با رسيدن به عدد يک شما در خلسه ای مناسب قرار میگيريد و کاملا آماده انجام تلقينات هستيد.
 5- تنفس عميق و آرام با توجه بر دم و بازدم انجام دهيد.
 6- شمارش معکوس را از 20 تا 1 انجام دهيد. هر عدد را در ذهن خود مجسم کنيد، لحظه ای خيره به آن نگاه کنيد و سپس به عدد بعدی برويد.
 7- تلقينات مورد نظر را انجام دهيد.
 8- با چند نفس عميق، آرام آرام به حالت طبيعی برگرديد.
 قبل و بعد از تمرين به خود تلقين کنيد که در تمرينات بعدی با شمارشهای کمتر و در زمان کوتاهتری به خلسه های عميق تر خواهيد رفت

خلسه از نظر كیفیت به دو نوع مثبت و منفی تقسیم می‌گردد. خلسهٔ مثبت همراه با آرامش، نفس‌های عمیق و شمرده و ضربان قلب آرام است. خلسهٔ منفی با اضطراب، تنفس سطحی و تند، ضربان قلب تند و سریع، خشك شدن دهان، بعضاً سیخ شدن موهای پوست و انقباض مثانه همراه می‌باشد. خلسهٔ مثبت بسیار مفید بوده، با تكنیك‌های متافیزیك قابل حصول است و استفاده‌های فراوان دارد. خلسهٔ منفی بسیار مضر بوده به‌صورت ارادی توسط شخص و یا در بیشتر موارد به‌صورت ناخواسته توسط دیگران برای شخص ایجاد می‌شود و آسیب‌های فراوان به‌دنبال دارد.
 برای مثال حالت جذبه‌های خاصی كه به عرفا دست می‌دهد، نوعی خلسهٔ مثبت و عالی مرتبه است. این نوع خاص از خلسه به‌دلیل اشتیاق فراوان به حضرت حق‌تعالی و در اثر اخلاص و معرفت حاصل می‌شود. این خلسه‌های عرفانی و الهی در كسانی ایجاد می‌شود كه مؤمن، عابد، زاهد و عارف باشند، هر یك از این چهار مرحله پیش‌نیاز و مقدمهٔ مرحلهٔ بعدی است و نمی‌شود بدون طی سه مرحله اول به مرحلهٔ آخر - یعنی عرفان - رسید.
 در عصر جدید شاهد ظهور عرفایی هستیم كه بدون طی این مراحل به عرفان رسیده‌اند! از ابتدایی‌ترین احكام دین بی‌اطلاعند! مدعی رفتن در خلسه و یكی شدن با خدا هستند! از همه جالب‌تر آنكه خود ادعا می‌كنند كه عارف هستند! این گونه افراد یا در توهم، گمراهی و بی‌خبری گرفتار شده‌اند و فكر می‌كنند كه به‌جایی رسیده‌اند، یا خود نیز می‌دانند كه خبری نیست و به‌جایی نرسیده‌اند و فقط دكانی باز كرده‌اند تا امورات دنیایی خود را سپری كنند. در هر صورت این‌گونه افراد سبب انحراف دیگران به‌خصوص جوانان و نوجوانان آن هم به اسم معنویت می‌شوند. خداوند تبارك و تعالی ما و ایشان را هدایت فرماید(انشاءا..).///////

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

جن ها همه جا هستند
 .................................................. ....
 یکی از موجودات نادیدنی جن است. جهان ما برای جن قابل رویت و لمس است ولی جهان جن برای ما انسانها قابل رویت و لمس نیست این موجودات بر سه قسم پری و جن و دیو تقسیم می شوند که در عرض هم و از مخلوقات کره زمین هستند :

 1 - دیوها پست ترین نژاد خاکستری رنگ و خشن اند و چشمانشان حد وسط افقی و عمودی است.
 2 - جن ها نژاد متوسط و مثل آتش سرخ رنگ هستند و چشمانشان عمودی است و پاهایشان کوتاه و گرد است چیزی شبیه سم نه اینکه سم واقعی باشد.
 3 - پری نسبت به آن دو از نظر خلقت برتری دارد و پری ها سفید و بسیار زیبا هستند مثل انسانهای سفید پوست چشمشان مثل چشم انسان افقی است . هیکل و شباهت آنها تقریبا به اندازه انسان است با این تفاوت که دیوها ( غولها ) کمی درشت تر و جن ها کمی ریزتر از انسانها هستند و شکل کلی شان مثل انسان است و دو چشم و دو گوش و دهان و ... دارند.

 دیو و جن و پری از هم جدا هستند داخل یک دیگر می شوند ولی کاری به کار هم ندارند و بین آنها جنگ و درگیری رخ نمی دهد.

 جنیان غذا می خورند استخوان و ضایعات , غذای جنیان است و ممکن است از خوردنیها و آشامیدنیهای دیگری هم استفاده نمایند. ازدواج هم دارند و به صورت خانوادگی زندگی می کنند و جا و مکان برایشان مطرح نیست نر و ماده دارند , جفت گیری می کنند و مدت بارداری کمتر از انسان دارند و معمولا از هر شکم بیشتر از یک بچه متولد نمی شود .
 وضع حمل آن ها آسانتر از بشر است رشد بچه سریعتر و بلوغ هم دارند و ولدشان مثل انسان زیاد نیست طول عمرشان بیشتر از آدمی است مرگ دارند , جسمشان فنا می شود و احتیاج به قبرستان ندارند.

 سرما و گرما و درد ندارند اما لذت و خوشی و ناخوشی دارند , الفت خانوادگی و خارجی با هم دارند , کار و شغل ندارند .

 اکثر حیوانات و جانوران آنها را می بینند و برایشان عادی است از این رو به آنها حمله نمی کنند و می توانند خود را به صورت انسان و غیر انسان در آورند آنها پدیده های بسیار لطیفی هستند و توان انبساط و انقباض خویش را دارند و در حالت عادی در حال انبساطند لذا دیده نمی شوند ولی اگر منقبض شوند می توان آنها را دید از آنها می شود عکس گرفت به شرطی که به این کار راضی باشند.

 جنیان می توانند از در و پنجره بسته عبور کنند هرجا که هوا بتواند عبور کند جن ها هم می توانند عبور کنند آنها مثل امواج رادیو می توانند از شکاف درهای بسته و از هر منفذی بگذرند .

 به علت نداشتن عنصر خاکی قوه طی الارض دارند و در آن واحد می توانند از یک طرف زمین به طرف دیگر بروند چون همیشه با ما در ارتباط و تماس هستند به همه زبانهای ما آشنایی دارند معایبی دارند بدتر از بشر ولی معایبی که انسان دارد آنها ندارند روزی که خداوند انسان را خلق کرد فاصله ای بین جنیان و بشر قرار داد که جنیان بدون اذن خدا اجازه نزدیک شدن و آسیب رساندن به آدمیان را ندارند و اصولا اعمال زشت انسان سبب صدمه به خود آنها می شود و جنیان از طرف خداوند اجازه و اذن اذیت کردن می یابند.

 هوششان بسیار زیاد است و می توانند افکار را بخوانند ولی آینده و گذشته انسان را نمی دانند و قوه خلاقه ندارند و هر چه ذاتی و همان است که در خلقتشان گذاشته شده است . تا به حال چیزی اختراع نکرده اند.

 حکم فقهی تزوج انسان با جنیان این است که علما در این باره اختلاف نموده اند عده ای گفته اند : جایز نیست زیرا ختلاف جنسی موجب امتناع است و بعضی دیگر گفته اند : ان النهی عن نکاح الجن )) پیامبر نکاح جن را نهی نموده که این نهی شامل کراهت هم می شود . بعضی از مشاهیر علمای اهل بیت و جماعت می گویند : با بودن شرایط نکاح بین جن و انس ازدواج مانع ندارد و جایز است.

 جن ها دارای روح و نفس هستند و از بین خودشان پیامبر ندارند و بایستی از دستورات پیامبر آدمیان پیروی کنند چنانکه عده ای از آنها به حضرت مسیح گرویدند و عده ای دیگر به حضرت محمد ( ص ) و بعضی از آنها از دستورات خداوند سرپیچی می کنند آنها هم خوب و بد , ظالم و مومن دارند . دارای مذاهب گوناگونند .

 عبادتشان طبق همان عقیده ی دینی است که دارند , مثلا جن های مسلمان نماز می خوانند و روزه می گیرند و وظیفه دارند تمام آداب را بجا آورند به خدمت پیامبر و ائمه هدا می رسند و مسائل دینی و حلال و حرام خود را می پرسند . سعد اسکاف می گوید : به منزل امام باقر ( ع ) رفتم ... اشخاصی از اتاق امام خارج شدند که مانند ملخهای زرد بودند و پوستین در تن داشتند و از زیادی عبادت لاغر شده بودند ... امام فرمود آنها برادران تو از طایفه جن هستند که به خدمت ما می آیند و مسائل دینی و حلال و حرام خود را از ما می پرسند.

 سدیر صیرفی نقل می کند : امام باقر در مدینه به من سفارشهایی فرمود , از مدینه بیرون رفتم... بعد از آنکه امام باقر ( ع ) به مکه آمدند به حضرتش عرض کردم فدایت شوم مردی نامه شما را آورد که مهرش خشک نشده بود فرمود : ای سدیر ما خدمتکارانی از جن داریم چون خواهیم کاری به فوریت انجام پذیر آن ها را می فرستیم.

 خداوند احضار جن و روح را تحریم کرده و آن را از گناهان کبیره می شمارد زیرا انسان را از راه حقیقت دور کرده و به عیادت شیطان وادار می کند و سرانجام او را تباه خواهد ساخت. قرآن راجع به تسخیر جن و شیطان تنها از حضرت سلیمان یاد می کند که در سوره انبیاء آیه 82 آمده است (( برخی از شیطانها برای حضرت سلیمان غواصی می کردند و کارهای دیگری جز این انجام می دادند و ما نگهبان آنها بودیم )).
 از این آیه فهمیده می شود جن هایی که در تسخیر سلیمان بوده اند از نوع جن های شریر و بد بوده اند .

 جن مثل انسان دو نوع است : مومن و کافر , که مومنان از جن را شیطان نمی گویند ولی به کافران آنها اطلاق شیطان شده است .
 برای دور کردن جن و شیطان باید به خدا توسل جست . جن به محض شنیدن ذکر ورد فرار می کند . وقتی (( بسم الله )) گفته شود اثر بد جنهای کافر خنثی می شود ذکر (( بسم الله )) در دفع و دور کردن شیطان و جن موثر است .

 از امام صادق ( ع ) منقول است : هر کس معوذتین ( سوره های ناس و فلق ) را بسیار بخواند از وسواس و شر جن و انس محفوظ بماند .
 از آن حضرت نقل است کسی که سوره جن را تلاوت نماید در زندگی دنیا هرگز آسیبی از جن و انس به او نرسد و مورد سحر و کید آنها واقع نشود .
 آیه 59 سوره مریم را اگر بنویسند و بشویند و بر جن زده و مصروع بخورانند و یا به بازویش ببندند شفا می یابد .
 (( بسم الله الرحمن الرحیم . فخلف من بعدهم خلف اضاعو الصواه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا ))
 از حضرت علی ( ع ) منقول است هر که در سفر راه را گم کند فریاد کند (( یا صالح اغثنی یا بقول امام باقر (ع ) بگوید : یا صالح ارشدو نا الی الطریق رحمکم الله )) یعنی یا صالح ما را به راه برسان رحمت خدا بر تو باد بدرستیکه از برادران شما از جنیان شخصی است که صالح نام دارد از برای خدا در شهرها می گردد چون صدای شما را بشنود جواب گوید و راهنمایی نماید.

 راوی می گوید : ما در سفری راه را گم کردیم و شخصی از ما دور شد و فریاد زد به نحوی که مذکور شد سپس برگشت و گفت صدای آهسته شنیدم که راه از جانب راست است.

 فرق فرشته با جن:
 ملائکه عطر و بوی خوش و پاکیزگی وضو و غسل را دوست دارند و هر جا بوی خوش باشد متوجه آنها می شوند و از ظلمت و جای متعفن بدشان می آید ولی شیاطین و اجانین جاهای تاریک و محل های متعفن را دوست دارند و در گلخن حمام و جاهای کثیف جن فراوان است .
 _ جایی که معصیت شود فرشته وارد نمی شود ولی جن در آن جا زیاد و فراوان است.
 _ در خانه ای که سگ باشد فرشته گریزان است ولی جن به آن خانه وارد می شود.
 _ در جایی که مجسمه و عکس صاحب روح باشد فرشته وارد نمی شود ولی جن داخل می گردد.
 _ در اتاقی که جنب و حایض باشد فرشته وارد نمی شود.
 _ در خانه ای که آلات موسیقی باشد فرشته داخل نمی شود.
 _ ملائکه لباس سفید , قرائت قرآن و منزل امام و ولی خدا را دوست دارند.
 _ جن ها از سخن چینی مسرور و خوشحال می شوند.
 _ فرشتگان از زنهای محجبه مسرور و شاد می گردند و منازلی که چنین زنهایی دارند جن از خانه بیرون می رود.
 _ جن به زنهای بدون مقنعه و روسری اگر چه در منزل باشند علاقه دارد البته اصناف کفار از جن.
 _ ملائکه از موجودات عالم بالا و عالم ملکوت می باشند و جن ها از موجودات عالم پائین هستند.
 _ جنس ملائکه از نور است ولی جنس جن از آتش خالص است.
 _ فرشتگان غذا نمی خورند و ازدواج هم نمی کنند ولی جنیان هم غذا می خورند و هم ازدواج می کنند.
 _ جن ذریه دارد ولی ملائکه ذریه ندارند.
 _ ملائکه گناه و تخلف امر پروردگار را نمی کنند بخلاف جن که گناه و تخلف از امر الهی می کنند.
 _ فرشتگان مرگ , شرک و رفتن به جهنم ندارند ولی جن ها مرگ دارند شرک دارند و ستم کاران آنها به جهنم می روند.
 _ شیطان و جن دشمن انسان و بشر بوده و هستند ولی ملائکه نه تنها دشمن انسان نبوده بلکه بر آدمیان استغفار می کنند و از درگاه پروردگار حکیم طلب آمرزش برای آنان می کنند.

 آمدن زعفر جنی به کربلا
 زعفر جنی بساط نشاط و شادی گسترانیده و مجلس عیش و عروسی برای خود فراهم آورده بود . سلاطین جن و پری را دعوت کرد , ناگاه از زیر تخت خود صدای گریه بلند دو نفر جن راشنید که بسیار حزین و سوزناک گریه می کردند . زعفر گفت: چه وقت گریه است در هنگام خوشحالی من شما گریه می کنید؟!

 گفتند: ای امیر چون تو ما را مامور کردی که جهت امری به شهر برویم عبور ما به قاضریه و نینوا افتاد , دیدیم دران صحرا لشگر بزرگی آماده قتال و جنگ هستند و حسین بن علی ( ع ) یعنی پسر همان بزرگواری که ما بدست او مسلمان شدیم , یکه و تنها ایستاده و تمام یاران و اعوان و انصارش کشته شده اند و خود آن حضرت به نیزه بی کسی تکیه نموده است و دم به دم راست و چپ را نگاه می کند و گاهی می فرماید:(( هل من ناصر ینصرنی )) آیا کسی هست که به من کمک کند و شنیدیم اهل و عیال او صدای العطش به آسمان بلند کرده بودند فورا خود را نزد تو رساندیم تا تو را از ماجرا آگاه نماییم اگر ادعای مسلمانی می کنی قد مردانگی علم کن که الان پسر پیامبر را نامسلمانان می کشند. زعفر تا این سخن شنید تاج شاهی بر زمین زد لباس دامادی را از تنش در آورد, لباس جنگ پوشید , طوایف جن را با حربه های آتشی برداشت و به کربلا آورد . زعفر نقل کرده : وقتی که وارد زمین کربلا شدم لشکر چهار فرسخ تا چهار فرسخ گرفته بود از زمین تا آسمان صفهایی از اجنه و ملائکه و کروبین, جبرئیل , مکائیل , اسرافیل , هر یکی با چند هزار ملائکه , ارواح و بیست و چهار هزار پیامبر , لکن حضرت مقابل لشگر ایستاده و به هیچ کس اعتنا نمی کرد.

 آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود
 شورش روز قیامت در زمین بر پا بود
 خصم چون دایره گرد حرم شاه شهید
 در دل دایره چون نقطه پا برجا بود
 انبیاء و رسل جن و ملایک هر یک
 جان به کف در بر شه منتظر ایما بود

 ناگاه دیدم آقا سر غریبی از نیزه بی کسی بلند کرد و اشاره فرمود زعفر بیا , دیدم همه ملائکه متوجه من شدند به حضورش رفته و رکاب بوسیدم و فرمود کجا بودی زعفر؟ عرض کردم قربانت شوم مجلس عیش داشتم به من خبر رسید و بی درنگ با سی و شش هزار جن به یاری شما آمدم حضرت فرمود: زعفر زحمت کشیدی شما جن و پری از آدمیزاد با وفاتر هستید خدا و پیامبر از تو راضی باشد هر چه اصرار کردم اجازه جهاد نداد و فرمود: شما آنها را می بینید آن ها شما را نمی بینند عرض کردم ما هم به صورت انسان ظاهر می شویم اگر کشته شدیم شهید می شویم فرمود : زعفر من از زندگی دنیا دل آزرده هستم/////////

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

طبیعت خواب در محدوده ی سایکو فیزیولوژی :

 خواب در این زمینه نوعی از حالت انسان است که مراحل مختلف آن با منحنی های الکتروآنسفالوگرام به شرح زیر مشخص می شوند :

 * مرحله اول از ترکیب بی نظم (( امواج بتا )) تشکیل می شود که 4 تا 8 دور در ثانیه تناوب دارند . به صورتی اتفاقی ، برخی فعالیتهای الکترکی با ولتاژ کم هم مشاهده شده و به ندرت فعالیت شبه آلفا _ امواجی 1 تا 2 تناوب کندتر از امواج آلفای شرایط بیداری انسان _ و به ندرت امواج آلفا ( با 8 تا 13 دور در ثانیه )

 * مرحله دوم شامل فعالیت الکتریکی با منحنی های دو کی شکل است که 14 دور در ثانیه تناوب دارند .

 * مرحله سوم و چهارم به مقادیر زیاد و در حال افزایشی ( گاهی تا 100% ) از امواج دلتا را دارند که 1 تا 3 دور در ثانیه نوسان داشته و دامنه آنها بسیار زیاد بوده و همراه با آنها فعالیتهای دو کی شکل هم مشاهده می شود . مرزبندی دقیق و قاطعی بین مراحل دوم و سوم و چهارم خواب وجود نداشته و قضاوت ها در این زمینه فردی و یا قراردادی است و درصد امواج دلتا در این دوره ها یک معیار مهم طبقه بندی است .



 مرحله اول از آن جهت به راحتی از مراحل بعد قابل تشخیص است که در آن امواح دلتا و دوکی وجود ندارند .

 مراحل 1 تا 4 خواب با شاخص فعالیت الکتریکی مغز لزوما و همیشه با مراحل عمق خواب ها از سبک تا سنگین یا عمیق ، همسو نیستند . برای اجتناب از بحث های پیچیده تخصصی ، ما خواب را به 2 دوره تقسیم می کنیم :

 1-دوره اول خواب که با مرحله اول فعالیت الکترکی مغز همگام و معادل است.
 2-دوره دیگر بدون تمایز شامل مراحل دوم ، سوم و چهارم فعالیت الکتریکی مغز شده و آن دوره ( غیر از دوره اول خواب ) نامیده می شود .

 اگر انسان از این دوره خواب بیدار شود و احساس او در این دوره از خواب پرسیده شود ، در دوره اول که در فواصل 10 دقیقه تا 50 دقیقه بعد از خوابیدن حاصل می شود ، فرد رویا یا خواب می بیند . ولی در دوره غیر از دوره اول ، به استنباط خاصی می رسد که می توان آن را معادل با فکر کردن دانست .

 در دوره اول خواب ، یک سلسله حرکات تند و هماهنگ با خواب یا رویایی است که انسان در این مرحله می بیند . این حرکات تند چشمی در ( غیر از دوره اول خواب ) مشاهده نشده و تنها احتمال دارد در این مراحل برخی از حرکات کند و چرخشی در چشم ها پدیدار گردند .

 دوره اول خواب را ما دوره رویا دیدن می نامیم و این شاخص فعالیت مغزی و پدیده های ذهنی مرتبط با آنست . در دوره بعدی خوابیدن ، از رویا خبری نیست و مغز فعالیت های دیگری دارد که موضوع بحث ما در این مقاله نیست . در تمام دوره و زمانی که منحنی الکترکی مغز مرحله اول الکتروآنسفالوگرام را نشان می دهد ، حرکات تند و همسوی چشمی هم وجود دارند و به عبارت دیگر رویت رویا وجود دارد ، اعم از اینکه انسان پس از بیداری این خواب ها را به یاد بیاورد یا نه .

 در انسانهای سالم ، دوره های اول و غیر اول خواب با نوساناتی جابجا می شوند و بر اثر آن در هر دوره اولی ، انسان خواب جدید یا متفاوتی می بیند . در موقع شروع خواب ( از چند ثانیه تا یکی دو دقیقه ) فعالیت الکتریکی مغز مرحله اول آنسفالوگرام را نشان می دهد ولی از حرکات تند چشمی نشانه ای نیست . در این دوره کوتاه ، انسان بیشتر به خیالبافی ذهنی مشغول است و هنوز رویا به معنای متعارف آن را مشاهده نمی کند . در هر دوره 90 دقیقه ای ، یک دوره پیدایش رویا ممکن است به 10 دقیقه برسد ولی به طور خلاصه دوره اول خواب 20 تا 30 درصد کامل زمان خواب را در افراد جوان تشکیل می دهد و 3 تا 6 نوسان را شامل می شود . هرچند این مقادیر و نسبت ها در یک فرد نسبت به فرد دیگر اختلافاتی را نشان می دهد ، ولی این اختصاصات در یک فرد مشخص ثابت بوده و در شبهای مختلف تفاوتی با یکدیگر ندارند.

 در یک دوره خاص از منحنی مرحله اول الکتروآنسفالوگرام ، انسان ممکن است چند رویای متفاوت ببیند و حرکات بزرگ و چشمگیر بدن انسان با نوع و موقع این رویاها مرتبط است .//

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

مکانیسم مغز در هنگام خواب

 مطالعاتی که با تحریک الکتریکی تشکل شبکه ای ( فورماسیون شبکه ای ) صورت گرفته اند شاید حائز اهمیت باشد .
 دانشمندان نشان داده اند که در اثر تحریک الکتریکی ساختار شبکه ای در مورد گربه های بیهوش شده ، آثار بیداری طولانی در منحنی های الکتروآنسفالوگرافی ( منحنی دستگاه گیرنده علائم الکتریکی مغز ) مشاهده می شود . مدل فعالیت که بر مبنای این آزمایش ها شکل گرفت حاکی از آن بود که ، حفظ بیداری و هشیاری در اثر فعالیت پیوسته نورون های مربوطه که به تالاموس ( بخشی از مغز واقع در زیر مخ که ایستگاه تکرار کننده بوده و وظیفه هماهنگ سازی را نیز بر عهده دارد ) و قشر مخ ( بافت بیرونی مخ که حاوی تعداد انبوهی از بدنه یاخته های عصبی و سیناپسها است ) علایم ورودی می فرستد صورت می پذیرد . نرسیدن این محرک ها از تشکل شبکه ای باعث خواب می شود .


 از دید روانشناسان و بیولوژیست ها ، خواب دارای اسرار گوناگونی است که بسیاری از آن هنوز ناشناخته و مجهول باقی مانده است . از جمله مسائلی که در مورد رویاها و خواب ها گفته اند این است که خواب برای تجدید قوا ضرورت حیاتی ندارد زیرا عده ای با یک ربع ساعت در شبانه روز خستگی خود را در می آورند . پس هر چه خواب را دقیقتر بررسی کنیم پیچیده تر و مرموزتر می شود .


 خواب به مراحلی تقسیم می شود که در هر مرحله از آن فعل و انفعالات خاصی صورت می گیرد . به عنوان مثال در مرحله ی سوم خواب اسیدی تولید می شود که بعضی از بیماری های معده ای با آن درمان می شوند . یا در مرحله چهارم خواب هورمون رشد ظاهر می شود و شاید بیجا نباشد که می گویند : کودکان در مرحله ی کودکی نیاز به خواب فراوانی دارند و رشد آنان در خواب های طولانی است و به ترتیب زمانی که کودک پا به سنین نوجوانی و جوانی می گذارد از ساعات خواب او کاسته می شود . همچنین خواب در هضم غذا و استراحت دستگاه عصبی بدن بسیار موثر است .//

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

ميدان ظريف اطراف انسان كه مثل يك تخم مرغ انسان را در بر گرفته هاله نام دارد.اين انرژي حياتي تجلي چند بعدي انرژي درخشان كيهاني است كه كالبد فيزيكي را در بر گرفته و در آن نفوذ ميكند وبه آن حيات ومعنی می بخشد.
 هاله در بر گيرنده آگاهي وتصوير كامل زندگي ماست. همه افكار واحساسات وآگاهي ما از آن منشا ميگيرد. هاله شامل تمام تجربيات زندگي ما از لحظه تولد تا لحظه مرگ است و همچنين شامل همه خاطرات گذشته زندگي ما است كه از طريق سرنوشت (كارما)پيشاپيش معين شده است.
 سئوال:نظر شما در مورد كارما چيست

 هاله كالبد زنده وچند بعدي آگاهي ما است كه افكار واحساسات واقعي را نشان ميدهدزيرا همواره به واقعيت درون ما پاسخ ميدهد.در واقع وضعيت كالبد هاي نامرئي-لايه هاي هاله اي وچاكراها ميتواند به واسطه تجربيات ما ونحوه پاسخ ما به آنها هر روز با روز پيش متفاوت باشد.
 با مشاهده رنگهاي هاله ميتوانيم اطلاعات مهمي در باره سلامت جسمي و عاطفي وروحي فرد كسب كنيم . رنگها باز تاب سلامت كلي هاله هستند. يك هاله سالم داراي رنگهاي شفاف ودرخشان است.رنگهاي كدر در هاله نشانه مشكل يا بيماري هستند محل وشدت گرفتگي و عدم كارايي انرژي ميتواند شدت ومرحله بيماري را نشان دهد.

 رنگها همچنان بازتاب وضعيت ذهني وعاطفي ما هستند.مثلا رنگ غالب زرد در هاله نشان دهنده تمايل به زندگي –تجربه-وتفكر است.همچنين هاله داراي هفت لايه مجزاي انرژي است كه به نحو بنيادي با آنچه سيستم چاكرا ميناميم ودر طول نخاع قرار گرفته است در ارتباط است.
 در مبحث بعد در مورد هفت لايه هاله به تفصيل صحبت خواهد شد.
 نقل از كتاب دانشكده متافيزيك كي آرا
 هفت سطح هاله
 لايه اتري: (لايه اول)
 كالبد اتري حالتي بين ماده وانرژي است. از خطوط ظريف انرژي تشكيل شده است .كه مانند يك شبكه درخشان از پرتوهاي سفيد و آبي است. ساختار شبكه مانند آن در حركت مداوم است. اين لايه حدود 5/ الي 6 ساتيمتر از بدن وسعت دارد . رنگ لايه اول از آبي روشن تا آبي تيره متغير است. ساختار اين لايه با كالبد فيزيكي يكسان بوده وتمام جزييات وآناتومي بدن را در بر ميگيرد.

 لايه عاطفي(لايه دوم)
 لايه احساسات ساختار آن سيال تر از لايه اتري است وبا كالبد فيزيكي يكسان نيست. اين لايه بصورت ابرهاي رنگين از جنسي ظريف با حركت سيال ومداوم ديده ميشودكه نشاندهنده طيف كامل عواطف ماست.فاصله اين لايه از كالبد فيزيكي 5/2الي 5/7سانيمتر است.

 لايه ذهني (لايه سوم)
 جنسي ظريفتر از كالبد عاطفي دارد. اين لايه به صورت نوري به رنگ زرد روشن كه اطراف سر وشانه ميتابد واطراف كل بدن وسعت پيدا ميكند,ديده ميشود. حاشيه اين لايه 5/7تا 20سانتيمتر از كالبد فيزيكي فاصله دارد…..شكلهاي افكار در اين لايه قابل مشاهده اند.

 لايه اثيري(لايه چهارم)
 كالبد اثيري فاقد شكل ثابت است.واز ابرهايي از رنگ تشكيل شده است. وسعت آن تا فاصله اي حدود 15الي 30ساتيمتر از كالبد فيزيكي است.اين كالبد ما را با بعدهاي بالاتري از واقعيت ارتباط ميدهند.

 لايه كليشه اي اتري (لايه پنجم)
 اين لايه حاوي طرح كليشه اي تمام اشكال موجود در سطح فيزيكي است . اين لايه الگوي كاملي براي لايه اتري است. وسعت ان تا فاصله 45الي 60 ساتيمتر از كالبد فيزيكي است.

 لايه آسماني(لايه ششم)
 سطح ششم كالبد آسماني نام دارد. وسعت آن حدود 60الي 105 ساتيمتر از كالبد فيزيكي است.دز اين سطح است كه ما وجد و شعف معنوي را تجربه ميكنيم. از طريق كالبد آسماني است كه ما عشق بدون قيد و شرط را مياموزيم. كالبد آسماني بصورت نوري ديده ميشود كه از رنگهاي روشن وملايم تشكيل شده است و درخشش و زيبايي دارد. اين نور درخشش طلايي- نقره اي وكيفيت رنگ به رنگ شونده دارد.

 لايه كليشه اي كتري كالبد علي(لايه هفتم)
 وسعت آن حدود 75الي 105 ساتيمتر از كالبد فيزيكي است. در بر گيرنده تمام كالبدهاي هاله همراه با كالبد فيزيكي است. كالبد كتري از رشته هاي ظريف نور طلايي ونقره اي تشكيل شده كه فرم كلي هاله را حفظ ميكند. كالبد كتري حاوي يك ساختار شبكه اي طلايي از كالبد فيزيكي وتمام چاكراهاست.///

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

فواید خود هیپنوتیزم

 خود هیپنوتیزم دارای فواید بسیاری است که افراد با شناخت و بکارگیری صحیح آن می توانند اعمال بسیار شگفت آوری را انجام دهند که در زندگی خود را به آرامش روحی و جسمی برسانند . فرضا , تمام ناراحتی های روحی و روانی و جسمی , حتی عقده های گذشته را از خود دور سازند و در محلی که نشسته اند , با برون فکنی های صحیح , اطلاعاتی از سایر نقاط دور و نزدیک بدست آورند , مشروط بر این که فردی که خود را تحت تاثیر نیروهای ذهنی خویش در می آورد , دارای شرایط زیر باشد , وگرنه احتمال اینکه تعدادی از اشخاص نتوانند خود را تحت تاثیر قرار دهند , وجود دارد.

 1- اعتقاد راسخ به و جود و قدرت روح و روان داشته باشند.

 2- ذات و وجود خویش را بطور کامل بشناسند و بدانند که از چه عناصر و نیروهایی بوجود آمده اند.

 3- درباره وجود خداوند یکتا مومن و معتقد باشند و بدانند همیشه تابع نیروی قوی تری قرار دارند.

 4- در زندگی سعی نمایند از خطا و پلیدی های مختلف دوری جویند.

 5- وابستگی چندانی به ماده و ماده پرستی نداشته باشند و به حد خود قانع باشند.

 6- از بد قلبی و کینه و حسادت و ... دوری جویند.

 7- چنانچه عیوبی را در خود مشاهده می کنند و یا دیگران به آنها می گویند را بپذیرند و از رفع آنها ناراحت نشوند.

 8- از اجرای عمل خودالقایی , دارای هدف خاصی مانند سالم سازی روح و روان و جسم خود باشند.

 9- در اثر تمرینات متمادی , ذهن خویش را پذیرای تلقینات نمایند.

 10-در ذهن از خود قهرمانی بسازند که قادر هستند در مقابل سختی ها و انواع اعتیادها و ... مقاومت کنند.

 11- ضمن اجرای خود تلقینی , به ضمیر خود قول دهند که به زودی از آن ناراحتی یا گرفتاری بوجود آمده رهایی می یابند و سلامت کامل روح و روان و جسم را بدست می آورند.





 1-محل و زمان مناسب برای اجرای تمرینات انتخاب کنید که از آرامش نسبی برخوردار باشد ومشغله خانوادگی و کاری , در آن مدت اجرای تمرینات , دخالتی نداشته باشد.
 2-تمام بندهای اضافی از قبیل ساعت انگشتر وغیره را از خود دور کنید
 3-لباس ساده و راحتی به تن کنید که در آن احساس آرامش نمائید.
 4-بهترین حالت این است که به پشت دراز بکشید , در غیر این صورت می توانید روی صندلی یا مبل راحتی بنشینید و سپس چند نفس عمیق بکشید و این نفس کشیدن ها در نحوه اجرای عمل خود هیپنوتیزم بسیار مهم است و نحوه نفس کشیدن عمیق به این صورت است که اگر در مدت هشت ثانیه عمل دم را انجام می دهید , باید در مدتی حدود یک ثانیه , آن هوای فشرده داخل ریه را , کاملا تخلیه نمائید و این عمل را آنقدر انجام دهید تا اینکه گرمای ملایمی در قسمت چپ یا راست سر یا گردن احساس نمائید و این احساس در افراد بین چهار تا بیست و دو نفس به وجود می آید و پس از آن احساس , اقدام به تنفس با ریتم معمولی نمائید.
 یکی از بزرگترین نیروهایی که در ذات هر فردی به صورت پنهان وجود دارد , قدرت تفکر و اندیشه و تخیل های او می باشد و متاسفانه بسیاری از مردم , شناختی نسبت به آن ندارند و زندگی را بدون آگاهی از نیروهای درونی خویش , سپری می نمایند و این نیروها هستند که در شرایط خاصی , تمام کنترل و قدرت های جسم مادی را در اختیار خویش در می آورند.

 5-کلمه یا لغت یا جمله کلیدی را که از قبل برای خود انتخاب نموده اید , برای آرامش جسم و روح و روان , چند بار تکرار نمائید.

 6- در این موقع چشم ها را ببندید و مجددا لغت کلیدی را چند بار دیگر تکرار کنید.

 7- در ذهن با خود صحبت کنید و بگوئید که "من از یک تا ده می شمارم و در حین شمارش پلک چشمهایم بتدریج سنگین می شوند , به طوری که پس از شمارش عدد ده , قادر به باز کردن پلک چشمهایم نخواهم بود" سپس شروع به شمارش نمائید و زمانی که عدد ده را شمارش نمودید , آنگاه پلک پلک چشمها را آزمایش کنید , ضمن اینکه فاصله هر شمارش می تواند بین دو تا سه نفس کشیدن معمولی شما باشد.

 چنانچه در این موقع پلک چشم ها باز نشدند , باید بدانید که توانسته اید قسمتی از بدن خود را تحت تاثیر نیروی تلقینات ذهنی خویش در آورید و این اولین و مهمترین گامی است که در خود هیپنوتیزم توانسته اید بردارید , ولی اگر پلک چشم های شما از هم باز شدند , باید تمرین را مجددا شروع نمائید و در این امر هیچ عجله ای از خود نشان ندهید و هرگز انجام این اعمال را بازی و شوخی نگیرید , چون بعدها اثرات ناباوری بدی در ذهنتان بوجود خواهد آمد.

 8- زمانی که مطمئن شدید که قادر به باز کردن چشم های خود نیستید , آنگاه به ذهن خود بقبولانید که تا عدد بیست شمارش خواهید کرد و با هر شمارش که انجام می دهید , ضمن اینکه پلک چشم ها سنگین تر می شوند , به عضلات بدن شما , حالت سستی و رخوت دست می دهد و سپس شروع به شمارش کنید , زمانی که این حالت را در وجود خویش احساس نمودید و شمارش نیز به پایان رسید که یک بار دیگر پلک چشم های خود را آزمایش نمائید تا کاملا مطمئن شوید که از هم باز نمی شوند و چنانچه پلکها از هم باز شدند , مجددا از تمرین اول شروع به شمارش نمائید.

 9- پس از احساس آرامش و سستی در عضلات بدن , به ذهن خود تلقین نمائید که تا عدد سی می شمارم و با هر شمارش که بین چهار تا شش نفس کشیدن است , عضلات بدنم از سر و گردن و سینه و دست و شکم و کمر و باسن و پا و ... , بتدریج حرکت خود را از دست می دهند و قدرت هر گونه حرکتی از آنها گرفته می شود , آنگاه اقدام به شمارش نمائید.

 10- زمانی که عدد سی را شمارش نمودید , به یکی از اعضاء بدن خود مانند پنجه پای راست یا دست چپ و ... توجه نمائید و سعی کنید آنرا به حرکت درآورید , اگر آن را نتوانستید حرکت دهید , باید بدانید که تلقین پذیری کامل بوده , ولی چنانچه آن را حرکت دادید , باید مجددا از تمرین سوم و از شمارش بیست شروع نمائید و این بار فاصله شمارش ها را بیشتر کنید , یعنی در بین هر شمارش بین پنج تا هفت تنفس فاصله دهید و پس از شمارش عدد سی , مجددا همان قسمت از عضو بدن را آزمایش کنید و چنانچه در این بار آن قسمت از بدنتان حرکت نداشت , باید بدانید که تلقین پذیری تا اینجا کامل بوده و شما توانسته اید در انجام آن کاملا موفق شوید.

 11- جهت برخواستن از حالت خود هیپنوتیزم , با شمارش معکوس , به ذهن خود بقبولانید که وقتی از عدد سی به عدد بیست رسیدم , تمام عضلات بدن به حالت عادی بر می گردند و زمانی که شمارش به عدد ده رسید , حالت رخوت از بدنم دور می شود و پلک چشمها سبک تر می گردند و زمانی که شمارش عدد به یک رسید چشمهایم کاملا از هم باز می شوند و با آرامش کامل از جا بر می خیزم.

 12- این تمرینات می بایست در هفته دوالی سه بار و هر بار حدود سی دقیقه انجام شوند تا زمانی که فرد به نحوه انجام عمل خود القا نمودن خویش کاملا مطمئن گردد پس از آن می تواند در هر زمانی که نیاز به خود القائی داست آن را به سادگی انجام دهد و آرامش خود را بدست آورد.

 13- زمانی که فردی توانست به خود القائی (خود هیپنوتیزم) تسلط یابد و در هر زمانی که بخواهد , بتواند قوای ذهنی و عقلی و حتی جسمی خویش را تحت تاثیر تلقین پذیری های خود قرار دهد , پس از آن قادر خواهد شد در هر زمینه جسمی , روحی , روانی و... تلقینات مختلفی را به خود بنماید و حتی به راحتی بتواند برون فکنی های روحی نماید و جسم خویش را توسط روح خود از بالا مشاهده کند , یا ناراحتی های جسمی و روحی و روانی را از خود دور نماید و در زمان خود هیپنوتیزم , به گذشته های بسیار دور خود برگردد و مشاهدات ناشناخته ذهنی داشته باشد.

 افرادی که به برخی از نیروهای نهان خود دست یافته اند و به راحتی می توانند جسم و روح و روان خویش را در هر شرایطی تحت تسلط این نیرو ها در آورند , از ضمیر ناخودآگاه خود می توانند هر نوع خواست عقلی و منطقی ای را داشته باشند و این ضمیرهوشیار و فعال , پس از مدتی تمام خواسته ها را بطور مطلوب انجام می دهد.//

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

دو راه براي آزاد کردن چاکراها
 اما دو راه اساسي مؤثر براي آزاد كردن چاكراها وجود دارد، راه اول اين است كه چاكراها را در معرض انرژي هايي قرار دهيم كه با هر يك از آنها ساختاري هماهنگ دارد. چاكرا با امواج طبيعي از قفل ها آزاد مي شود، اين چنين انرژي مي تواند در رنگ هاي شاد و ساده، در جواهرات،‌ صداها و روغن هاي خاصي پيدا شود. وقتي انرژي هاي سد شده در چاكراها به اين طريق آزاد مي شوند، در درون احساس عميق سرور، آرامش و روشني مي كنيم.
 چاکراي اول را بشناسيم
 چاكراي اول در جايي بين مقعد و اندام تناسبي قرار دارد،‌ با دنبالچه مرتبط است و به طرف زمين باز مي شود.
 چاكراي اول ما را به دنياي فيزيكي وصل مي كند. انرژي هاي كيهاني را به بدن فيزيكي و سطح مادي بدن مي فرستد. آنهايي كه موفق به گشودن اين چاكرا شده اند حيات بر روي كرة‌زمين را كاملا قبول دارند و به وجود فيزيكي شان پاسخ مثبت مي دهند و براي زندگي كردن آمادگي دارند و هماهنگ با نيروهاي مادي عمل مي كنند. رنگ اين چاكرا قرمز است. قرمز رنگ انرژي و فعاليتي است كه از هستة‌ دروني سياره ما بيرون مي زند و به ما ثبات دنيوي مي دهد. در عين حال انرژي لازم را براي ابراز وجود خلاق مي دهد. چيني ها معتقدند اين چاكرا جايگاه اصلي ناخودآگاه جمعي است و از طريق اين چاكرا مي توان به دانش انباشته شدة‌ ناخودآگاه جمعي دست يافت. براي حفظ تعادل دروني،‌اين چاكرا بايد هماهنگ با چاكراهاي ديگر عمل كند
 تست چاکراي اولچگونه مي توان فهميد كه چاكراي اول فعال تر از بقية چاكراهاست؟
 اگر در شرايط غيرعادي استرس و يا شوك چاكراي اول به اندازة‌ كافي كار نكند،‌ احساس عدم تعادل خواهيد كرد يا انگار فرش از زير پايتان كشيده شود،‌ در حالي كه محكم ايستاده ايد و حتي ممكن است دچار شكم روش بشويد. از طرف ديگر اگر چاكراي اول بيش از حد كار كند، ممكن است در شرايط غيرعادي از كوره در برويد و عصباني و پرخاشگر شويد
 عملکرد ناموزون چاکراي اول
 باعث مي شود كه افكارو اعمال تان عمدتا حول محور مالكيت هاي مادي و آسايش خاطر دور بزند و در مسايل احساسي و هيجاني مثل غذاي خوب و ساير اميال بدني دچار افراط خواهيد شد. شما مي خواهيد هر كاري كه دلتان خواست انجام دهيد بدون آن كه به نتيجه اش فكر كنيد و در عين حال دستيابي به آنها برايتان مشكل است. تمايل زيادي براي حفظ فاصله و امنيت داريد. در سطح فيزيكي اغلب با يبوست مزاج و اضافه وزن رو به رو هستيد. كسي كه چاكراي اول او عملكرد ناموزني دارد بيشتر به فكر رفع نيازهاي شخصي خود بوده و نسبت به خواسته هاي ديگران به طور ناخودآگاه بي توجه است. خشم و از كوره در رفتن مكانيزم دفاعي است كه معمولا به هنگام احساس عدم امنيت بييشتر مورد استفادة‌ اين افراد قرار مي گيرد. دنيا براي اين افراد جايي است كه بايد مورد استفادة بشر قرار بگيرد،‌ از اين رو در اين روزها سوء استفاده از منابع طبيعي و از بين بردن تعادل طبيعي زمين دال بر اختلال عملكرد چاكراي ريشة‌ اكثر جمعيت دنياست.
 افرادي كه دائما دچا رترديد و دودلي مي شوند با كم كاري اين چاكرا روبه رو هستند. در اغلب اوقات زندگي را هم چون بار سنگيني احساس مي كنند و به جاي لذت بردن اكثر مواقع در آرزوي راه آسان و كم دردسر براي زندگي هستند
 موسيقي درماني و رايحه درماني چاکراي اول
 موسيقي درماني چاكراي اول:
 مناسب ترين موزيك براي فعال كردن چاكراي ريشه موسيقي است كه ريتم يكنواخت و مؤكدي دارد.
 به منظور هماهنگ كردن چاكراي اول، از صداهاي طبيعت مي توانيد بهره بگيريد و اگر به اصل آن دسترسي نداريد مي توانيد از نوارهاي ضبط شده از صداي طبيعت گوش دهيد.
 رايحه درماني:
 پودر ميخك: روغن ميخك كمك مي كند تا گره هاي انرژي هاي درون چاكراي اول باز شود
 پاکسازي چاکراي اولچگونه مي توان چاكراي اول را پاكسازي كرد؟

 مشاهدة‌ رنگ قرمز آتشين خورشيد به هنگام طلوع و غروب و يا تابش طلوع وغروب باعث مي شود كه چاكراي اول احيا و هماهنگ شده و فضاي بسته و محدود درون آن را باز مي كند. نشستن بر روي خاك و بوي خاك را نفس كشيدن تأثير بسيار خوبي بر چاكراي اول خواهد داشت. رنگ قرمز رنگي است كه به شما شور و شهامت و سرزندگي مي بخشد. اگر اين رنگ قرمز با سايه اي از رنگ آبي آميخته شود، به شما كمك خواهد كرد تا عشق هب دنيا با انرژي روحاني در وجودتان تلفيق شود. اگر كسي عمدتا از راه چاكراي اول زندگي كند به بيشترين زمان خواب نياز دارد كه حدود ده تا دوازده ساعت است و طرز خوابيدنش ترجيحا به روي شكم است

 چاکراي دوم
 چاكراي دوم بالاي اندام تناسلي قرار دارد و به استخوان خاجي وصل است و مركز احساسات نخستين تصفيه نشده، انرژي جنسي و خلاقيت مي باشد. عملكرد هماهنگ چاكراي دوم باعث مي شود كه در ارتباط با ديگران خصوصا در برابر جنس مخالف رفتاري طبيعي داشته باشيد و جريان انرژي خلاق حيات را در درون بدن و روان ذهن تان جاري احساس كنيد. اين هماهنگي باعث مي شود كه نه تنها در زندگي خودتان كه براي ديگران نيز انگيزه ايجاد كنيد
 عملکرد ناهماهنگ چاکراي دوم
 بدكار كردن چاكراي دوم معمولا در سن بلوغ به وجود مي آيد. بيدار شدن انرژي هاي جنسي بي ثباتي ايجاد مي كند و والدين و مربيان به ندرت توانايي آموزش درست به جوان ها را دارند كه چگونه اين انرژي را كنترل كنند. غالبا كمبود محبت و نوازش كه ريشه در دوران كودكي دارد ممكن است بعدا به نفي يا سركوب اميال جنسي منتهي شود، در نتيجه انرژي جنسي در را ه نامناسب، خود را نشان مي دهد. اغلب با زياده روي در رابطة جنسي، خيال پردازي و يا سركوب اميال كه گاه گاه به صورت طغيان انرژي اتفاق مي افتد و هم چنين ممكن است به حالتي شبيه به اعتياد به مواد مخدر درآيد، مشاهده مي شود. در اينجا انرژي جنسي درست شناخته نشده و در جهت غلط به كار برده مي شود.
 پاکسازي چاکراي دوم
 مهتاب و تماشا يا لمس آب هاي زلال خارج از شهر چاكراي دوم را فعال مي كند. ماه به خصوص در زمان بدر كامل احساسات شما را زنده مي كند و باعث مي شود تا پيام هاي روح تان را از راه تجسم و روياهايتان بگيريد. مشاهدة‌ آب هاي زلال طبيعي و يا غوطه ور شدن در آن يا نوشيدن جرعه أي از آب چشمه در پاكسازي و تزكيه روح به شما كمك مي كند و باعث آزاد شدن احساسات تان از گرفتگي ها و گره ها مي شود به اين معنا كه نيروي حيات مجددا مي تواند آزادانه در درون تان جاري شود. اگر بتوانيد مشاهدة‌ ماه و لمس اب را همزمان تلفيق كنيد اثر آن بر روي چاكراي دوم چشمگير خواهد بود
 موسيقي درماني رنگ درماني رايحه درماني چاکراي دوم
 موسيقي درماني
 هرنوع موزيك كه شادي و سرور ايجاد مي كند براي فعال كردن چاكراي دوم مناسب است. براي آرام كردن و يا هماهنگ ساختن انرژي چاكراي دوم مي توانيد به صداي پرندگان،‌ صداي جريان آب ،‌ حتي نواي شرشر يك چشمه يا فوارة‌ كوچك در منزل يا خارج از منزل گوش دهيد.
 رنگ درماني
 رنگ نارنجي روشن چاكراي دوم را فعال مي كند. اين رنگ عزت نفس را تقويت كرده و باعث افزايش نشاط مي شود.
 رايحه درماني
 روغن چوب صندل در تعالي رابطة‌ دو عاشق به سطح معنوي مؤثر است. علاوه بر اين باعث تلفيق انرژي هاي معنوي در تمام سطوح فكر، احساس و عمل مي شود.
 چاکراي سوم
 تقريبا دو انگشت بالاي ناف جايگاه چاكراي سوم است. اگر اين چاكرا هماهنگ كار كند شما مي توانيد خود را كاملا باور كنيد و هم چنين به احساس ديگران و ويژگي هاي شخصيتي آنها احترام بگذاريد.
 وقتي چاكراي سوم درست كار نكند مي خواهيد همه چيز طبق خواسته هاي شما انجام شود، دوست داريد دنياي درون و بيرون را كنترل كنيد با اين وجود از درون ناآرام و ناراضي هستيد. كم كاري چاكراي سوم شما را مأيوس و نااميد مي كند.
 اگر طرز خوابيدن شما به پشت و حدود 8 – 7 ساعت باشد جاكراي سوم شما فعال مي باشد.
 فعال کردن چاکراي سوم
 رنگ طلايي نور خورشيد خصوصيات چاكراي سوم شما را تقويت مي كند. تماشاي مزرعه اي از گندم هاي رسيده در زير نور خورشيد نيز چنين اثري دارد. براي رهايي از غم به گل آفتابگردان نگاه كنيد.
 رنگ درماني
 رنگ زرد روشن چاكراي سوم را فعال مي كند، به افكار و اعصاب ما نيرو مي دهد و حتي ممكن است ارتباط با ديگران را افزايش دهد. احساس خستگي دروني با رنگ زرد برطرف شده و باعث فعال شدن و تحرك شما مي شود.
 رايجه درماني
 روغن اسطوخودوس چاكراي سوم را متعادل ساخته و اثر آرام بخش بر روي بيقراري اين چاكرا دارد.
 چاکراي چهارم
 اين چاكرا در وسط قفسة سينه هم سطح با قلب قرار دارد . چاكراي قلب جايگاه عميق ترين و پر شورترين احساسات عاشقانة ماست.
 اگر اين چاكرا درست كار نكند دائما مي خواهيد در خدمت ديگران باشيد و سخاوتمندانه عمل كنيد بدون آن كه حقيقتا به سرچشمة عشق وصل باشيد. هميشه در ازاي «عشقي» كه مي دهيد انتظار سپاس و قدرداني داريد. مهر و محبت ديگران شما را شرمنده مي كند و شايد احساس مي كنيد كه به عشق ديگران نيازي نداريد.
 اگر چاكراي قلب كاملا بسته باشد علايم خود را با سردي،‌ بي تفاوتي و سنگدلي نشان مي دهيد.
 كساني كه چاكراي قلب فعالي دارند معمولا به سمت چپ و حدود 5 تا 6 ساعت در شب مي خوابند.
 فعال کردن چاکراي چهارمفعال كردن چاكراي قلب
 پياده روي آرام در فضاي سبز، چاكراي قلب را هماهنگ مي كند. هر دانة‌ شكوفه حامل پيامي از عشق و شعف پاك است به اين شكوفه ها مخصوصا به گل هاي صورتي رنگ نگاه كنيد تا چاكراي قلب شما سالم بماند. آسمان صورتي با ابرهاي لطيف به قلب شما روشنايي مي بخشد. موسيقي كلاسيك و آهنگ هاي عرفاني اثر پاك كننده بر اين چاكرا دارد.
 رنگ درماني و رايحه درماني چاکراي چهارمرنگ درماني
 رنگ سبز جنگل ها چاكراي قلب را هماهنگ مي كند. استفاده از رنگ صورتي حتي در ملحفه و روبالشي باعث مي شود احساس عشق و مهرباني در شما بيدار شده و شادي كودكانه اي به بار بياورد.
 رايحه درماني
 عطر گل سرخ امواج عاشقانه و ملايمي به چاكراي قلب وارد مي كند و باعث مي شود كه قدرت عشق در شما تقويت شود.
 چاکراي پنجم
 چاكراي پنجم بين حفرة گردن و حنجره قرار دارد. مركز ظرفيت بيان، ارتباط و الهام انسان است. ارتباط برقرار كردن در زندگي شخصي عمدتا از راه صحبت كردن و همين طور با حركت صورت مي گيرد كه مربوط به اين چاكرا مي باشد.
 اگر اين چاكرا هماهنگ كار كند مي توانيد كاملا ساكت بمانيد و از صميم قلب به ديگران گوش داده و حرف هايشان را درك كنيد. گفتارتان خلاق و پرشور بوده و در عين حال كاملا واضح است. صداي شما پرطنين و خوش آهنگ است. وقتي با مشكل يا مخالفتي روبه رو مي شويد با خودتان صادق باقي خواهيد ماند و مي توانيد اگر بخواهيد «نه» بگوييد. نظر ديگران هم نمي تواند شما را تحت تأثير قرار دهد يا فريب دهد.
 اگر چاكراي پنجم هماهنگ كار نكند كلامتان خشن، بي ادبانه، سرد و جدي است. صدايتان نسبتا بلند و كلام تان فاقد معناي عميق است. اگر چاكراي پنجم فعال باشد 4 تا 5 ساعت خواب در شب به طرف راست و چپ به طور متناوب مي خوابيد.
 كاركرد ناهماهنگ چاكراي پنجم باعث مي شود كه عده اي از قدرت بيان شان براي گول زدن ديگري سوء استفاده كنند.
 كم كاري چاكراي پنجم باعث خجالتي شدن، ساكت بودن و دورن گرايي مي شود. در اين صورت وقتي صحبت مي كنيد فقط در مورد چيزهاي كم اهميت زندگي بيروني تان حرف مي زنيد.
 فعال کردن چاکراي پنجم
 نور آبي و شفاف آسمان صاف چاكراي پنجم را هماهنگ مي كند براي جذب کامل رنگ آبي آسمان، روي زمين دراز بكشيد و رلكس باشيد، و وجود دروني تان را رو به گستردگي لايتناهي افلاك باز كنيد.
 انعكاس آسمان آبي بر آب و صداي آرام امواج شما را از عواطف و احساسات نهفته تان و اين كه به شما چه مي خواهند بگويند آگاه مي سازد.
 رنگ درماني
 رنگ آبي روشن كم رنگ به چاكراي گلو اختصاص دارد. اين رنگ آرامش مي آفريند و بينش روحاني شما را باز مي كند.
 رايحه درماني
 رايحة‌ تند مريم گلي امواج شفا را به طرف «مركز تكلم» مي فرستد و چاكراي گلو را از انقباض رها مي كند.
 اكاليپتوس چاكراي پنجم را باز و پاك مي كند. امواج آن ما را بر روي صداي درون باز مي كند و به شيوة‌ ارتباطمان سادگي و بي ريايي مي بخشد.
 چاکراي ششم
 چاكراي ششم در فاصلة‌ يك انگشت بالاي پل بيني در وسط پيشاني قرار دارد كه جايگاه نيروهاي ذهني متعال، تشخيص ، حافظه و ارادة‌ ماست.
 درك شهودي و روش بيني مخصوص اين چاكراست. عملكرد هماهنگ اين چاكرا باعث مي شود كه ذهني فعال و كل نگرانه داشته باشيد. توجه به حقايق اسرار آميز نيز به اين چاكرا مربوط مي شود.
 كسي كه چاكراي ششم در او عملكرد ناهماهنگي دارد، بيش از حد روي حوزة‌ عقل پافشاري مي كند و تصميمات زندگي اش منحصرا با عقل و منطق صورت مي گيرد . اين افراد تنها چيزهايي را قبول مي كنند كه ذهن شان بتواند درك كند و به آساني قرباني تكبر روشنكفرانة‌ خود مي شوند.
 كم كاري چاكراي ششم باعث مي شود كه تنها حقيقتي را ببينيد و باور كنيد كه در جها ن بيرون قابل ديدن باشد. در اين صورت حقايق روحاني را رد كرده و افكار پريشان و آشفته اي خواهيد داشت. كساني كه خيلي فراموش كار بوده و بينايي ضعيفي دارند اغلب چاكراي ششمشان كم كار است. اشخاصي كه 4 ساعت به حالت خواب و بيدار هستند چاكراي ششم شان فعال است.
 فعال کردن چاکراي ششم
 تماشاي آسمان آبي پررنگ و پر ستارة‌ شب چاكراي ششم را فعال مي كند.
 رنگ درماني
 بنفش روشن اثر پاك كننده و باز كننده بر روي چاكراي ششم دارد. به ذهن عمق و روشني مي بخشد و حواس را تقويت مي كند و همين طور آنها را بر روي سطوح لطيف ادراك باز مي كند.
 رايحه درماني
 رايحة‌ نشاط آور نعنا گره هاي چاكراي ششم را باز مي كند و كمك مي كند تا شخص از قالب هاي افكار محدود رها شده و قدرت تمركز را زياد مي كند.
 رايحة ياسمن ذهن را بر روي تجسم و تصويري كه حامل پيامي از حقيقت عميق تر است باز مي كند
 چاکراي هفتم
 چاكراي هفتم در وسط سر در بالاترين نقطه قرار دارد. اين چاكرا با تمام رنگ هاي رنگين كمان مي درخشد اما رنگ غالب آن بنفش پررنگ است. اينجا جايي است كه انگار در خانة‌ خود هستيم و يگانگي با اصل الهي ازلي را تجربه مي كنيم.
 جالب است بدانيد كه گره اي به آن معنا در چاكراي هفتم وجود ندارد. صرفا دامنه باز بودن آن مي تواند كم يا زياد باشد.
 وقتي رشد چاكراي هفتم ا فزايش مي يابد در مي يابيد كه دنياي مادي هيچ چيز نيست و به علت يگانگي با هستي الهي همه چيز در درون شما وجود دارد.
 در اين زمينه جالب است كه توجه داشته باشيد ملاج كودك در سن 9 تا 24 ماهگي اول زندگي اش باز باقي مي ماند. در طول اين دورة‌ اولية‌ زندگي روي زمين طفل در آگاهي و وحدت كامل به سر مي برد.
 اگر اين چاكرا كاملا باز نباشد احساس نبود اطمينان، بي هدفي و بيهودگي و ترس از مرگ اغلب به سراغ تان مي آيد. شايد براي كنترل اين احساسات منفي سعي كنيد كه براي فرار از آنها به فعاليت زياد پناه ببريد يا زير بار مسؤوليت
 هاي جديد برويد براي اين كه خود را مهم و محق جلوه دهيد. كسي كه چاكرا هفتم كاملا بازي دارد خواب ندارد و هميشه نيمه بيدار است.
 پاکسازي وفعال کردن چاکراي هفتم
 زماني را تنها در قلة‌ كوهي بلند گذراندن بهترين راه براي كمك به باز كردن چاكراي هفتم است. به دليل اين كه در آنجا از دغدغه هاي زميني تان دور هستيد و مي توانيد از مسايل زندگي شخصي خود رها شده و با نزديك شدن به آسمان احساس بيكرانگي كنيد.
 موسيقي درماني
 بهترين موزيك براي چاكراي هفتم سكوت است. در اين وضعيت تمام وجودمان بيدار شده و پذيراي صداي الهي مي شويم.
 رنگ درماني
 رنگ سفيد شامل تمام رنگ هاي طيف است. سطوح مختلف زندگي را با وحدت متعالي تلفيق كرده و روح ما را براي دانش، سلامتي و نور الهي باز مي كند.
 رايحه درماني
 رايحة‌ كندر اثر حيات بخشي بر روي ذهن و روان دارد و پاك كنندة‌ محيط است. با اين رايحه زندگي روزمره در وضعيت موجود كمرنگ شده، اعتقادات مذهبي عميق تر شده و روح ظرفي مشتاق براي نور الهي مي شود.///

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

مديتيشن

 علم و هنر مدیتیشن از هزاران سال پیش به این طرف توسط عرفا تمرین شده است ، پیشگویان ، شفادهندگان ، جادوگران ، استاتید یوگا آموزشهای خود را با مدیتیشن شروع کرده اند .

 مدیتیشن پایه و نقطه شروع همه کسانی است که قصد پرورش نیروهای درونی خود را دارند .

 دلیل اساسی انجام مدیتیشن یادگیری کنترل ذهن میباشد .

 برای موفقیت در متافیزیک و علوم روانی شما بایستی کنترل ذهن خود را بدست گیرید .

 ذهن تمایل دارد مانند یک بچه لوس رفتار کند ، هر وقت و هر کاری که می خواهد انجام دهد .

 هنگامی که شما برای اولین بار تمرینات ذهنی و مدیتیشن را شروع می کنید ، ذهن با برهم زدن تمرکز شما بوسیله تصاویر بیهوده و گفتگوهای درونی بی پایان یاغیگری خواهد کرد .

 در اوایل این کار شما را پریشان و گیج می کند و شما قادر نخواهید بود به اهداف مطلوبتان برسید . اما با تمرین مداوم شما توانائی کنترل ذهن خود را برای تمرکز تمامیت وجودتان بر روی یک نقطه منفرد نورانی بدست خواهید آورد .

 تمرین روازنه مدیتیشن به مرور زمان چند تغییر مهم را در شما بوجود می آورد .

 1) افزایش مقاومت در برابر استرس

 2) بهبود سلامتی

 3)پیشرفت استعدادهای ذهنی تا حد یک نابغه

 مدیتیشن با ورد به وضعیت یک خلسه ملایم و متوقف کردن احساساتی که از سرتاسر بدن می آیند انجام می شود.

 با پیشرفت در انجام مدیتیشن به تدریج افکار شما بسیار قدرتمند خواهند شد ، همانند ذره بینی که با متمرکز کردن اشعه خورشید باعث سوزاندن میشود ، متمرکز شدن امواج افکار شما نیز آنها را قوی و موثر خواهد کرد . شما به تدریج متوجه می شوید که افکارتان شروع به تاثیر گذاشتن بر روی خودتان و محیط اطرافتان خواند کرد و هر چه زمان میگذرد میزان این تاثیر گذاری نیز افزایش پیدا میکند . بنابراین مراقب باشید ! این نیرو بسیار قدرتمند است و بایستی در جهات مثبت استفاده شود.



 تمرین مدیتیشن



 اولین و ساده ترین وضعیت های نشستن که با آنها سر و کار خواهیم داشت نشستن بر روی یک صندلی است . اما به چند نکته در نوع نشستن باید توجه داشت :

 الف ) رانها را باید در تطابق با طول صندلی نگاه داشت و از عقب تا جلوی صندلی کشیده شده باشد .

 ب) ارتفاع صندلی به اندازه ای باشد که کف پاها بطور کامل در تماس با کف اطاق باشند .

 ج) ترجیحا در ساختمان صندلی فلز بکار نرفته باشد .

 د) در صورت امکان از صندلی دسته دار برای قرارداد دستها در روی آن استفاده شود .

 ه) بهتر است محل نشستن دارای یک بالش نازک باشد ، شما باید روی این صندلی کاملا راحت باشید .

 برخی از افراد ترجیح می دهند از وضعیت نشسته ( بر روی زمین ) استفاده کنند . در اوایل کار بصورت خیلی ساده فقط چهار زانو بنشیند و پشت خود را به یک دیوار تکیه دهید برای کشیدن و تنظیم کردن ستون فقرات می توانید دستها را بالای سر خود برده و کاملا به طرف بالا بکشید .

 نکته بعدی پیدا کردن محلی برای انجام مدیتیشن و تمرینات دیگر است بدن اینکه دچار حواس پرتی بشوید ، هر محل ساکت و آرامی می تواند برای اینکار استفاده شود .

 این مکان بایستی حتی الامکان عاری از سر و صدای تلویزیون ، رادیو ، ترافیک و گفتگوهای افراد دیگر باشد . فراموش نکنید که تلفن نیز باید قطع شود .

 اگر شما نمی توانید یک محل ساکت و آرام پیدا کنید توصیه ما این است که از یک جفت قطعه کوچک که داخل گوشها قرار میگیرد استفاده نمائید . این وسیله معمولا برای جلوگیری از ورود آب به داخل گوش استفاده میشود ، البته نوع مخصوص جلوگیری از ورود صدا نیز وجود دارد که بهتر است .

 با این روش شما میتوانید میزان شدت صدا را به 50% کاهش دهید چرا که 50% دیگر صوت از طریق جمجمه و انتقال استخوانی به گوش داخلی می رسد .

 بعد از اینکه به اندازه کافی پیشرفت کردید می توانید در هر شرایطی مدیتیشن را انجام داده و به وضعیت مطلوب برسید .

 در این حالت قدرت تمرکز تمرکز شما به اندازه ای خواهد بود که هیچ سر و صدایی مزاحم و حتی ناراحتی جسمانی نمی تواند باعث حواس پرتی شما شود .



 چند نکته



 در صورتی که به طرف شرق بنشینید رسیدن به وضعیت صحیح مدیتیشن کمی آسانتر خواهد بود .

 بهتر است مدیتیشن روزانه در یک ساعت معین انجام شود . زمان مناسب صبح ها و یا قبل از وقت خواب میباشد . لباس راحت ، گشاد و مناسب بپوشید ، مثلا یک تی شرت گشاد و سفید رنگ انتخاب خوبی خواهد بود .

 در صورتیکه می خواهید شبها قبل از خواب تمرینات خود را انجام دهید ، مراقب باشید پرخوری نکنید و یا حداقل فاصله صرف شام تا زمان انجام تمرینات چند ساعتی گذشته باشد .

 در نهایت این موضوع کاملا به خود شما بستگی دارد که ه وقت مناسب ترین زان برای انجام مدیتیشن می باشد . بهر حال آنچه که بیشتر اهمیت دارد کوشش و دوام در انجام کار می باشد .



 تمرین



 وضعیت نشسته بر روی صندلی و یا لوتوس ساده چشمان خود را بسته و توجه خود را به روی نقطه ای که در مرکز سر ( فرق سر ) قرار دارد متمرکز کنید . با ملایمت شروع به تکرار مانترای ام ( OM )نمائید . طریقه تلفظ صحیح به صورت :

 ا ا ا م م م م م م م م م م م م

 و فشار اصلی بر روی حرف میم می باشد نفس عمیق می کشید و در طی یک بازدم عمیق این مانترا را ادا می کنید . تداوم تکرار مانترا را حفظ کرده ، توجه اتان را بر فرق سر متمرکز کنید و در مقابل چشمتان جز سیاهی چیز دیگری نمی بینید . سعی کنید کلیه تصاویر ذهنی و افکار دیگر را متوقف کنید. هنگامی که یک فکر یا تصویر وارد مغزتان می شود حواستان را بیشتر بر روی مانترا متمرکز کنید . مدتی طول می کشید تا کنترل مناسب را بر روی ذهن خود بدست آورید ولی همین تمرینات ساده شما را در افزایش قدرت تمرکز یاری خواهند کرد و به نوبه خود یادگیری تمرینات پیشرفته تر را آسانتر می کنند . مدت تقریبی انجام این تمرین حدود 20 دقیقه می باشد .



 چند نکته دیگر



 مدت زمانی را که اختصاص به انجام دادن مدیتیشن می دهید ، بستگی به تصمیم شما ، راحتی و نیاز دارد . ممکن است در برخی از مواقع نیاز بیشتری به انجام دادن آن باشد و در برخی اوقات نیز انجام آن چندان مهم به نظر نرسد . فقط سعی کنید به احساس درونی خود گوش کنید ، شما سرانجام آنچه را که باید انجام دهید را متوجه خواهید شد . اما منظور از گوش دادن به احساس درونی ( یا خود برتر)چیست؟

 فرض کنید شما قصد انجام کاری را دارید و در این حالت اگر شادی و لذت و حالتی از انتظار را در وجود خود احساس می کنید این به معنی آن است که انجام آن کار برای شما درست است . از طرف دیگر اگر شما احساس خستگی ، تحریک پذیری و تنبلی می کنید و یا شروع به آوردن عذر و بهانه برای اینکه چرا نباید آن کار را انجام دهید می نمائید ، در این حالت وجود برتر شما ( روح ) شاید می خواهد به شما بگوید که تا همینجا کافی است ! و فعلا دست نگهدار ، اگر شما شروع به گوش دادن و عمل کردن به احساسات درونی خود نمائید بتدریج زمانی فرا خواهد رسید که زندگی شما با اشکالات کمتری مواجه خواهد شد و فرصتهای بیشتری در برابرتان قرار میگیرد .///////

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

هاله چيست؟

 هر چيزي فقط يك ًارتعاشً است .هر اتم ،هر ذره اي از يك اتم ،هر الكترون ،هر ًذرهً اصلي ،حتي افكار و هوشياري ما فقط ارتعاش هستند .ممكن است هاله را به عنوان ارتعاشي كه هر شئ مادي را احاطه مي كند ،تعريف نمائيم .اين تعريف به منظور تفسير هاله ها شايسته است ؛چرا كه تعريف مزبور گوياي اين مطلب است كه مي توانيم با تربيت كردن خودمان ارتعاشات هاله را ببينيم .

 × هاله در اطراف موجودات (خود آگاه )زنده(مردم ،گياهان،....)به مرور زمان تغيير مي كند ،گاهي اوقات بسيار سريعتر .

 ×هاله در اطراف موجودات غير زنده (سنگها ،كريستالها ،آب و...)ضروراً ثابت است .

 حقائق فوق الذكر وراي هر گونه شكي توسط دانشمندان روسي كه براي بررسي هاله ها طي 50سال گذشته از روش كرليان استفاده مي كردند ،ثابت شده است .

 هاله موجود در اطراف انسانها تا حدي از تشعشعات الكترو مغناطيسي( E M)به اندازه ريز موج ،از مادون قرمز(I R)به نور(U V)ساخته شده است .ريز موج با فركانس پائين و نقطه اي از طيف مادون قرمز (حرارت بدن )به نظر ميرسد كه به سطوح پائين عملكرد بدن ما (ساختار D N A ،متابوليسم،جريان گردش خون و غيره)مربوط شود.در حاليكه فركانس بالا (نقطه U V )بيشتر به فعاليت هوشياري ما نظير تفكر ،قدرت خلاقه ،نيات، احساس خوشي و هيجانات مربوط مي شود .دانشمندان روسي كه سه دهه پيش به غير از افراد فوق الذكر در زمينه هاله تحقيق مي كردند ،در يا فتند كه D N Aًًً،ً ما بوسيله نفوذ هاله ريز موجش مي تواند تغيير كند .فركانس بالي نقطهU V))بسيار مهم و جالب ،ولي دست نيافتني است .و اين نقطه را مي توان با چشم غير مسلح ديد.



 چرا لازم است كه هاله ها را ببينيم؟

 رنگها و شدت هاله ،بويژه در اطراف و بالاي سر داراي مفاهيم بسيار خاصي است .با ديدن هاله شخص مي توانيد در واقع افكار فرد ديگر را پيش از اينكه كلامي از او بشنويد ،درك كنيد.اگر افكار سازگار با گفته هاي فرد نباشد ،به طور مؤثر هر لحظه دروغي را مشاهده مي كنيد.هيچكس نمي تواند در مقابل شما دروغ بگويد.ما نمي توانيم هاله را جعل كنيم.اين امر سرشت حقيقي و نيات مارا براي ديدن هر شخص ،نشان مي دهد .

 همچنين ،هاله امضاءروحي ماست .هنگامي كه فردي را با هاله تميز ودرخشان ببينيم ،مي توانيد مطمئن باشيد كه چنين فردي خوب است و از نظر روحي متعالي مي باشد ،حتي اگر او متواضع بوده و از اين موضوع آگاه نباشد.هر گاه كه فردي را با هاله اي خاكستري يا تيره ديديد ،مي توانيد مطمئن شويد كه چنين شخصي داراي نيات آلوده وناپاك است،صرف نظر از اينكه چطور ًجلوه خوب ًيا خوش پوش ،تحصيل كرده ،سخنور وگيراي او در ظاهر به نظر مي رسد.

 بخصوص مهم است كه ًهالهءهر رهبر مذ هبي ً،مربي معنوي ،استاد يا يك گورو رابررسي كنيم.

 چنين افرادي مي بايست داراي هاله طلايي زرد روشن در اطراف سر باشند.اگر داراي چنين هاله اي نبود ،شما خودتان بسيار بهتر هستيد.

 پيوستن به يك فرقه يا مذهبي كه توسط افراد نالايق بدون هاله هاي خوب ،امري بسيار خطير براي آگاهيتان مي باشد.كجا خطرناك است ؟چه هنگام ًواقعاًً از ذخيرهءاطلاعات موجود در خود آگاهتان مربوط به اين دوره زندگي ًاستفاده مي كنيد ،اگر زندگيتان را بر پيروي كردن از تشريفات و جمعيتي از افراد ديگر تمركز دهيد،ممكن است تقريباً چيز مهمي آنجا وجود نداشته باشد .در چنين مواردي لازم است كه همه چيز را از ابتدا باز آموزي كنيد.

 اكثر رهبران فرقه ها ،مذاهب ،وسياسي فقط دو مسئله در ذهن دارند :پول وكنترل قدرت براي كنترل مردم .وشما مي توانيد هاله آنهارا براي خودتان ببينيد .چنانچه بسياري از مردم بتوانند هاله رهبرانشان را ببينند و آنهارا بر اساس هاله هايشان انتخاب كنند ،طرز تفكر بر روي زمين تغيير مي كند.

 با تفسير هاله مي توانيد عدم كاركردصحيح بدن (بيماري) را مدتها پيش از اينكه علائم فيزيكي بروز نمايد ،تشخيص دهيد .از طريق كنترل آگاهانهءهاله تان مي توانيد واقعاً خود راشفا دهيد .



 در هر صورت ،شفاي كالبد فيزيكي در مقايسه با آنچه كه از ديدن و تفسير هاله ها مي توانيد براي پيشرفت معنوي و خودآگاهي و هوشياري طبيعي مان انجام دهيم،ناچيز است .

 هر فردي داراي هاله است.ولي بيشتر مردم روي زمين داراي هاله هاي بسيارضعيف و راكد هستند .امر مزبور اثر مستقيمي بر زندگي آنها در طول نگرش پوچ ماديگرايانه مي گذرد و پيشرفت خود آگاهي را تحت تاءثير قرار مي دهد وترس ،حسد ،رشك،و ديگر احساسات مشابه را پرورش مي دهد.چنين طرز فكري طبيعت حقيقي آنهارا سركوب كرده و در نتيجه هاله آنها نيز سركوب مي شود.

 هنگامي كه ديدن هاله را ياد گرفتيد،براي شنيدن يك پرسش حقيقي آماده باشيد:آيا مي توانيد بگوئيدكه هاله من چگونه است ؟و در وضعيتي كه شما هيچ هاله اي نمي بينيديا چيزي را ديده ولي نمي خواهيد در مورد آن صحبت كنيد؛بهترين پاسخي كه يافته ام اين است :چرا ديدن هاله را براي خودتان ياد نمي گيريد؟و اين يكي از دلايل اصلي است كه چرا مي خواهم ديدن هاله را به مردم بيا موزم.

 هنگامي كه مردم درك كنند كه هاله آنها ديده مي شودو بسياري از افرادمي توانند هاله را ببينند،آنهاآنچه را كه فكر مي كنند خواهند ديد؛و در نتيجه تلاش خواهند كرد كه هاله را ببينندو هاله خود را احساس اصلاح كنند.با چنين روندي آنها بهتر وعاقلتر خواهند شد ،و مي توانند از نيات ديگران آگاه شوند.يقيناًُ،اگر همه مردم بتوانند هاله را ببينندو تفسير كنند،سراسر جهان را نيكي و خوبي فرا خواهد گرفت.


 كودكان و هاله

 ما مي توانيم با چشمهايمان ،مقدار بسيار ظريفي از فركانسهاي ارتعاشي امواج الكترومغناطيسي را كه با طول موجهاي3/0 يا7/0ميكرومتر از ارغواني گرفته تا قرمز مطابقت دارد،درك (مشاهده )كنيم.مخلوطي از فركانسهاي ارتعاشي با ميزان بالا را به عنوان رنگ مي توانيم با چشمهايمان ببنديم.مي توانيم اين اختلاط موجي رابه طور دقيق با ثبت طيفي از نور،بسنجيم،ولي صرفاً با استفاده ازوسائل خاصي موسوم به اسپكتروفوتومترها چنين امري ممكن است.

 رنگهايي را كه از طريق چشمهايمان دريافت مي كنيم،فقط درك ناچيزي از حقيقت بسيار پيچيده مي باشد:ارتعاشات پيچيده نور(و بعلاوه ديگر ارتعاشات).براي شرح مطلب فوق الذكر،ناگزيريم كه طيف را تعريف كنيم و اين مسئله را كه چگونه مي توانيم رنگ رابا چشمهايمان دريافت كنيم شرح دهيم.

 چگونه هاله را ببينيم:تقويت ديد هاله اي

 براي ديدن هاله به مسائلي كه در زير به آن اشاره شده است،نياز داريم:

 افزايش حساسيت چشمهايمان و…،…

 بسط دادن ميزان ارتعاش دريافتي فراتر از نورقابل مشاهده.

 در صورتي مي توانيم اعمال فوق الذكررا انجام دهيم كه :

 ديد ثانوي مان را پرورش داده و از آن استفاده كنيم .

 بيشتر در معرض آن قرار بگيريم.

 پردازش حساسيت بصري در مغز را افزايش دهيم و به ارتباط ميان دو نيمكره چپ و راست مغزمان بيفزائيم.


 ديد ثانوي

 چرا بايد از ديد ثانويمان استفاده كنيم؟

 شبكيه چشم ما (سطح كانوني چشم شامل سلولهاي حساس به رنگ)كمتر از بخش مركزي آن صدمه مي بيند .بخش مركزي شبكيه به طور مداوم استفاده مي شود،و پس از سالها،از انباشتگي مفرط صدمه رنج مي بردو يا بطور ساختگي روشن سازي مي شود(تلويزيون ،كامپيوتر ،نورهاي مصنوعي وغيره)در ضمن طي سالها ياد گرفته ايم كه ديد كانوني خودرا به روشهاي گوناگوني استفاده كنيم.

 توجه داشته با شيد كه كودكان جوان راحت تر هاله را مي بينند ،زيرا ديد كانوني آنها هنوز آسيب نديده است.هنگامي كه پا به مدرسه مي گذارند،به آنها گفته مي شود كه ديدشان را به يك روش استفاده كنند ،و به تدريج آنها ديد طبيعي هاله اي را از دست مي دهند.

 افزايش تماس مداوم با هاله

 هنگامي كه بخواهيم تصويري از يك صحنهءتاريك را ببينيم ،لازم است كه مدت نمايش فيلم را افزايش دهيم.چنين عملي را مي توانيم با تمركز دقيق بر يك نقطه به مدت(30تا60ثانيه)براي چشمهايمان انجام دهيم.

 هنگامي كه چشمهايمان حركت مي كنند يا صحنه مقابل ما در حركت باشند،تصاوير به درجه عالي مي رسند .(25تصويرتلويزيون در هر ثانيه به نظر مي رسد كه حركتي روان باشد.)هنگامي كه بر يك نقطه تمركز مي كنيم،حساسيتمان را افزايش مي دهيم زيرا ورود نور را به حد اعتدال رسانده و اثر آنرا گرد آوري مي كنيم.

 سلولهاي حساس به نور ما (قرمز ،سبز ،آبي)به عنوان يك گيرنده ارتعاشي عمل مي كند،بسيار شبيه به 3گيرنده راديوئي كه با سه رنگ(قرمز،سبز،آبي)تنظيم مي شود.هنگامي كه لازم است ارتعاش بالايي از يك گوش(يك نوسان)را دريافت كنيد،مي توانيدبا استفاده از نيروي محرك بسيار ضعيف اين عمل را انجام دهيد،ولي براي اينكار پا فشاري كنيد.تمركز كردن به يك نقطه اثر بسيار مشابهي را براي شما ايجاد مي كند؛به وسيله يك تحريك بسيار كوچك مي توانيد به تدريج نوسان سلولهاي حساس به نوررا به ارتعاشات بالا برسانيدو اين امر بر حساسيت بصري كه از طريق مغز دريافت مي شود،اثر مي گذارد.

 تمرين اول تمركز

 تصوير شماره يك راتقريباً در فاصله 5/1متري در مقابل رويتان قراردهيد.به مدت 30 ثانيه يا بيشتربا دقت به نقطه سياه نگاه كنيدونقطه هاي رنگي را با ديد ثانويتان مشاهده نماييد.آزمايش رابا نگاه كردن به مكانهاي ديگربدون نقطه سياه ادامه دهيد.////////

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

عوامل اثر گذار بر چشم سوم


 عوامل زيادي از جنس طبيعي و يا فوق‌طبيعي مي‌توانند بر چشم سوم اثر بگذارند . اين اثرات مي‌توانند مثبت يا منفي ، دايم يا موقت ، مطلق يا نسبي و كمّي يا كيفي باشند . مهم‌ترين عوامل اثر گذار بر چشم سوم عبارتند از : سن ، جنسيت ، سلامت و بيماريِ جسم ، روان و روح ، علم ، ايمان ، گناه و معصيت ، عوامل محيطي مانند رنگ ، نور ، صوت و درجه حرارت ، كار و شغل ، موسيقي ، دوست و همنشين ، ارتباطاتِ فيزيكي ، عاطفي و ذهني ، تنفس ، ورزش ، دودِ ماشين ، كارخانجات ، سيگار و مواد مخدر ، مشروبات الكلي ، آب شرب ، خوراكي و ميوه‌ها ، افكار ، اعمال و گفتار انسان ، خواب و استراحت ، سنگ‌ها و بلورها ، جواهرات ، فلزات ، عطرها ، روغن‌ها ، استاد ، مربي و معلم ، ستارگان و سياره‌ها ، زمين و ماه ، امور فردي ، اخلاقيات ، تحريكات ذهني و عاطفي ، امور هنري ، تلقينات و ...

 عوامل اثرگذار مثبت :

 برخي عوامل بر چشم سوم اثرات مثبت داشته ، باعث فعال‎سازي آن مي‌شوند و يا باعث ايجاد تعادل در آن مي‎گردند . برخي عوامل ديگر نيز بسته به شرايط و يا نحوه‌ استفاده مي‌توانند اثرات مثبت بر آجنا اعمال كنند .

 موسيقي مي‎تواند تيغ دو لبه باشد و بر هاله و چاكراها تأثيرات مثبت و يا منفي بگذارد . موسيقي‎هاي آرام ، موسيقي‎هاي سنتي و در كُل موسيقي‎هايي كه با ريتم كيهان در هماهنگي‎اند ، بر چاكراها و چشم سوم تأثير مثبت مي‎گذارند . آنچه نويسنده به كرات آزمايش و تجربه كرده است ، تأثيرات مثبت موسيقي‎هاي سنتي استاد عليرضا افتخاري مي‎باشد . برخي از آثار بتهوون و ياني نيز اين تأثيرات را دارد . « ريچارد وبستر » در كتاب « هاله نوراني » به برخي از موسيقي‎هايي كه اين اثر را دارند ، اشاره مي‎كند . نُت موسيقي « لا » نيز باعث تحريك آجنا مي‌شود .

 بلورها مي‎توانند سبب برقراري تعادل در چاكراها شوند . بلورها قدرت زيادي براي جذب و انتقال سريع انرژي‌هاي مثبت و منفي دارند ، همچنين در جذب و انتقال سريع احساسات نيز نقش دارند . پس هنگام استفاده از بلور بايد دقت نماييد ، كه در محيط‎هاي داراي انرژي منفي و در كنار اشخاص با انرژي منفي قرار نگيرد ، چون بلورها سريعاً انرژي منفي آنها را جذب كرده ، به شما منتقل مي‎كنند . در صورتي كه از بلور براي برقراري تعادل در چاكراها استفاده مي‎كنيد ، بايد در زير لباس و در تماس مستقيم با پوست بدن قرار گيرند .

 رنگ بلور عامل مهمي براي انتخاب آن با توجه به چاكراي مورد نظر مي‎باشد . در اين راستا بهتر است رنگ بلور با رنگ چاكرا متناسب باشد . « بلور شفاف كوارتز » معروف به « دُرّ كوهي » براي تمام چاكراها مفيد است . براي چشم سوم علاوه بر كوارتز مي‎توان از سنگ‌هاي لاجورد ، ياقوت آبي ، ياقوت ارغواني ، ياقوت كبود ، چشم شاهين ، سنگ ماه و يشم استفاده نمود . هم‌چنين بلور فلوريت ، سوداليت ، سلينيت ، آزوريت ، سوگوليت و پريدوت از جمله بلورهاي مفيد براي چشم سوم مي‎باشند .

 آجنا با ستاره‌ زهره در ارتباط است ، همچنين با فلز مس تحريك ميشود . مس با متعادل كردن انرژي‌هاي چشم سوم ، آرامش خاصي را در انسان ايجاد مي‌كند .

 در بين مواد معطر ، عود تأثير مثبت بر آجنا دارد . ساير تركيبات مفيد براي فعال سازي آجنا شامل ريحان ، چوب سدر ، كافور و اُكاليپتوس مي‎باشد .

 در بين مواد غذايي نيز ، خوراكي‎هايي به رنگ نيلي مانند انگور سياه ، آلوسياه و شاه توت مفيد است . همچنين مصرف آبي كه به مدت چهار ساعت در ليوان نيلي رنگ در معرض آفتاب بوده و يا مصرف آبي كه به مدت چهار ساعت از پشت شيشه نيلي رنگ نور آفتاب به آن تابيده ، مفيد و مؤثر است .

 كم خوردن و نخوردن ، كم خوابيدن و نخوابيدن ، كم حرف‌زدن و سكوت و خلوت و تنهايي نيز اثرات بسيار خوبي بر تحريك و فعال سازي آجنا دارند ، مشروط بر اين ‌كه اين عوامل را به خوبي شناخته و زير نظر استاد عمل شود .//

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

خروج روح از بدن به دوگونه متفاوت صورت ميگيرد
 1-خروج روح از بدن بدون اراده وناخواسته
 2-خارج نمون روح از بدن با اراده وهوشيارانه .
 البته غالب گفتار اين جلسه مجازي ما در ارتباط با خارچ نمودن روح به گونه ارادي وآگاهانه است لذا توضيح مختصري در مواردجدا شدن روح از بدن لازمه اشراف دوستان به اين مقوله است تا بهتر به درك موضوع پي ببرند تا كمكي به موفقيت بيشتردر دستيابي به اين تجارب باشد.
 خروج روح ناآگانه هميشه ودر موارد متفاوت حالات امكان پذير است مانندي چون در حالت كارهاپرفشاروخطير در خواب در حال قدم زدن درمواقع بيماري ويا استرس هاي شديد ودر حالتهاي عادي وغيره...دراين موارد متفاوت امكان اين نيز ميباشد كه روح در موقعيت وشرايط بخصوصي قراربگيرد كه بطور طبيعي روح از بدن خارج شود البته اصطلاحاتي كلي در مورد خروج آگاهانه وناآگانه چون پاراسوماتيك و آسوماتيك وپا لوكي شن و اكسوماتيك ، مترتب است كه شرح آن نياز به وقت وفرصت ديگريست وچون هدف از نگارش امروز تنها به فرافكني است تنها به اين مورد ميپردازيم.
 دوستان توجه كنند كه يكايك موارد آموزشي را بدقت وبا حوصله وايمان به وقوع آن انجام دهند تا زودتر به نتايج مهم آن دست يابند....در مباحث گذشته كليد موفقيت در بسياري از تجارب درادراك فراحسي را ريلاكس Relaxationدانستيم كه شرحي برآن شد ودر مورد فراگيري گونه ئي ديگر از اين ادراكات كه در بحث اين جلسه پيگير آنيم ريلاكس نفش مهم وصددرصد در دستيابي به اين امر است ، وبنا به اهميتي كه برآن قائل هستيم بطور اجمال آنرا مروروبايد به تاكيدات مراتب آن توجه بيشتري نمود بانضمام مراحال پس ازريلاكس. .......
 در وقتيكه شاداب هستيد وخسته وخواب آلود نبوديدوبا تلقين به اينكه قطعا موفق به خارج كردن روح از بدنتان هستيد در مكاني آرام ودرسكوت وبخصوص در جائيكه تزئينات وموردي از آن قبيل براي جلب توجه وجود نداشته باشد بر روي مبلي بنشيند ويا اينكه در كف اطاق ويا روي تخت دراز بكشيد وبدون اينكه هيچ گونه فشاري به خود بياوريد ا بدن خود را آزاد ورها كنيد چشمان خود را به آرامي ببنديدواول چند نفس عميق بكشيد وسپس به آرامي تنفس كنيد ودر زهنتان تلقين كنيد كه از طرف نوك انگشتان پا تا مچ پادارند بي حس ميشوند وهمچنان اين كلام را در ذهنتان مرور كنيد تا جائي كه احساس ميكنيد آن قسمت از پايتان سنگين شده است واين كار را به ترتيب براي بخش هاي ديگر بدنتان به بالا ادامه دهيد مثلا از مچ پا تا زانو واز زانو تا كمر واز آنجا تا سينه وگردن تا بالاترين نقطه بدن كه پوست سر است ...البته بعضا در تجارب اينچنيني ذكر شده است كه در آخرين مرحله توجه تان به نقطه ومركزي معطوف گردد كه بين دو ابرو ميباشد كه بهر تقدير شما وقتي اين كارتان پايان ميابد كه كاملا حس كنيد كه تمامي بدمتان سنگين شده است ويك احساس خوشايندي از اين سنگين شدن بشما دست ميدهد سپس به مرحله بعد ميزسيد كه بايد درذهن خود چنين القاء كنيد كه از طرف پا داريد سبك ميشويد وپاهايتان از روي زمين برداشته ميشود يعني از حالت سكون خارج شده واز آن مكان جدا ميشوند وهمانطور به آرامي براي ديگر اعضاي بدنتان، تا كاملا احساس ميكنيد كه وزنتان هيچ شده است ويا اينكه بسيار سبك شده ايد ودر اين حالت ميتوانيد ببينيد كه بدن ويا همان جسمتان جدا ازشماست ودر زيرتان قراردارد درين موقع مهم است كه ازاين برآيند خرسند شويد نه اينكه وحشت كنيد زيرا ترس شما ادامه كار را مقطع ميكند وبه حالت اوليه برميگرديد ...لذا سعي كنيد بدون واهمه به پروازتان ادامه دهيد ...تا جائيكه بخواهيد وهرآنچه دوست داشته باشيد ببينيد وازلذت وافري كه نصيبتان ميشودبهره مند شويد وخداي را سپاس گوئيد ...في المثل شما در آن حالت بخواهيد كه به يك باغ ويا دشت پر گل وگياه ويا در كنار دريا وجنگل باشيد قطعا به آنجا سفر خواهيد كرد واز آب آبشارها وميوه درختان وبوي گلها استفاده كنيد وچيزهاي ديگري كه دلتان بخواهد بدانيد قطعا به اين مهم نائل ميشويد ...
 دوستان عزيزم توجه كنیم كه خواسته ما ومراتب دستيابي به صددرصدي آنچه خواهان آنیم بستگی تام وتمام به مهرورزي ما ن نسبت به مردم وحتا مهرورزي به طبيعت را دارد البته شما قطعا موفق به اينكارخواهيد شد اما بهترن نتيجه وابسته به گفتار وپندار وكردار نيك مان دارد وبس ..////

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

مراحل رویا بینی

 1 بیداری پراسایش حالتی مقدماتی است حالتی که در ان حواس یه خواب رفته و در عین حال شخص بیدار است گاهی اوفات در این حالت سیلی از نور قرمز مشاهده می شود مثل اینکه با چشم بسته به خورشید نگاه کنید.
 2بیداری پویا مرحله رویا دیدن در این حالت نور فرمز درست مثل مه از هم پراکنده می شود و شخص صحنه ای را می بیند نوعی چشم انداز ساکن را . شخص تصویری سه بعدی را مس بیند بخش یخ زده چیزی را منظره . خیابان. شخص.چهره و یا هر چیز دیگر.
 3 مشاهده صرف در این حالت رویابین دیگر فسمتی از دنیای یخ بسته را نگاه نمی کند ولی به عنوان شاهد عینی ناظر اتفاقاتی است مه در مقابل چشمانش رخ می دهد گویی برتری بینایی و شنوایی باعث مس شود که این مرحله از رویا دیدن عمدتا کار چشم و گوش باشد.
 4 در این حالت باید خود را وادار به عمل کرد در این حالت شخص مجبور به اقدام است باید به جلو برود و از فرصت خود حداکثر استفاده را بکند این حالت ابتکار پویا نام دارد.
 بهترین راه برای ورود به رویا این است که کاملا به ناحیه انتهایی جناغ سینه و بالای ناف تمرکز کنم دقتی که انسان برای رویا دیدنم نیاز دارد از این ناحیه می اید و انرژی مورد نیازبرای حرکت و جستجو در رویا نیز از ناحیه ای در دو سه سانتی زیر ناف است.دقت و نیروی رویا دیدن زنان از زهدان ناشی می شود رویای یک زن از زهدانش می اید. زیرا مرکز او این وقتی می خواهید شروع به رویا دیدن یا پایان دادن ان کنید تنها به ان ناحیه تمرکز کنید.لحظه ای نور قرمز دیده می شود. ( ناوال ماتیوس خوان همیشه روی شکمم سنگریزه های سرد و خیس یا وزنه ای می گذاشت تا من این ناحیه را حس کنم.وادارم می کرد چشمانم را ببندم و به همان جایی که وزنه ها بود متمرکز کنم)//

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

تخيل و تمرکز : دو عنصر مهم در انسان
 سلام. شايد هميشه از خودتان بپرسيد که از کجا ميتوانم شروع کنم؟ شما علاقه داريد به حقيقت برسيد و دوست داريد که کارهايی را انجام بدهيد و قدرتهای درونی خودتان را تجربه کنيد، ولی نميدانيد چگونه قدم اول را برداريد. شايد به تله پاتی(اتصال و خواندن فکر) علاقه داريد يا به حرکت دادن اشياء فيزيکی توسط قدرت ذهن ولی نميدانيد قدم اول را چطور برداريد. شايد دوستی داريد که کاری خارق العاده انجام ميدهد و هميشه به اين فکر ميکنيد که چه کار جالبی انجام ميدهد ولی هيچوقت جواب درستی از او نگرفتيد. شايد او به شما راه حل را خودهیپنوتيزم معرفی کرده يا شايد مديتيشن و يا جوابهای ديگر و شايد شما هم اين راهها را امتحان کرديد و به نتيجه نرسيديد. اين دليلش اين نيست که آن روشها موثر نيستند بلکه ميتواند به اين خاطر باشد که شما از کاری که ميکنيد کاملا آگاه نيستيد. در ابتدای کار بايد به اندازه کافی آگاهی خودتان را با خواندن کتاب، مطالعه مقالات موجود در اينترنت، و آگاه شدن به کاری که انجام ميدهيد گسترش دهيد. وقتی به آگاهی اهميت داديد رسيدن به جواب فقط نياز به تمرين خواهيد داشت و البته بدون توقع نتيجه پيامد. در اينصورت ميتوانيد مطمئن باشيد که موفق خواهيد شد. دو عنصر بسيار مهم در فعاليتهای مابعدالطبيعه تخيل و تمرکز هستند. تقويت اين دو عنصر ميتواند به شما در رسيدن به هدفی که داريد، هر چه ميخواهد باشد، کمک بسياری بکند و شما را به هدفتان نزديکتر کند. اکنون تمرينی را برای تقويت هريک از اين دو به شما خواهم داد. هر دوی اين تمرينات بسيار ساده هستند و وقتی از شما نخواهند گرفت و در ضمن بسيار لذت بخش هستند و ميتوانيد به راحتی آنها را انجام دهيد.
 تقويت تخيل: تخيل در ذهن حتما به اين معنا نيست که شما چيزی را در ذهن خواهيد ديد بلکه کاری است که ما روزانه بارها و بارها آن را انجام ميدهيم. وقتی در روياهايمان غوطه ور ميشويم در واقع ما در حال استفاده از تخيل هستيم. پس تخيل کار عجيبی نيست و برای ما بسيار آشناست. کاری که ميتوانيد برای تقويت آن انجام دهيد ميتواند به اين صورت باشد. مثلا شما در حال راه رفتن در مسيری هستيد. برای لحظه ای به اطراف آگاه شويد و اشياء موجود در محيط را بررسی کنيد. اکنون چشمهايتان را ببنديد و همينطور به راه خود ادامه دهيد و در همين حين در ذهن خود مسير، اشياء موجود در مسير و در اطراف شما و اينکه چه مقدار از مسير را پيموده ايد تجسم کنيد و آنها را در ذهنتان تخيل کنيد. يا با گفتار ساده تر در ذهنتان ببينيد( با اينکه به آن معنی ديدن نيست) پس از مدتی چشمانتان را باز کنيد و دوباره اين کار را تکرار کنيد. اين تمرين بسيار موثری است و شبيه يک بازی ميباشد که البته نه فقط برای تقويت قدرت تخيل بلکه فوايد ديگری دارد. اين تمرين برای کسانی که در زمينه آگاهی در خواب تمرين ميکنند بسيار مفيد ميباشد.
 تقويت تمرکز: تمرکز عنصری است که ما هميشه از آن استفاده ميکنيم. چه در کارهای کوچک و چه در کارهای بزرگمان. وقتی ميخواهيم چيزی را بياد آوريم، اينکار نياز به مقداری تمرکز دارد، در واقع عناصری را که از آنها به دفعات نا متناهی استفاده ميکنيم در حالتی مخفی قرار ميگيرند و ما نسبت به وجود آنها آگاهی نخواهيم داشت با آنکه از آنها استفاده ميکنيم و استفاده خواهيم کرد. در اينجا ميبينيد که آگاهی عنصر بسيار مهمی است که در همه جا حضور دارد. وقتی هدفی تعيين ميکنيد و برای آن تلاش ميکنيد چه به آن برسيد چه نرسيد برای اينکار تمرکز کرده ايد. وقتی به مديتيشن میپردازيد و در عين حال که ميخواهيد به حالتی از خلأ و خالی از افکار برسيد برای پرداختن به اين فکر که ميخواهيد به حالت خلأ و سکوت درون برسيد باز هم به تمرکز میپردازيد با اينکه حضور آن باز هم نامحسوس است. در لحظه کنونی که شما سعی در خواندن و فهم اين سطور ميکنيد و ممکن است متنن نم اشتبها داشهت باشد شما باز هم در حال استفاده از تمرکز هستيد. پس همانگونه که مشاهده ميکنيد تمرکز عنصری هميشگی ميباشد. برای تقويت تمرکزتان ميتوانيد به حالت بسيار راحت و چهار زانو نشسته و يک شمع را روشن کرده به شعله آن خيره شويد و سعی کنيد افکارتان را خاموش کنيد. به اين ترتيب شما ميتوانيد به سطح بالايی از تمرکز برسيد. سعی کنيد در محيط تاريک اين کار را انجام دهيد و بر روی سطح نرمی نشسته باشيد و پشتتان را به ديوار تکيه دهيد. با انجام اين تمرين شما ميتوانيد هم به تمرکز بالايی دست پيدا کنيد و به مرور زمان خلسه خوبی را تجربه کنيد. در صورت تمرين مداوم احساس يکی بودن باشمع به شما دست خواهد داد و شمعی خواهيد شد که در حال سوختن و آب شدن است////////

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

بیداری در خواب و کنترل رویا
 خب اول که نوشتن خوابهاست که نباید تحت هیچ شرایطی کنار گذاشته بشه چون باعث تحلیل رفتن حافظه رویات می شه چیزی که برای من اتفاق افتاد و با نداشتن حافظه رویای قوی بیداری تو خواب هم نداری.
 دوم اینکه باید همیشه یه انگیزه قوی برای بیداری تو خواب داشته باشید و حتما به موفقیتتون تو اینکار امیدوار باشی اعتقاد شرط مهمی هست.
 سوم اینکه توی روز هیچ وقت از بیدار بودنتون مطمئن نباشید تا این حالت بصورت ناخوداگاه در شما بوجود بیاد که همیشه به بررسی خواب یا بیداریتون بپردازید.
 اگه بتونید توی روز هر چند وقت یبار مثلا نیم ساعت یا یک ربع یبار ببینید خوابید یا بیدار خیلی خوبه چون بصورت یه ملکه ذهنی براتون در میاد.البته هر بار واقعا شک کنید که بیدارید یا نه.
 برای اینکار سعی کنید به جرئیات امور توجه کنید همه چیز را دقیق ببینید این چیزیه که تو خواب انجام نمیدیم یعنی میشه گفت اگه تو خواب انجام بدیم چون چیزها جزئیاتشون با وضوح نیست می تونه باعث مشکوک شدن ما به اینکه بیداریم یا خواب بشه من یبار سعی کردم تو خواب به خطهای کف دستم خیره بشم اما اصلا پیدا نبودند .چهارم اینکه می تونید خودتانشگون بگیرید اگه درد نگرفت خوابید یا انگشتتون را بکشید اگه کش بیاد خوابید خیلی جالبه یا مثلا چشماتونا بندید و توی ذهنتون اراده کنید که یه چیزی جلوتون باشه و اگه اتفاق افتاد بدونید خوابید نمی دونم تو خواب براتون اتفاق افتاده که یدفعه فکر کنید چرافلان اتفاق نیفتاد و یکدفعه عملی بشه .
 پنجم اینکه کارهایی که به ذهنتون می رسه برای اطمینان ا ز بیدار بودنت انجام بدید .
 ششم اینکه وقتی مطمئن شدید که بیدارید باید چشماتون را ببندید و توی ذهنتون تصور کنید اون کارهایی راکه می خواید توی خواب انجام بدید واقعا به انجامش مشغول شوید و از اونا لذت ببرید .واقعا فکر کنید که خوابید.
 هفتم اینکه این روشها بعد از مدتی دیگه تاریخ مصرفش می گذره و باید با خلاقیت خودت روشهاتون را جدیدتر کنید.
 هشتم اینکه باید در روز سعی کنید به کسب انرژی بپردازید مثلا از انجام کارهای بیهوده جلوگیری کنید .بیخود غرق در تفکر و خیال نشید.از حرف زدن زیاد خودداری کنیدو رفتن به محلهای پر انرژی هم خیلی موثره مثلا رفتن به پارک محلهای مقدس و....... .دیگه اینکه سعی کنید با رفتن به حالت خلسه شروع به جذب انرژی از محیط اطراف خورشید زمین و..... کنید.
 نهم اینکه با خودهیپنوتیزمی به خود تلقین کنید که قبل از خواب باگفتن فلان کلمه درخواب به اگاهای در خواب می رسید تلقین کنید که می تونید تو خواب اگاه بشید.
 دهم اینکه توی روز سعی کنید به کف دستهاتون خیره بشید برای من که موثر بود سعی کنید به خطوط اون خیره بشید.
 یازدهم اینکه شب که می خواهید دفتر خوابتون را بخونید سعی کنید با دقت اون بخونید خودتون را توی تک تک صحنه های خواب احساس کنید و ببینید. سعی کنی یه لحظه فکر کنید که اون موقع بیدار شدید حالا توی ذهنتون به انجم کاری که می تونستید و می خواستید اون لحظه انجام بدید بپردازید.در موقع خوند دقت کنید که در کدون صحنه های خواب می شد بیدار شد و به اگاهی رسید و شما با بیخیالی ازش گذشتید مثلا از جایی پریدید و معلق شدید و حالا در حال خوندن اون خواب هستید خب سعی کنید به خودتون بگید که دفعه دیگه که این صحنه را می بینم به اگاهی می رسم یا دفعه دیگه بادیدن این صحنه به برسی خواب یا بیدار بودنم می پردازم.
 دوازدهم اینکه قبلاز خواب به خودتون تلقین کنید که در خواب بیدار می شید . به خودتون تلقین کنید که اگه فلان جا بودم یا فلان صحنه را دیدم می فهمم که دارم خواب میبینم .می تونید از صحنه هایی که زیاد تو خواب می بینید نام ببرید.
 توی روز هم با دیدن صحنه هایی که زیاد باهاشون سر و کار دارید مثلا استفاده از یه وسسله که منجر میشه توی خواب هم بااون در تماس باشید باید به خودتون تلقسن کنید من هر وقت با این وسیله در تماس بودم به برسی بیدار یا خواب بودنم می پردازم و هر وقت با اون وسیله سر و کار داشتید تمرینات را انجام دهید .
 سیزدهم اینمه بسته به استعداد افراد ممکنه تا چند وقت به این تجربه نرسید اینا میگم که اگه از همون اوایل نشد نا امید نشید.
 چهاردهم اینکه ایمانتون را هم تقویت کنید و از خدا کمک بگیرید.
 ================================================== ====
 خب وقتی که توی خواب بیدار شدید برای بهبود کیفیت خوابتون و ادامه بیداریتون کارهای زیر را بکنید:
 اول اینکه وقتی توی خواب بیدار شدید سعی کنید ارامشتو را حفظ کنید به خودتنون بگید که من بازم به دفعات زیاد به این تجربه نائل میشم دلیلی برای هیجان زده شدن یا ترس از اینکه نکنه بیدار شم داشته باشم توی خواب به خودتون بگید که اگه هم بیدار شدم مهم نیست دفعه دیگه کارهایی را که می خوام انجام میدم.
 دوم اینکه سعی کنید به محیط اطرافتون با دقت نگاه کنید با تموم جزئیاتش مثلا اگه توی خیابون به بیداری رسیدید باید خم شوید و به اسفالت کف خیابون نگاه کنید تموم برجستگیها را با دقت نگاه کنید این کار باعث افزایش تمرکزتون روی خواب میشه و از کمرنگ شدنش و بیدار شدنتون جلوگیری می کنه .
 سوم اینکه برای بالا بردن اگاهیتو تو خواب سعی کنید به بررسی اشیا بپردازید ببینید چطوری تو خواب تغییر می کنند اونا را لمس کنید می دونید چیه خیلی براتون اتفاق میوفته که توی خواب بیدار می شید اما بازم یه اتفاقاتی میوفته که براتون عادیه چون هنوز کاملا بیدارنشدید.
 چهارم اینکه اگه دیدید دارید از خواب بیدار می شید و داره خوابهاتون کمرنگ می شه برای بالا بردن زمان بیداری تو خواب خونسردیتون را حفظ کنید و دستاتون را از دو طرف باز کنید و یه چرخ بزنید یا اینکه به کف دستاتون خیره بشید////////////.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

روشی برای برون فکنی کالبداختری: مرز ميان خواب و بيداری
 سلام. روشهای خيلی موثر و سريعی برای برونفکنی کالبداختری (به اصطلاح عاميانه پرواز روح) وجود دارد. که خيلی از اين روشها بسيار زيرکانه و دارای جزئيات بسيار جالبی است.هر چقدر شناخت ما از تجاربی که بدست می آوريم بيشتر ميشود روز به روز به روش شخصی خودمان نزديک ميشويم. و ميتوانيم راحتترين روش مناسب را برای انجام آن بسازيم. روشی که ميخواهم برای شما بيان کنم يکی از اين روشهاست که بسيار ساده ولی کارساز ميباشد. و سرعت دستيابی به برون فکنی در آن بسيار بالاست. کسانی که در مورد آگاهی در خواب تمرين کرده باشند نتايج بسيار موثرتری ميبينند ولی بهرحال اين روش برای هر شخص تازه کاری هم مفيد و عملی ميباشد.پس آماده باشيد تا آگاهی جديدی در برونفکنی بدست آوريد. حالتی که ما از آن استفاده ميکنيم حالتی است که شما معمولا از آن به آسانی ميگذريد. وقتی که ما ميخوابيم قبل از به خواب رفتن در حالت خاصی قرار ميگيريم. که در واقع اين مرحله از به خواب رفتن مرزی ميان خواب و بيداری است. در اين حالت ما شروع به ديدن تصاوير جسته و گريخته ميکنيم۱. که ديدن اين تصاوير در واقع نشانه اين است که ما در حال به خواب رفتن هستيم. حتی در اين حالت ما هنوز به بيداری خودمان مطمئن هستيم ولی کاملا آگاه نيستيم. بعد از گذر از اين حالت ما به خواب رفته ايم. يک شخص عادی به آسانی از کنار اين پديده ميگذرد. در حالی که اگر شما کسی باشيد که شغف برای برونفکنی داريد از آن استفاده خواهيد کرد. نکته ای که بايد اضافه کنم اينست که ما پس از گذر از اين مرز آگاهی خودمان را از دست ميدهيم. منظور من از آگاهی آن نوعی است که ما در هنگام بيداری داريم و به وضعيت خودمان يعنی بيداری واقف هستيم. نکته بسيار جالبی که مطرح ميشود ادامه دادن اين آگاهی پس از گذشتن از مرز ميان خواب و بيداری ميباشد. در واقع اگر ما موفق به آگاه ماندن پس از به خواب رفتن بشويم به راحتی ميتوانيم شاهد يک برونفکنی کاملا طبيعی باشيم. که در آن کالبد انرژی بدن به حالت آزاد در آمده و کالبد اختری ما در تبع آن از کالبد انرژی آزاد ميگردد و در اين حين کالبد انرژی شروع به جذب انرژی ميکند که يک روند کاملا طبيعی است. البته در صورت آگاه شدن اکثريت متوجه اين مرحله نميشوند. چون در هنگام برونفکنی مرحله ای وجود دارد که ما در آن آگاهی را از دست خواهيم داد و آن در هنگام جدا شدن از بدن است و پس از جدا شدن ما دوباره آگاه خواهيم شد. اين مرحله بسيار کوتاه است و خيلی ها متوجه آن نخواهند شد. حالا سوال اصلی اينست که چگونه بر به خواب رفتن غلبه کنيم؟ روشهای بسيار موثری ابداع شده که ميتوانيم از آنها استفاده کنيم. يکی از اين روشها به اين صورت هست که هنگام خواب (ترجيحا بايد به اندازه کافی نياز به خواب داشته باشيم. شب هنگام بهترين موقع است) و در حالی که دراز کشيده ايم ودر حال به خواب رفتن هستيم به يک تصوير دلخواه فکر کنيم. سعی کنيد تصويری را انتخاب کنيد که واقعا دلخواه شماست. يعنی به اندازه کافی به آن علاقه داشته باشيد که بتوانيد به آن در ذهنتان فکر کرده و آن را در ذهنتان نگهداريد. برای مثال تصوير شخصی که خيلی به آن علاقه داريد. تصوير يک مکان . يک شيء يا هر چيز که قبلا در ذهن شما ماندگار باشد. دليل انتخاب کردن تصوير برای اين روش به اين دليل ميباشد که در اين مرحله که شما به اين کار مشغول هستيد با مرحله ای که پشت سر خواهيد گذاشت و آن هم از تصاوير تشکيل شده شباهت بسياری وجود دارد و باعث خواهد شد شما بتوانيد آگاهی خودتان را حفظ کرده و از مرز ميان خواب و بيداری رد شويد و همچنان آگاه بمانيد. برای اين تمرين فقط وقتی به تختخواب برويد که واقعا احساس خواب در شما زياد باشد و بتوانيد اين کار را شروع کنيد. بعد از آن کار شما بايد نگاه داشتن اين تصوير ذهنی باشد وبتوانيد اين کار را به خوبی انجام دهيد. شما بايد اين کار را همچنان ادامه دهيد به هر ميزان زمان تا شما به خواب فرو رويد. بعد از آنکه بدن شما به خواب رفت و شما هنوز آگاه بوديد ميتوانيد از بدنتان خارج شويد. خيلی ها ممکن است برايشان سوال باشد که چطور از بدنمان بيرون بياييم؟ شما ميتوانيد مثل اينکه از تختخواب بلند ميشويد دستتان را روی تخت بگذاريد و آهسته بلند شويد و سر پا بايستيد. يا ميتوانيد به يک سمت بغلتيد و دوباره سر پا بايستيد. همچنين ميتوانيد به آسانی اراده کنيد و تصور کنيد که در حال ارتفاع گرفتن از جسمتان هستيد يا داريد از قسمت پاهايتان خارج ميشويد و از جسمتان دور ميشويد. البته سعی کنيد برای انجام راحت اين مرحله هنوز چشمهای کالبد اختريتان بسته باشند. اين فقط برای راحتی شماست و باز کردن چشمها در حين بيرون آمدن از بدن هيچ خطری ندارد. رمز موفقيت اين روش يکی از نياز به خواب داشتن شماست (البته نبايد خيلی خيلی خواب آلود باشيد) و ديگری موفقيت در نگاه داشتن تصوير در ذهن تا آخرين مرحله و هنگام رد شدن از مرز ميان خواب و بيداری است. در اين حالت شما به راحتی آگاه ميمانيد در حاليکه بدن شما کاملا به خواب رفته است. در صورتی که در انجام مرحله تصوير ذهنی احساس راحتی نميکنيد و اين روش را نمی پسنديد ميتوانيد از يک روش ديگر استفاده کنيد. ميتوانيد در صورت تمايل از روش دوم استفاده کنيد. در اين روش که کاملا مشابه با روش اول است قسمت تصوير ذهنی وجود ندارد و به جای آن در هنگام به خواب رفتن ميبايست دستتان را بالا نگهداريد. اتفاقی که در اين حين می افتد اينست که به محض به خواب رفتن، دست شما به پائين می افتد و شما دوباره بيدار ميشويد. پس از بيداری دوباره دستتان را بالا نگهداريد. و اين حالت چندين تکرار ميشود تا اينکه بتوانيد در نزديکترين مکان بين خواب و بيداری قرار بگيريد و بتوانيد بيدار بمانيد در حاليکه بدن شما به خواب رفته است. اين تمرينی است که به اين طريق شما ميتوانيد هر بيشتر به مرز خواب و بيداری نزديک شويد و بتوانيد خودتان را بيدار نگهداريد و بدنتان را بخواب ببريد. برای دستيابی به تسلط در اين روش ميبايست شما به تمرين در اين زمينه بپردازيد و در صورت ورزيده شدن در اين کار ميتوانيد به راحتی برون فکنی کالبداختری کنيد. شرط موفقيت در اين روش و ديگر روشها تمرين ميباشد./

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

چرا عاشق میشویم؟

 --------------------------------------------------------------------------------

 آيا هر گاه دامنة‌ انرژي دو نفر با يكديگر تداخل يا تماس پيدا كند تبادل
 و تأثير متقابل انرژي ها اتفاق مي افتد. خواسته يا ناخواسته سطح انرژي
 ديگران را حس مي كنيم. وقتي به طور خود به خودي كسي را دوست داشته باشيم
 يا احساس خوشايندي نداشته باشيم علت اصلي آن در ارتباط با طبيعت امواج
 انرژي است كه در هالة‌ آن شخص احساس مي كنيم. اگر احساس ترس‌،‌ ناخشنودي و
 يا خشم داشته باشيم اين امواج نه تنها بر روي تصوير ذهني ما از ديگران
 اثر مي گذارد بلكه در سيستم انرژي خودمان هم مؤثر است. اگر از حضور كسي
 احساس تنش يا ناآرامي مي كنيد بدون اين كه دليل واضحي داشته باشد يا حتي
 شايد احساس كنيد همه چيز در درون تان منقبض است علت آن تشعشعات هالة‌ آن
 مشخص مي تواند باشد. از طرف ديگر اگر در هالة‌ شخصي به شعف و عشق و
 آرامش پي ببريد به شكل خاصي از حضور آن شخص حال تان بهتر مي شود بدون اين
 كه حتي حرفي رد و بدل شود.وقتي امواج دو نفر به شدت يکديگر را جذب کنند
 آنوقت احساس عشق را تجربه خواهند کرد.
 پذیرش در زنها
 يك رنگ به خصوص بر روي هر يك از اين هفت چاكرا اثر بيشتري دارد، يعني
 فركانس امواج چاكراها با رنگ مربوطه افزايش يافته،‌ شفاف تر و درخشان تر
 مي شود. گفته شد كه چاكراها در مردان در جهت عقربه هاي ساعت مي چرخند و
 طبق آموزش هاي چيني اين جهت چرخش در طبيعت نمايانگر قدرت اراده، فعاليت و
 هم چنين خصوصيات منفي مثل پرخاشگري و خشونت مي باشد و غلبه و تسلط را در
 مردها مي رساند.
 در زنان جهت حركت چاكراها خلاف عقربه هاي ساعت است و اين نوع حركت
 در طبيعت نمايانگر پذيرش و توافق مي باشد. به همين دليل چيني ها معتقدند
 زنها فعاليت بيشتري در ابراز احساسات دارند و مردها ميل به پذيرش احساسات
 و يا باقي ماندن در وضعيت منفعل دارند.
 چرخش متناوب چاكراها باعث مي شود مردها و زنها در زمينه هاي مختلف
 زندگي به اشكال متفاوتي انرژي ها را به سوي كامل شدن هدايت كنند.
 چاكراها امواجي را كه با فركانس هاي خودشان هم خواني داشته باشد از محيط
 اطراف مي گيرند و مانند آنتن عمل مي كنند. امواج انرژي را در هر حدي كه
 باشند مي گيرند و ما را به آنچه در طبيعت، جهان و اطرافمان در جريان است
 وصل مي كنند. چاكراها هم چنين انرژي ها را دقيقا به اطراف ساطع مي كنند.
 از اين رو باعث تغيير اتمسفر اطراف ما مي شوند. از راه چاكراها مي توانيم
 امواج سلامتي و يا پيام هاي آگاهانه و ناخودآگاه بفرستيم و ديگران، شرايط
 و حتي ماده را تحت تأثير قرار دهيم،‌ آن هم درجهت مثبت يا منفي.

 یک توصیه
 اگر نمي توانيد عاشق شويد ويا دلشکسته ايد
 از سنگ كوارتز صورتی استفاده كنيد. اين سنگ ملاطفت و مهرباني و عشق را
 به همراه مي آورد. امواج عشق جان تان را در بر مي گيرد و مرحمي بر زخم هاي
 قلب تان كه در اثر بي توجهي ها ايجاد شده مي باشد و روح تان را براي
 پذيرش عشق و عشق ورزي باز مي كند.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

 ذهن توجه گرا
 آیا هیچگاه به صدای زنگ معابد توجه کرده اید؟ اکنون به چه گوش فرا می دهید؟ به نتها گوش می دهید یا به سکوت میان نتها توجه می کنید؟ آیا اگر سکوتی نبود، نتها مشخص بودند؟ اگر به سکوت توجه می کردید آیا در آن صورت اثر نتها بیشتر نبود و آنها کیفیت متفاوتی نمی یافتنید؟ اما می بینید که ما به ندرت توجه واقعی خود را به هر امری معطوف می داریم، و من فکر می کنم بسیار مهم است که معنای توجه داشتن را دریابیم. هنگامیکه آموزگارتان مسئله ای را تشریح می کند، و یا دوستی سخنی می گوید و داستانی را برایتان مطرح می سازد، یا وقتی که در کنار رودخانه هستید و صدای لغزش آب بر کرانه های آن را می شنوید، معمولا توجه اندکی بدانها مبذول می دارید، و اگر بتوانیم دریابیم که معنای توجه کردن چیست، شاید آنگاه آموختن اهمیت متفاوتی داشته باشد و بسیار آسانتر شود.
 هنگامیکه آموزگارتان در کلاس به شما گوشزد می سازد که توجه کنید، منظورش چیست؟ منظور وی آن است که شما نمی باید از پنجره به بیرون بنگرید، آنست که باید از توجه به هر چیز دیگری باز ایستاده و توجه خود را تماما بر روی آنچه که قرار است بیاموزید متمرکز سازید. یا هنگامیکه غرق مطالعه داستانی هستید، تمامی ذهنتان آن چنان روی این داستان متمرکز شده است که در این لحظه هیچ چیز دیگری مورد توجه شما قرار ندارد. این گونه دیگری از توجه است. بنابراین توجه کردن در معنای متهول آن فرآیند محدودسازی اندیشه است، چنین نیست؟
 اکنون، من فکر می کنم که گونه کاملا متفاوتی از توجه وجود دارد. آن گونه از توجه که عموما تبلیغ و تمرین می شود و آدمیان در گیر آن می شوند محدود ساختن ذهن تا حدودی است که آنرا فرایند انحصار سازی می خوانند. هنگامیکه برای بذل توجه، تلاش می کنید حقیقتا در برابر امری دست به مقاومت زده اید، مثلا در کلاس درس سعی می کنید به بیرون از پنجره و به رفت و آمد افراد و ...نگاه نکنید و در راه مقاومت بخشی از انرژی شما هرز می رود. برای متمرکز ساختن کامل ذهن بر امر ویژه ای شما دیواری پیرامون ذهنتان می سازید، و این کار را انضباط ذهن به منظور بذل توجه می نامید. شما می کوشید هر گونه اندیشه ای را از ذهن بیرون کنید و تنها تمام توجه خود را منحصرا بر اندیشه مورد نظرتان متمرکز سازید. این چیزی است که بیشتر مردم از توجه کردن استنباط می کنند. اما من فکر می کنم که نوع متفاوتی از توجه یا حالتی از ذهن هست که انحصاری نیست و دریچه ذهن را بر همه امور نمی بندد، و چون مقاومتی در کار نیست ذهن توانای توجه گسترده تر می باشد. اما توجه بدون مقاومت به معنای توجه جذب نیست.
 آن گونه از توجهی را که من می خواهم از آن گفتگو کنم، یکسره با آنچه که معمولا از توجه استنباط می شود، متفاوت است و از امکانات عظیمی برخوردار است، زیرا انحصاری نیست. هنگامی که بر موضوعی، سخنی و گفتگویی توجه خود را معطوف دارید خود آگاهانه یا ناخودآگاهانه دیواری از مقاومت در برابر تداخل دیگر اندیشه ها در ذهن پدید می آورید و در نتیجه ذهنتان کاملا حضور ندارد و هر چه که توجه کنید حضور ذهنتان صرفا جزیی است زیرا بخشی از ذهنتان در برابر تداخل هر گونه اندیشه ای و هر گونه انحراف و پریشانی مقاومت می کند.
 بگذارید بررسی را با نگرشی دیگر آغاز کنیم. آیا می دانید پریشانی ذهن چیست؟ شما می خواهید به آنچه که می خوانید توجه داشته باشید اما ذهنتان با سروصدایی که از بیرون می آید پریشان می شود و شما به بیرون از پنجره می نگرید. هنگامیکه می خواهید بر چیزی تمرکز کنید و ذهنتان دچار سرگردانی می شود، این سرگردانی پریشانی خوانده می شود. در اینصورت بخشی از ذهنتان در برابر به اصطلاح پریشانی مقاومت می کند و در فرآیند این مقاومت انرژی ذهنیتان هرز می رود. در حالیکه اگر دم به دم از هر پویش ذهن آگا باشید در اینصورت در هیچ زمانی چیزی بنام پریشانی پیش نخواهد آمد و انرژی ذهن بعلت مقاومت به هدر نخواهد رفت. بنابراین بسیار مهم است که بدانیم براسی توجه چه معنایی دارد.
 اگر شما هم به صدای زنگ و هم به سکوت در میان ضربه های آن گوش فرادهید، کل این فرآیند شنیدن، توجه است. به همین شیوه هنگامیکه کسی سخن می گوید توجه نه تنها شنیدن این سخنان بلکه دقت به سکوت میان واژه ها نیز هست. اگر این کار را تجربه کنید در خواهید یافت که ذهنتان می تواند بدون پریشانی و مقاومت توجه کاملی داشته باشد.هنگامیکه ذهنتان را با گفتن اینکه « من نباید به بیرون از پنجره بنگرم، من نباید به رفت و آمد مردم بیرون نگاه کنم، من باید علی رغم خواسته ام برای انجام کاری دیگر، به تدریس توجه کنم». تحت انضباط در می آورید، این کار جدایی پدید می آورد که بسیار هستی سوز است، زیرا انرژی ذهنی را به هدر می دهد. اما اگر با چنان تفاهمی گوش فرا دهید که در آن نشانی از هیچ گونه جدایی و در نتیجه هیچ شکلی از مقاومت نباشد به هر در اینصورت در می یابد که ذهن می تواند بدون هیچ کوششی توجه کامل خود را به هر امری معطوف دارد. آیا دقت می کنید؟ آیا سخن من روشن است؟
 بی گمان تحت انضباط در آوردن ذهن به منظور بذل توجه آن فروپاشی و زوال ذهن می گردد. البته این بدان معنا نیست که ذهن همانند بوزینه ای ناآرام از این سو بدان سو برجهد. اما غیر از توجه جذب، ما تنها از این دو حالت توجه، آگاهی داریم. یا ما می کوشیم که چنان انضباط شدیدی را بر ذهن حاکم کنیم که نتواند منحرف شود و یا اینکه ذهن را برای سرگردان شدن از موضوعی به موضوع دیگر آزاد می گذاریم. اکنون آنچه که من می گویم مصالحه ای میان این دو حالت نیست، بلکه برعکس هیچ ارتباطی به این دو ندارد بلکه رویکردی یکسره متفاوت با آنهاست، این بدان معناست که کاملا از این دو امر آگاهی داشته باشیم که ذهن همواره و بدون آنکه اسیر دام فرآیند انحصار باشد، بذل توجه کند.
 آنچه را که من می گویم بیازمایید، آنگاه خواهید دید که ذهنتان با چه سرعتی خواهد آموخت. شما می توانید آهنگ و یا صدایی را بشنوید و بگذارید که ذهنتان چنان سرشار از آن باشد که تلاشی برای آموختن نشود. گذشته از آن اگر بدانید که چگونه به سخنان آموزگارتان در پیرامون برخی واقعیتهای تاریخی گوش فرا دهید و اگر ذهنتان بتواند بدون هیچ مقاومتی گوش دهد زیرا که دارای فضا و سکوت است و دچار پریشانی نمی باشد، در اینصورت نه تنها از آن واقعیت تاریخی آگاه خواهید می شوید، بلکه پیش داوری های معلمتان را به هنگام تفسیر این واقعیت و واکنش خویشتن را نیز نسبت به آن در خواهید یافت.
 من مایلم نکته ای را به شما گوشزد کنم. شما می دانید که فضا چیست. در این اطاق فضا هست. میان اینجا و خوابگاهتان، بین پل و خانه تان، میان این سوی رود و کرانه دیگر آن نیز فضا هست. حال ببینید که آیا در ذهنتان نیز فضا نیست؟ اگر ذهنتان دارای فضای آزاد باشد در اینصورت در این فضا سکوت هست و از آن فضا هر چیز دیگر پدید می آید، زیرا در آن صورت شما می توانید بشنوید، شما می توانید بدون مقاومت توجه کنید. به همین علت بسیار مهم است که ذهنتان از فضای آزاد برخوردار باشد. اگر ذهن انباشته و شلوغ نباشد و بی وقفه پر نشده باشد در اینصورت می تواند صدای پارس آن سگ، صدای گذشتن قطار از آن پل دور دست (صدای فن کامپیوترتان را) بشنود و در عین حال کاملا به گفته های کسی که اینجا سخن می گوید گوش فرا دهد. در این حالت است که ذهن شاداب و سرزنده است نه مرده و در حال نیستی.
 .....
 پرسش: چگونه ذهن می تواند به چند چیز همزمان توجه کند؟
 پاسخ: این آن چیزی نبود که من از آن سخن می گفتم. کسانی هستند که می توانند در آن واحد روی بسیاری از امور تمرکز کنند (مثلا من که الان دارن هم تایپ می کنم و هم می خوانم، ایول من) که این عمل صرفا مسئله تربیت ذهن است، من اصلا در این مورد سخن نگفته ام(اینم از ضدحال کریشنامورتی).. منظور ذهنی است که بدون مقاومت است و چون دارای فضای آزاد است، از سکوت برخوردار است و از این سکوت اندیشه ها پدیدار می گردد.
 و آمما پرسش من:
 آیا تمرکز روی چاکراها و ... نوعی محصورسازی ذهن نیست؟ اگه نیست، چرا نیست؟ اگه هست، خوب پس چکار کنیم؟ این نظر خودمه: در تمرکز روی چاکراها و یا دیگر سیستمهای تمرکزی و عبادی، شخص یه هدفی در نظر داره(هر چند هدف را بی نهایت بنامیم) هدفی از پیش تعیین شده و روشن (مانند جمع کردن حواس، دیدن یک قدیس یا قدیسه در خواب، باز نمودن چاکرا و دریافت انرژی، و بسیاری اهداف بظاهر پاک و بی آلایش)، بنابراین آنچه که می بیند یا واقعیت نیست و یا توسط هدف از پیش تعیین شده تغییر یافته است.
 نظر دون خوان و کارلوس کاستاندا رو می دونید؟ نظر این دو شخص(کریشنا و دون خوان)، اگه کلمه نظر درست باشه، برام خیلی مهمه، خیلی شبیه به هم هستند. حرفهای کریشنا رو می شه عملا درک کرد و دون خوان هم چون عملیه نمیگه «بذار بمیری بعدا می بینی چه کارایی کردی»، بلکه می گه «الان باید ببینی». ولی خوب ما دون خوان رو نداریم که با حرف و یا حقه هاش بتونه در تغییر آگاهی از این سو به آن سو کمکون کنه، پس از کجا شروع کنیم؟ این دو شخص تاکید عمده ای روی توجه در بیداری و در خواب دارند، استنباط من اینه که توجه در بیداری در وهله اول است، خوب کسی از حقه ها یا تمارین ناب دون خوان خبر نداره؟ کریشنا یه توجه و هوشمندی دائمی رو ضروری و نه تنها ضروری بلکه تنها نوع حیات راستین می دونه (که به نظرم خیلی خیلی واقعیه)، دون خوان چی می گه؟ برای آگاهی چه راهی رو پیشنهاد می ده؟ و یا دوستان نظرات دیگر اساتید رو که در موردشون اطلاعی ندارم رو توضیح بدن (کسانی مثل اوشو، خیام، مولوی و ... و دیگرانی که شاید برای من یا ما گمنام باشند).//

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

چاكراي هفتم
 -==--=-=-=-=


 ساهاسرارا چاکرا یا چاکرای تاج و مرکز قله یا لوتوس هزار گلبرگ



 محل:وسط سر در بالاترين نقطه رو به بالا باز مي شود/ غده مربوطه: صنوبري(اپي فيز)/ هورمون مربوطه:سروتنين/ بخشهاي مربوطه :مخ، جمجمه.چشم راست / حس: هستي خاص/ رنگ: بنفش،طلايي، سفيد/ زمينه:كمال،شناخت متعالي از طريق مشاهده درون، وحدت با هستي مطلق، آگاهي جهاني/ سياره هاي وابسته: نپتون، كيوان / امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي هفتم:گذراندن زماني در قله كوه و يا نظاره آن



 توضیحات :



 ساهاس رارا در بالاي سر در ملاج قرار دارد.سمبل آن نيلوفري درخشان با هزار گلبرگ به نشانه ي بي نهايت بودن است. با تمام رنگهاي رنگين كمان مي درخشد،اما رنگ غالب آن بنفش است. مسير چاكراي هفتم باز شده با رنگ بنفش نشان داده مي شود و رنگ بنفش ساطع شونده از آن رنگ وقار ، عزت نغس و شفاست. همچنان كه يك سلطان توانا بر قلمرو خود بطور كامل حاكم است، بنفش هم مركز تاج را اشغال مي كند و ذهن والاتر را تاج مي گذارد و حاكم بر اعضاء و مليون ها سلولي كه اعصاب و بافتها را شكل مي بخشند مي باشد. غنچه بيروني اين چاكرا 960 گلبرگ دارد ، در ئرون آن غنچه ديگري با 12 گلبرگ ديده مي شود، كه با نور سفيدي كه تشعشات طلايي دارد مي درخشد. نور سفيد تابش الهي كيهان است. اين چاكرا جايگاه بالاترين سطح آگاهي و تكامل انساني است و انسان را به سوي سراي ابدي ، نهايي و برتر هدايت مي كند و با نا مهايي چون روشن بيني، آگاهي وحدت و آگاهي(من هستم ) شناخته شده است.به اين دليل فردي كه در سطح جسمي، ذهني و معنوي به هشياري رسيده ، غالبا با هاله يا شعاعهاي نوري بر گرد سرش نشان داده مي شود. اين چاكرا محل اشراق و بصيرت معنوي است، كه بر قدرت پيشگويي مي افزايد.

 ساهاس رارا عمدتا با شعور برتر خود حقيقي در پيوند و ارتباط است. هر گونه راهنمايي كه ما از طريق فكر، صداي دروني يا يك احساس واقعي دروني دريافت مي كنيم در حقيقت از چاكراي فرق سر ناشي مي شود. همه ما داراي يك ذات عالي هستيم كه قسمت اعظم ما را تشكيل داده است و داراي اطلاعاتي راجع به كار حياتي ما مي باشد. منشاء تمام راهنمايي ها اين قسمت مي باشد. ما از طريق چاكراي فرق سر با ذات عالي خود در ارتباط هستيم.

 هنگامي كه كونداليني بيدار شود و برخيزد، شيوا و شاكتي در ساهاس رارا با هم متحد مي شوند، تغيير ماهيت شعور و آگاهي انساني به ارمغان مي آيد و ماده و انرژي در درون آگاهي خالص در يك حالت سرور سرمدي فرو مي روند. با رسيدن به اين حالت انسان به قدرت درك و واقع بيني دست مي يابد. شاكتي و شيوا نيز در اصل يكي و يكسان هستند. هوشياري نيروي ثابت و طبيعت نيروي متحرك است. در آغاز طبيعت در سه گوناي مجزاي تاماس(رخوت، تاريكي ، سكون و سنگيني) ، راجاس(انرژي فعال، حالات هيجاني ، احساسات تند و قوي، نيرو ، فعاليت، خشونت و آسيب زنندگي)، ساتوا (تعادل ، توازن، هماهنگي، شعور و كيفيات هوشياري و معنوي است). نفوذ اين سه گونا به جهان هستي را شكل مي دهد و از آنها 8 عنصر طبيعت پيدا مي شود(پنج عنصر و سه گونا).

 غده درون ريز مرتبط با ساهاس را را غده صنوبري( اپي فيز ) است. كه مركز درك مستقيم ادراك معنوي است. اين غده يك ساختمان خاكستري رنگ متمايل به قرمز كوچكي به اندازه يك نخود است كه بين سطح زيرين مخ و مغز مياني، درست در جلوي مخچه جاي دارد. ترشح اصلي آن كه ملاتونين نام دارد، ساعت بيولوژيك بدن را تحت تاثير قرار مي دهد و به طور كل اين غده حساس به نور مي باشد.در هنگام شب ميزان ملاتونين خون در بالاترين سطح خود قرار دارد كه در طي روز بتدريج از مقدار آن كاسته مي شود . اين غده تنظيم كننده آغاز بلوغ بوده، انسان را به خواب وا مي دارد و بر حالات خلقي فرد تاثير مي گذارد. ليبرمن (Jocb liberman ) در كتابش به نام (نور ، طبيعت آينده) معتقد است كه نور وارد شونده به چشمها نه تنها به ديد ما كمك مي كند بلكه ساعت بيولوژك بدن را از طزيق غده صنوبري و هيپوفيز به فعاليت وا مي دارد. اين غده در طي مراقبه تحريك شده ، از خود هورمونهايي ترشح مي كند كه قادرند انسان را به حالات برتر خود آگاهي برسانند، همان تجربه اي كه مصرف ال. اس . دي در شخص بر مي انگيزد. البته به طريقه اي بسيار سالمتر. گاه اين غده را غده توهم زا نيز مي خوانند. در فلسفه يوگا غده صنوبري را پلي بين كالبد زمخت جسماني و كالبد بسيار ظريف روحي مي دانند.

 دامنه باز بودن چاكراي هفتم مي تواند كم يا زياد باشد. وقتي چاكراي هفتم شروع به باز شدن مي كند، زماني است كه مرز بين هستي دروني و زندگي بيروني در وضع موجود كاهش پيدا مي كند و انسان لحظه ها را بيشتر و بيشتر تجربه مي كند. وقتي كه رشد چاكراي هفتم افزايش مي يابد اين لحظه ها بيشتر مي شود تا زماني كه به صورت يك واقعيت دائمي در مي آيد. وقتي كه خويشتن فرد آماده اين گام آخر روشن بيني باشد ممكن است كاملا ناگهاني اتفاق بيفتد.احساس او اين چنين است كه انگار تازه از خواب طولاني بيدار شده است و در نهايت شروع مي كند به اينكه در واقعيت زندگي كند.ديگر عقب گردي در سر راهش وجود ندارد. خود را به ظرف خالي تبذيل مي كند و هستي الهي اين جام را لبريز خواهد كرد. پي مي برد كه خويشتن حقيقي اش را كه تنها حقيقت پايدار است پيدا كرده است.نفس فردي اش به نفس جهاني تبديل مي شود. هدف خالق در رفتار او جامه عمل مي پوشد و نوري كه از او اطع مي شود قلب كساني را كه گيرنده حضور الهي هستند باز مي كند. در اين زمينه جالب است كه توجه داشته باشييد ملاج كودك در سن 9 تا 24 ماهگي اول زندگي اش باز باقي مي ماند. در طول اين دوره اوليه زندگي روي زمين طفل در آگاهي وحدت كامل به سر مي برد.



 انسداد انرژي در چاكراي هفتم(ساهاس رارا)



 با مسدود بودن اين چاكرا رابطه فرد با تجربيات معنوي قطع مي گردد و احساس جدايي از كثرت و يكپارچگي داردو كاملا از ترس رها نيست.اين ترس هميشه باعث ماندگاري بخشي از آثار گره هاي درون چاكراها مي شود. فرد فاقد حواس ماورائي خواهد بود و هنگامي كه ديگران از تجربيات معنوي سخن مي گويند قادر نيست معناي آن را درك كند در صورتي كه باز بودن اين چاكرا معمولا انسان معنويت را به طور ملموس و در عين حال با كيفيتي منحصر به فرد تجربه مي كند. با انسداد انرژي اين چاكرا فرد ممكن است به نوعي بيهودگي در زندگي اش پي ببرد و يا ترس از مرگ اغلب به سراغش بيايد. شايد براي كنترل اين احساسات منفي سعي كند كه براي فرار از آنها به فعاليت زياد پناه ببرد يا زير بار مسئوليتهاي جديد برود براي اينكه خود را برحق و همهم جلوه دهد.اغلب اوقات اشخاصي تحت اين شرايط مريض مي شوند و ناچار به استراحت مي شوند. اگر اين پيامها ناديده گرفته شود فرد درگير زندگي بي محتوايي مي شود و رشد تواناييهاي بالقوه خود واقعي اش را محدود مي كند. لازم به ذكر است كه در موارد عقب ماندگي ذهني بايد به اين چاكرا ريكي داده شود.همچنين در مواردي كه ذهن با ذات انطباق ندارد. به اين ناحيه بايد ريكي داده شود. زماني كه حساسيت به نور (روشنايي زننده) وجود دارد.به طوري كه سبب سر درد مي شود. بايد به اين ناحيه همراه با شبكه خورشيدي ريكي داده شود. لازم به ذكر است كه باز شدن پيش رس اين مركز به كمك مواد توهم زا ممكن است در فرد صرع . اغمائ و ناسازگاري روحي ايجاد مي نمايد.



 بيماريهاي مربوط به چاكراي هفتم



 بي خوابي، سردرد عصبي (ناراحتي هاي عصبي و ذهني)، فراموشي در اثر ضربه يا تكان شديد، جنون،گرفتگي عضله،سياتيك، مننژيت ستون فقرات، كچلي،سوزنك.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

سالياني دور، نسل انسان اينچنين از ذهن خود استفاده نمي‌کرد. او بسيار نزديک به آفريدگارش بود، او را در وجودش حس مي‌کرد، جدايي و فاصله‌اي از قدرت ازليش نداشت، .. به قول امروزي‌ها در بعد معنوي سير مي‌کرد (اين خودش از روش‌هاي ذهن براي جدايي است - معنوي ناميدن) ...
 اما از زمان خاصي به پرورش ذهن پرداخت، قرار بود از اين اندام فوق‌العاده به درستي استفاده کند.. ولي استفاده از آن در همه ابعاد زندگي نادرست بود، هست و خواهد بود.. دقيقا از اينجا از معبودش فاصله گرفت، روح تاب فراقي اينچنيني را نداشت ولي خود اين اسارت را پذيرفته بود، پس زندان‌بان با طرح‌ها و نقشه‌هاي مختلف زنداني را مي‌فريبد، و در همه حال از او سود مي‌جويد، از انرژي نابي که آگاهي فروزان از آن نشات مي‌شود..
 زندانبان توانايي فوق‌العاده‌اي در تغيير خويش و نمايشات گوناگون دارد، پس انسان هميشه در حال گول خوردن است، تا زماني که اين وجود شيطاني را نديده و او را خودي مي‌داند اين داستان ادامه دارد.. در موردش چه فکر مي‌کنيد، از چه راهي وارد مي‌شود، همه اطلاعات را براي خودش دست‌کاري مي‌کند.. وارد همه مسائل زندگي از جمله خانواده، دين و مذهب و اعتقادات، شغل و کار و ..خلاصه همه چيز طرف مي‌شود...

 ولي اين يک نوع کنش ناهنجار و نافرجام ذهن است، روح کودک پا به دنيا گذاشته خود را به اسارت ذهن و هوش تونال زمان انسانها در مي‌آورد، چرا که جز اين نمي‌تواند کند.. خود ذهن قدرتي خدادادي آفرينندگي دارد.. او دنيايي براي انسان مي‌سازد و بعد تماميت وجود او را به آنسو مي‌خواند.. قصه‌هايش را در گوش ما 24 ساعته مي‌خواند.. و ما از هر راهي که فکر مي‌کنيم راه فرار است مي‌خواهيم در برويم، او آنچنان با زرنگي آنرا شکل و نما مي‌دهد که ما فکر مي‌کنيم آزاد گشته‌ايم، .. ولي اسارتي از نوع جديد.. چرا که انرژي بيشتر و ناب‌تري را مصرف خواهيم کرد و در بندهايي محکمتر..

 کاش که اين زندانبان بيروني بود، چرا که با تجهيز خود مي‌توانستيم شکستش دهيم.. او درون ماست، او خود ماست، آني که بهش هويت مي‌گوييم، شخصيتش مي‌ناميم،.. بيگانگان نيز از اين سفره بي‌نصيب نخواهند بود،.. گاهي بعضي از اين بيگانگان جزو نزديکان خانواده ما ممکن است باشند..

 ذهن توانايي‌هاي فوق‌العاده‌اي دارد.. بايست از سپردن تماميت وجود خويش به آن دست بکشيم، مبارزه‌اي را شروع کنيم که برخلاف ميل او پنجه در پنجه نيست.. بلکه به اين اهريمن دجال چنان يورش مي‌بريم که با تمام زرنگي‌هايش غافلگير خواهد شد، و وقتي مقام سروري و پادشاهي وجودمان را از او بگيريم، سرافکنده ولي در جاي درستش آماده خدمت‌گذاري به سرور اصلي وجود يعني روح خواهد بود.. اينجا ديگر در راهيم.. ديگر دنيا متوقف شده است و تازه بايد شروع کرد.. خودشناسي از اينجا تازه مفهوم دارد.. در اسارت هيچ چيز جز سردرگمي نصيب نخواهد شد..//

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

سه گام اساسی در مراقبه

 1 – اولين گام در آگاهي، مشاهدة بدن خودتان است. سپس آرام آرام از هر حركت و هر وضعيت بدن خود آگاه خواهيد شد. همين طور كه آگاهي شما زياد مي شود، خيلي از كارهايي كه قبلا عادت داشتيد انجام دهيد به سادگي حذف خواهند شد و بدن شما آرامش بيشتري را تجربه خواهد كرد. آرامش عميقي بر بدن تان حاكم خواهد شد و موسيقي دروني ظريفي در آن شروع به نواخته شدن مي كند.

 2 – تنها ده دقيقه آن چه از ذهن تان مي گذرد را بر روي كاغذي يادداشت كنيد پس از خواندن آن متوجه مي شويد كه چه ذهن ديوانه اي داريد! به علت عدم آگاهي، اين ديوانگي در درون ما هميشه وجود دارد و هر چه را انجام م يدهيم تحت تأثير قرار مي دهد و حتي وقتي كاري نمي كنيم هم بر ما تأثير مي گذارد. يك راه خوب براي پايان دادن به ديوانگي ذهن مشاهدة‌ اين ديوانگي است. و لازم نيست شما براي تحول، كاري انجام دهيد صرف اين مشاهده يعني مشاهده چيزهايي كه از ذهن تان مي گذرد باعث مي شود افكارتان هماهنگ شده و آرامش يابد.

 3 – احساسات و هيجانات خود را نيز مشاهده كنيد بدين ترتيب يك هماهنگي ميان بدن،‌ ذهن و روان شما برقرار مي شود كه اگر اين هماهنگي به دست آيد مرحلة‌ آخر خود به خود به شما هديه مي شود و آن آگاهي يافتن انسان از آگاهي خويش است و اين همان اشراق است همان سرور دروني كه هدف سير و سلوك عرفان ياست و آگاهي جاده اي است كه به اين مقصد مي رسد. اين زماني است كه شما كه مشاهده گر هستيد با موضوع مشاهده يعني هر آن چه مشاهده مي كنيد يكي شده و به مقصد نهايي مي رسيد.//////////
,
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

چاكراي ششم
 -==-=-=-=-=-=-
 آجنا چاكرا __چاكراي چشم سوم،چشم خرد،چشم درون ياچاكراي فرمان



 محل:وسط پيشاني،كمي بالاتر از ابروها/ غده مربوطه :هيپوفيز/ هورمون مربوطه: وازوپرسين/ بخشهاي مربوطه:چشمها،گوشها،بيني،ص� �رت،مخچه،سيستم عصبي،ستون مهره/حس :تمام حسها،از جمله ادراك فراحسي/ رنگ: نيلي،همچنين زرد و بنفش / زمينه:عملكرد ادراك،كشف و شهود ،رشد حسهاي دروني، قدرتهاي ذهني، عملكرد ادراك شخص، تجلي/ جهت چرخش چاكرا: در زنان در جهت حركت عقربه هاي ساعت و در مردان برخلاف حركت عقربه هاي ساعت/ امكان پاكسازي و فعال ساختن چاكراي ششم: با تماشاي آسمان آبي پر رنگ و پر ستاره شب فعال مي شود. / نوع يوگا : گيانا يوگا،يانترا يوگا / سیاره های وابسته :تير،مشتري،اورانوس،نپتون.



 توضيحات:



 آجنا در لغت به معني فرمان و مركز فرمان است.آجنا چاكرا به شكل دايره اي با 2 گلبرگ در دو طرف آن توصيف مي شود،بر روي اين گلبرگها حروف سانسكريت(هام)و (كشام) نقش بسته است، اين دو گلبرگ به نيروهاي مثبت و منفي پرانا كه در اين مركز به هم اتصال مي يابند و همچنين به خورشيد و ماه اشاره دارند. اين دو گلبرگ نشانه نفس و روح هستند: به عبارتي ذهن استدلالي و ذهن الهامي.گاه آجناچاكرا را دري قلمداد مي كنند كه به قلمرو آگاهي برين و آگاهي عمقي باز مي شود. در اينجاست كه انسان با چشم دل مي بيند،در بسياري از سنتهاي عرفاني ،گشايش اين چاكرا مربوط به بيداري معنوي است. در حين مراقبه نيز از اين چاكرا براي تمركز استفاده مي شود. در مراقبه عميق،چشم روحاني يا چشم واحد در قسمت مركزي پيشاني قابل مشاهده خواهد بود.اين چشم عالم بر همه چيز،در متون مقدس مختلف با نام هاي چشم سوم،چشم دورن،چشم شيوا،چشم شهود،ستاره شرق،قويي كه از بهشت فرو مي آيد و غيره ناميده شده است.آجنا چاكرا مركز توسعه رشد عقل و هوشياري و مركز خرد و عقل است . از طريق اين چاكراست كه شخص مي تواند تواناييهاي هوشي و عقلي،حافظه،اراده،تمركز،تد بير و تجسم را در خود افزايش دهد.در بدن دو مركز اراده وجود دارد،يكي از آنها چاكراي ماني پورا (شبكه خورشيدي) و ديگري آجنا چاكراست.همچنين انرژي كه پشت مقاصد شخص قرار دارد ، از اين چاكرا آزاد مي شود.چنانچه اين چاكرا باز باشد به دنبال افكار و انديشه هاي انساناعمال مناسبي شكل مي گيرند كه سبب تجلي مادي انديشه ها در جهان فيزيكي مي گردد و فرد با قدرت تجسم اش مي تواند انرژي را براي تحقق بخشيدن خواسته ها بيافريند،همچنين در تلفيق با چاكراي باز قلب فرد مي تواند انرژيهاي سلامتي بفرستد چه براي آنچه در دسترس است و چه براي فاصله دور .چنانچه اين چاكرا بسته باشد ، فرد براي به ثمر نشاندن انديشه هايش تلاشي دراز مدت در پيش روي دارد. اگر انسان داراي ذهنيت و انتظارات مثبت در مورد همه چيز باشد در نتيجه دريافتهايي مثبت از محيط وافراد ديگر خواهد داشت و اگر او تعبيرات ذهني منفي از هر چيز داشته باشد همانها را به جهان خارج از خود انعكاس داده و بدين وسيله به آنها شكل داده و دريافتهايي منفي خواهد داشت.

 آجنا چاكرا مركز اتصال سه كانال انرژي آيدا ،پينگالا، سوشومنا است. با ادغام و آميزش انرژي كيهاني و قمري و خورشيدي در اين چاكرا در انسان بيداري روحي حاصل مي آيد و در هنگام بيداري اين چاكرا در فرد قدرت روشن بيني ، روشن شنوي و تله پاتي و پيشگويي پد يدار مي گردد. هنگامي كه اين مركز كاملا بيدار است انسان در وراي كارماي خود (رسيدن به سطحي از مسير روحي كه در آنجا قانون علت و معلول به انسان مربوط نيست) بسر مي برد ،اما در عين حال قادر به ديدن كارماي اطرافيان و اقوام و مليتهاي جهان است. در حالت متمركز بودن در اين چاكرا اين توانايي در انسان ايجاد مي گردد كه به ديگران در محور كارمايشان كمك كند.آجنا چاكرا تحت كنترل سياره اورانوس فعاليت كرده و از خودگذشتگي و آرمانگرايي از كيفيتهاي تابشي آن بشمار مي آيد.

 آجنا چاكرا بر روي غده هيپوفيز تاثير مي گذارد.غده هيپوفيز سلطان غدد نيز ناميده مي شود، زيرا اين غده به تمام غدد ديگر فرمان مي دهد. اين غده قدرت اراده ،فدرت تشخيص و همچنين بينايي،شنوايي و حافظه را كنترل مي كند. تمام نوابغ داراي غده هيپوفيز برتري مي باشند. اين غده رشد بدن را نيز كنترل مي كند. اختلال در عملكرد اين غده سبب مي شود كه فرد از نظر فيزيكي رشد بسيار ناكافي داشته باشد و كوتاه قد شود.يك خانم باردار نبايد تحت فشار عصبي قرار گيرد،زيرا اين حالت ممكن است سبب بروز اثرات منفي بر روي غده هيپوفيز جنين در داخل رحم مادر شود و درجات مختلف عقب ماندگي ذهني را ايجاد كند.ترس دائمي بر روي غده هيپوفيز اثر مي گذارد و مي تواند فرد را بسيار ضعيف و كم رو كند.فشار و نگراني نيز سبب اختلال در عملكرد اين غده مي شود و مي تواند باعث افزايش فشار خون و مشكلات گوارشي نيز بشود.به افرادي كه مستعد ابتلائ به انواع ترس وبيم هستند و افرادي كه تمايل به دروغ گويي دارند و يا سركش و نافرمان هستند و يا حتي دزدي مي كنند بايد به آجنا چاكراي آنها ريكي داد.همچنين براي درمان ذهني و احساسي ضربه اي كه ناشي از حادثه يا اتفاقي در گذشته رخ داده نيز بايد به اين چاكرا ريكي داد.



 انسداد انرژي در چاكراي ششم (آجنا چاكرا)



 اگر اين چاكرا ضعيف و جريان انرژي در آن راكد باشد ، به علت كمبود انرژي در آن قدرت خلاقيت فرد متوقف مي گردد، يا اينكه فرد افكار خلاقه زيادي د رسر دارد اما هرگز محقق نمي گردد.همراه با اين وضعيت عذر و بهانه اي دائمي وجود خواهد داشت كه براساس آن جهان خارجي به سبب نقائص خود مورد سرزنش قرار مي گيرد.تنها چيزي كه اين فرد بدان نياز دارد ،اين است كه بياموزد چگونه اميال خود را گام به گام به تحقق برساند.پيامد عملكرد ناهماهنگ چاكراي چشم سوم عدم تعادل است،به طور مثال:پافشاري بيش از حد روي حوزه عقل،و تصميمات زندگي فرد منحصرا با عقل و منطق صورت مي گيرد و فقط آنچه را كه با ذهن منطقي اش درك مي كند قبول دارد،شخص به آساني قرباني تفكر روشنفكرانه خود مي شود،تنها چيزي را قبول مي كند كه ذهن او بتواند درك كند،و از روشهاي علمي قابل اثبات باشد. عملكرد ناهماهنگ ديگر اين چاكرا اين است كه فرد با قدرت ذهنش سعي مي كند بر روي ديگران و رويدادها تاثير بگذارد، صرفا فقط مي خواهد قدرتش را نشان دهد و يا براي ارضاي نيازهايش از آن استفاده مي كند.در اين وضعيت معمولا چاكراي شبكه خورشيدي هم معمولا از تعادل خارج است و چاكراي قلب و تاج نيز در حد جزيي رشد يافته است .

 اگر چشم سوم فرد علي رغم گيرهايش نسبتا باز باشد،باز هم ممكن است در اين كار موفق شود، هر چند كه مقاصد فرد خلاف جريان طبيعي حيات است.ولي دير يا زود احساس تنهايي او را در بر مي گيرد و موفقيتي را كه برايش تلاش نموده بود پايدار نخواهد بود.اگر جريان انرژيها در آجنا چاكرا به طور قابل ملاحظه اي بسته باشد تنها حقيقتي را مي بيند و باور مي كند كه در جهان بيرون قابل ديدن باشد. زندگي اش تحت نفوذ اميال مادي ، نيازهاي فيزيكي و احساسات ابراز نشده است. انديشه ها و بحثهاي معنوي به نظرش خسته كننده و اتلاف وقت خواهد بود. به راحتي در شرايط دشوار فرد كنترل اش را از دست مي دهد،و احتمالا خيلي هم فراموشكار است. اگر بينايي فرد ضعيف شده باشد اغلب با كم كاري چاكراي چشم سوم همراه است. همچنين در موارد حاد ، افكار فرد خيلي پريشان و آشفته است و تصميماتش كاملا براساس احساسات سركوب شده است .



 بيماريهاي مربوط به چاكراي چشم سوم :



 ناراحتي اعصاب از فبيل رعشه، فلج صورت، ناراحتياهي چشم از جمله آب مرواريد ، التهاب چشم ، زخم قرنيه مزمن ، جوشهاي پلك ، سر گيجه ، ناراحتيهاي گوش و بيني مثل: كري ، گوش درد، از دست دادن حس بويايي ، خونريزي بيني ، تشنج كودكان ، بيهوشي ، جن زدگي، صرع، ناراحتي هاي ذهني از جمله: ماليخوليا، وهم بيني ، هذيان گويي ، وسواس ، ضعف اعصاب.////////

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

چاكراي پنجم
 =-=------------------=-=-=-=--=
 ویشودها چاکرا_چاکرای گردن ،گلو یا مرکز ارتباط



 محل :بین حفره گردن و حنجره / غدد مربوطه :غده تیروئید ،غده پارا تیروئید /هورمونهای مربوطه :تیرولسین ،تری یدوتایرونین ،پاراتورمون / بخشهای مربوطه :ریه ها ،نایژه ها ، مری ، تارهای صوتی ،گلو ،پشت گردن ،فک ،گونه ها ،کتفها ،شانه ها /حس : شنوایی / رنگ :آبی روشن و همچنین نقره ای و آبی مایل به سبز / عنصر وابسته :اتر(آکاشا) / زمینه : برقراری ارتباط ، خلاقیت ، ابراز وجود ،باز بودن ، انبساط ، استقلال ، منبع الهام ، دستیابی به سطوح لطیف وجود / جهت چرخش چاکرا : در زنان در خلاف عقربه های ساعت و در مردان در جهت حرکت عقربه های ساعت / امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای پنجم : نگاه کردن و لذت بردن از آسمان آبی ، انعکاس آسمان در آب ، امواج آرام / نوع یوگا :مانترا یوگا / سیاره های وابسته :مریخ ، کیوان ، ونوس ،اورانوس



 توضیحات :



 لغت ویشودها به معنی پالایش است و بنابراین این چاکرا مرکز تصفیه سازی نام دارد . سمبل این مرکز یک نیلوفر آبی است با 16 گلبرگ که در مرکز آن مثلثی وارونه با دایرهء سفید رنگی محاط بر آن قرار دارد . طرح حیوانی این مرکز را فیل و مانترا یا صوت چاکرای گلو را "هام" تشکیل میدهد . چاکرای گلو مرکز نیرو هم گفته میشود زیرا آفریننده ترین مرکز بدن انسان است ، چون در اینجا بزرگترین مرکز خود ابرازی انسان به شکل سخن پدیدار میگردد . اکثر اوقات انسان تحت تاثیر نیروی سازنده یا تخریبی سخن قرار گرفته یا میگیرد . پس این چاکرا همانند پلی است بین افکار و احساسات ، انگیزه و واکنشهای انسان ، و پیوند مهمی را بین چاکراهای پایین تر و چاکرای هفتم(تاج) به وجود می آورد و محتوای همه چاکراها را به بیرون منتقل میکند . چاکرای گلو با عنصر اتر و حس شنوایی در ارتباط بوده و اتر نیز وسیلهء صداست و محلیست که انسان صدای درونش را از کرانه های ماوراء حسی به گوش درون میشنود و با روح خود ارتباط برقرار میکند و الهام او را دریافت مینماید و همچنین اعتماد به نفس راسخی در هدایت متعالی خود پیدا میکند و به همین علت است که این چاکرا مرکز خلاقیت و آفرینندگی به ویژه در کلام است . برای آواز خواندن از این مرکز انرژی استفاده میشود . موسیقی تولید شده توسط صدا از نظر درمانی بسیار موثر است . بطور کل ارتباط برقرار کردن در زندگی شخصی عمدتا از راه صحبت کردن و همین طور با حرکت و حالت و نیز فرمهای خلاق بیان مثل موزیک ، هنرهای تجسمی و نمایشی و رقص و ..توسط این مرکز انرژی اتفاق می افتد .پس چنین است که کتابها ، موسیقی ، نقاشی و امثال آنها بوسیله همین چاکرا شکل میگیرند و از روشهای پرورش چاکرای گلو ،آواز خواندن هارمونیک ، هنردرمانی و هرنوع خلاقیت هنری ، سفالگری ، رقص آزاد و رقص شکم و ...میباشند .در چاکرای گلو خلاقیت چاکرای دوم (هارا ، خاجی) به انرژیهای چاکراهای دیگر وصل میشود واتر به این انرژیها شکل میدهد که از طریق آنها با جهان بیرون ارتباط برقرار شود .



 از راه چاکرای گلو همه آنچه در درون داریم ابراز میکنیم مثل خندیدن ،گریه کردن ،احساسات عاشقانه و شادی ، دلواپسیها و پرخاشگریها ، آرزوها و تصمیمها و همینطور ایده ها و دانش و دریافتهای درونمان را و هرگونه فرو خوردن بیان بروی این چاکرا اثر خواهد گذاشت . فردی که تجربیات دردناکی را بطور جدی در گذشته تجربه کرده یا در حال حاضر تجربه میکند ، اگر این ناراحتی ها را با کسی تقسیم نکند مشکلات زیادی را در این چاکرا تجربه خواهد کرد . ویشودها چاکرا به قبول مسئولیت نیازهای شخصی مربوط میشود و هنگامی که فرد از سرزنش دیگران به خاطر کمبودهای خود دست بردارد و برای بدست آوردن آنچه بدان نیاز و آرزو دارد اقدام نماید ، به بلوغ دست یافته و این چاکرا به درستی عمل میکند . هرچقدر که ویشودها چاکرا درست تر کار کند آگاهی ما نسبت به بدن ذهنی مان بیشتر میشود و هرچقدر که قدرت تشخیص مان نسبت به عملکرد بدن ذهنی بیشتر شود ، آگاهی مان نسبت به بدنهای فیزیکی ، اتری ، احساسی (اختری) بیشتر میشود در نتیجه دیگر افکارمان از راه احساسات و حواس فیزیکی ابراز نمیشود بلکه شناخت واقع بینانه را ممکن میسازد . زمانی که گردش این چاکرا صحیح نباشد فرد عالم را به دیدهء منفی و خصمانه مینگرد در نتیجه محتاط شده ، انتظاراتی منفی خواهد داشت . به احتمال زیاد چنین فردی بجای عشق و انرژی هستی بخش ، در انتظار دریافت خصومت ، درنده خویی و پستی است . پس به خاطر این انتظارات منفی حوزه نیروی منفی را در اطراف خود بوجود می آورد و بنابراین دریافتهای منفی خواهد داشت . در نتیجه تبلیغات منفی را به خود جذب میکند . هنگامی که فرد چاکرای گلوی خود را میگشاید به تدریج قادر به جذب انرژی بیشتری خواهد شد اما به احتمال زیاد در مدت کوتاهی پس از گشودن آن بر اساس باورهای منفی خود او دریافتهایی منفی خواهد داشت . و اگر او بتواند این تجربه را پشت سر بگذارد و با ذات درون خود ارتباط برقرار کند و مجددا اعتماد درونی را در خود مستقر نماید میتواند دوباره این چاکرا را بگشاید . و این روند باز و بسته بودن چاکرا تا زمانی که تمام سوء تعبیرات قبلی جای خود را به اعتماد به عالمی بی خطر و انرژی بخش نسپارد ادامه خواهد یافت . در ضمن نحوه نگرش انسان به خویش در جامعه ، محیط شغلی و در میان همنوعان بروی این چاکرا تاثیر میگذارد .اگر انسان دارای شغلی خوب و راضی کننده بوده و در راه آن سعی و کوشش مورد نیاز را بنماید و آن را به عنوان وظیفه خود در زندگی بپسندد ، این چاکرا باز است و چنین کسی از لحاظ شغلی موفق خواهد بود و از کیهان انرژی دریافت میکند و اگر چنین نباشد برای جبران کمبود مناعت طبع و برای اجتناب از یاس درونی از سپر دفاعی غرور استفاده میکند و با اظهاراتی از قبیل "زندگی فرصت شکوفایی استعدادهایش را در اختیارش قرار نداد " ، "نقش انسانی قربانی را ایفا خواهد نمود " ، در این چاکرا ترس از شکست هم ظهور میکند . این احساسی است که مانع استفاده از فرصتها برای اقدام در امور و آفرینش آنچه که با تمام وجود فرد بدان تمایل دارد ، میگردد . این ترس شامل دوستی کردن با دیگران و بطور کلی زندگی اجتماعی نیز میشود . چنین فردی از برقراری ارتباط با دیگران اجتناب میکند چون ازینکه مبادا موجب بی مهری قرار گیرد میترسد ، از سویی از ابراز وجود خود داری میکند و از سویی دیگر در هم چشمی با دیگران دچار غرور شده میگوید: من از تو بهترم _تو لیاقت همنشینی با من را نداری ، و این احساس سرخوردگی از درون فرد ریشه میگیرد و به اطرافیان انعکاس می یابد . راه کنار نهادن این عواطف و گشودن این چاکرا رفتن به دنبال حرفه مورد علاقه ، برقراری تماس با افراد مطلوب و آشکار نمودن عواطف در رابطه با اینگونه افراد است



 . انسداد انرژی در چاکرای پنجم_ویشودها چاکرا :



 اگر انسداد انرژی درون این چاکرا باشد میتواند مانع ارتباط بین ذهن و بدن تان گردد و یا در ابراز احساسات دچار مشکل میشوید در این صورت احساسات برطرف نشده را با اعمال بدون ملاحظه و فکر ابراز میکنید . یا اینکه برخورد غیر منطقی میکنید و افکار و احساسات را رد کرده و آنها را به حق نمیدانید . به احساساتی اجازه ابراز میدهید که از فیلتر داوری خودتان گذشته و با قضاوت دیگران هم تناقضی نداشته باشد . یک احساس گناه ناخود آگاه و ترسهای ذاتی شما مانع از دیدن و نشان دادن "خود" حقیقی تان و بیان آزادانه عمیق ترین افکار ، احساسات و نیازها میشود و در عوض با تعدادی کلمه و حرکات سر و دست آنها را میپوشانید و وجود حقیقی خود را کتمان میکنید . کلامتان هم یا خشن و بی ادبانه است یا سرد و جدی . ممکن است با لکنت زبان صحبت کنید ، صدایتان نسبتا بلند و کلامتان فاقد معنای عمیق است .

 به خود اجازه نمیدهید که نقطه ضعف هایتان را نشان دهید بلکه سعی میکنید به هر قیمتی شده دائما قوی به نظر بیایید . در نتیجه ممکن است خود را خیلی تحت فشار قرار دهید . ممکن است بار زندگی بروی دوشتان سنگینی کند . زمانی که سرکوب شوید و ناکام بمانید نیز انسداد انرژی بوجود می آید . انسداد انرژی در چاکرای گلو در کسانی که از قدرت بیانشان برای گول زدن دیگران سوء استفاده میکنند نیز دیده میشود یا برای جلب توجه دیگران بلا انقطاع حرف میزند . با کم کاری چاکرای گلو شما خجالتی ، ساکت و درون گرایید و وقتی صحبت میکنید فقط در مورد چیزهای کم اهمیت زندگی بیرونیتان حرف میزنید .

 اگر سعی کنید احساسات و افکار باطنی تان را بیان کنید به سرعت احساس ورم در گلو میکنید و صدایتان حالت تصنعی به خود میگیرد و لکنت زبان پیدا میکنید . در برخورد با دیگران احساس عدم اطمینان و ترس از قضاوت دارید و اغلب واقعا نمیدانید چه میخواهید . پیامهای روحتان را دریافت نمیکنید و به نیروی بصیرت خودتان اعتماد ندارید .اگر چاکرای پنجم تان را بهبود نبخشید مشکل جدی پیش خواهد آمد



 چاکرای گلوی کاملا باز:



 احساسات ، افکار و دانش درونتان را آزادانه و بدون ترس ابراز کنید . میتوانید نقاط ضعف و قوتتان را آشکار سازید .صداقت درونی تان نسبت به خود و یا دیگران از موضع درستی بیان میشود اگر لازم باشد میتوانید کاملا ساکت بمانید و از صمیم قلب به دیگران گوش دهید و درک کنید گفتارتان خلاق و پرشور است در عین حال که کاملا واضح است . مقاصدتان را به بهترین وجه و بیشترین اثر برای تحقق بخشیدن به خواسته تان بیان میکنید . صدای شما پر طنین و خوش آهنگ است و وقتی با مشکل و یا مخالفتی رو به رو میشوید با خودتان صادق باقی خواهید ماند و میتوانید اگر بخواهید "نه" بگویید . آزاد از تعصب و دارای صعه صبر و برای حقایق لطیف باز هستید . از راه آنها هدایت میشوید و صدای درونتان را میشنوید که در زندگی شما را رهبری میکنند . در می یابیم که تما مظاهر "خلقت" پیام خاص خود شان را دارند .به علت استقلال درونی و ابراز آزادانه آنچه هستید سروریعمیق و احساس موفقیت و استحکام شخصیت در شما بوجود می آید.



 بیماریها: بیماریهای گلو ،ورم لوزه ،سرفه ،برونشیت ،آسم ،عفونتهای بخش تحتانی دستگاه تنفس ، ناراحتی های ریه ، سینوسها و حنجره ، سرماخوردگی عمومی ،لارنژیت(التهاب حنجره) ، گواتر ، خستگی گردن ، دندان درد و مشکلات لثه ، دندان در آوردن کم کاری یا پر کاری تیروئید ، آبله مرغان ، تب ها ، نیش حشرات ، قلنج ، خارش ، سفیدی مو و ...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

آناهیتا چاکرا _چاکرای قلب



 محل :وسط قفسه سینه / غده مربوطه: تیموس / بخشهای مربوطه : قسمت بالای پشت ،قلب ، دنده ها و قفسه سینه ، قسمت پایینی ریه ها ، خون ، دستگاه گردش خون ، پوست ، دستها / حس : لامسه / رنگ :سبز ، صورتی ،طلایی / عنصر وابسته : هوا / زمینه : آشکار شدن چگونگی قلب ، عشق ، همدردی ، شراکت ، همدلی صمیمانه ، عدم خود خواهی ، از خود گذشتگی ، سلامتی / جهت چرخش چاکرا : در زنان در جهت عقربه های ساعت و در مردان بر خلاف جهت عقربه های ساعت / امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای چهارم : طبیعت بکر و پیاده روی آرام در فضاهای سبز ، شکوفه ها ، گلهای صورتی رنگ ،آسمان صورتی / نوع یوگا : کارما یوگا / سیاره های وابسته : خورشید ، ناهید ، کیوان





 توضیحات :



 این چاکرا مرکز عواطف واقعی چون همدلی با دیگران و سازگاری با آنها ، رشد معنوی ، شفقت ، خلوص و عشق است . هنگامی که این مرکز به درستی عمل نماید ما به خود ، خانواده ، فرزندان ، همسرمان ، حیوانات دست آموز ، دوستان ، همسایه ها ، هموطنان ، همنوعان و تمام مخلوقات زمینی عشق میورزیم . ازین مرکز ریسمان هایی را به چاکرای قلب افرادی که آنها را دوست داریم ، وصل میکنیم . عواطف مربوط به عشق که در این چاکرا جریان می یابند معمولا سبب جاری شدن اشک از چشمها میگردند . هنگامی که این موقعیت زیبا و دلپذیر ، یعنی باز بودن چاکرای قلب را تجربه کنیم ، در می یابیم که در گذشته تا چه حد از آن محروم بودیم و این سبب جاری شدن اشک میگردد. هدف اصلی در این چاکرا رسیدن به وحدت کامل از راه عشق است و زمانی که این چاکرا کاملا باز و پاک باشد ،حقیقت و عشق بدون قید و شرط را شکل میدهد و وقتی با چاکراهای بالاتر مرتبط میشود این عشق به "باکتی_عشق الهی " تبدیل میشود که ما را از حضور الهی در تمام خلقت آگاه میسازد و به سوی وحدت با هر آنچه که در جهان وجود دارد راهنمایی مان میکند ، و در جهت دستیابی به این هدف قلب ما باید بیاموزد که عشق بورزد ، درک کند و شخصیت خاصمان را باور کند و این تنها زمانی عملی میشود که یاد بگیریم با خطاها و ضعفهای خودمان و جهان روبرو شویم و آنها را بپذیریم و دوست بداریم و گرنه بیمار ، ضعیف و ناشاد خواهیم شد . چاکرای قلب سه چاکرای پایین را به سه چاکرای بالا وصل میکند . چاکرای قلب با هر نوع ادراک لطیف ( در مشارکت و هماهنگی با چاکرای خاجی و خصوصا چاکرای چشم سوم ) پیوندی نزدیک دارد . توانایی های والای چاکرای چشم سوم با باز شدن چاکرای قلب همزمان ایجاد میشود . چاکرای قلب رنگ سبز ، صورتی و گاهی طلایی ساطع میکند ، سبز رنگ سلامتی ، همدردی و هماهنگی است . رنگ سبز روشن در چاکرای قلب نشانه سلامتی کامل است ، در حالی که رنگ طلایی مخلوط با صورتی نشان دهنده آن است که شخص در عشق پاک و فداکارانه " الهی " به سر میبرد . سبز رنگ طبیعت ، رنگ نیروی تعادل ، رنگ پیشرفت ذهنی و بدنی است . رنگ سبز بدن را از سموم پاک کرده و باعث هماهنگی جسم ، ذهن و روح میگردد و اثر خوشایندی بر دستگاه عصبی دارد . سبز ارتعاش افکار ما را موزون نگه داشته و به ما آرامش میدهد . همچنان که قلب طبیعت با سبز اداره میشود ، قلب انسان نیز چنین است . سبز روی فشار خون به شکل شگفت آوری اثر میگذارد .با سبز شدن تنه و شاخه درختان و جوانه زدن آنها از آمدن بهار با خبر میشویم . عادت کرده ایم که بهار را همراه با انرژی جدید در تنه ، اعضا و قلب خود احساس کنیم . بعد از زمستان و در بهار ، ما از نظر روحی و سلامت احساس شادابی بیشتری میکنیم . این احساس تازگی ، نتیجه تاثیر پرتو سبز بر بدن های ظریف تر میباشد . این رنگ مناسب ذهن و روح ما است . بنابر این در چاکرای قلبمان توانایی عظیمی را برای دگرگونی خود و دیگران داریم . اگر یاد بگیریم که تمام بخشهای شخصیت خود را از صمیم قلب بپذیریم و دوست داشته باشیم ، میتوانیم کاملا دگرگون یا سالم شویم . یک چاکرای باز قلب میتواند خود به خود تاثیر شفابخش و دگرگون کننده بر روی دیگران داشته باشد و گرمای طبیعی ، صمیمیت و شادی پخش کند و این قلب اطرافیان را باز میکند ، اطمینان ، شادی و سرور به وجود می آورد . و با باز بودن آن همهء موجودات را درک میکنیم چه ذی شعور باشند و چه نباشند و حتی به ستارگان ، خورشید و جهان زندهء اسرار آمیز عشق میورزیم



 انسداد انرژی و کم کاری چاکرای چهارم :



 درست کار نکردن این چاکرا باعث میشود که فرد همیشه در ازای عشقی که میدهد انتظار سپاس و قدردانی داشته باشد . و فرد از پذیرش عشق دیگران عاجز است و قادر نیست خود را برای پذیرفتن این عشق باز بگذارد . مهر و محبت و ملایمت دیگران او را شرمنده میکند . شاید به خود بگوید نیازی به عشقی که دیگران بتوانند به او بدهند ندارد . کم کاری چاکرای قلب فرد را بسیار آسیب پذیر ، وابسته به عشق و علاقه دیگران میکند . وقتی احساس میکند که طرد شده است عمیقا آزرده و افسرده و غمگین میشود و در لاک خود فرو میرود . او دوست دارد عشق بورزد ، اما ترس از طرد شدن باعث میشود که نتواند راه درستی برای این کار پیدا کند و این باعث تحکیم نقاط ضعف و ناتوانی او میشود . برای جبران فقدان عشق به شدت دوستانه و مهربان رفتار میکند و با تمام افراد یکسان و سرد رفتار میکند ، بدون اینکه با هیچ یک از صمیم قلب درگیر شود . انسدادهای رایج در چاکرای قلب : جرم اندیشی ، تعصب و تحجر ، لاپوشانی کردن ، ناشکیبایی و کوته فکری و تفکر سیاه، سفید(مثل خدا و شیطان ، آدمهای خوب و بد ، قدرتهای خوب و بد و..)



 بیماریها: بیماریهای قلبی ، فشار خون ، زخم ، سرطان ، دردهای عصبی ، آنفولانزا ،دردهای آنژینی ، بالا بودن کلسترول ، رگهای مسدود ، خنکی دستها و پاها ، خستگی مزمن ، بیماری کبد ، ایمنی کم در برابر بیماریها و پیری زودرس و ...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

مطلبي در باره برونفكني
 روشهای خيلی موثر و سريعی برای برونفکنی کالبداختری (به اصطلاح عاميانه پرواز روح) وجود دارد. که خيلی از اين روشها بسيار زيرکانه و دارای جزئيات بسيار جالبی است.هر چقدر شناخت ما از تجاربی که بدست می آوريم بيشتر ميشود روز به روز به روش شخصی خودمان نزديک ميشويم. و ميتوانيم راحتترين روش مناسب را برای انجام آن بسازيم. روشی که ميخواهم برای شما بيان کنم يکی از اين روشهاست که بسيار ساده ولی کارساز ميباشد. و سرعت دستيابی به برون فکنی در آن بسيار بالاست. کسانی که در مورد آگاهی در خواب تمرين کرده باشند نتايج بسيار موثرتری ميبينند ولی بهرحال اين روش برای هر شخص تازه کاری هم مفيد و عملی ميباشد.پس آماده باشيد تا آگاهی جديدی در برونفکنی بدست آوريد. حالتی که ما از آن استفاده ميکنيم حالتی است که شما معمولا از آن به آسانی ميگذريد. وقتی که ما ميخوابيم قبل از به خواب رفتن در حالت خاصی قرار ميگيريم. که در واقع اين مرحله از به خواب رفتن مرزی ميان خواب و بيداری است. در اين حالت ما شروع به ديدن تصاوير جسته و گريخته ميکنيم۱. که ديدن اين تصاوير در واقع نشانه اين است که ما در حال به خواب رفتن هستيم. حتی در اين حالت ما هنوز به بيداری خودمان مطمئن هستيم ولی کاملا آگاه نيستيم. بعد از گذر از اين حالت ما به خواب رفته ايم. يک شخص عادی به آسانی از کنار اين پديده ميگذرد. در حالی که اگر شما کسی باشيد که شغف برای برونفکنی داريد از آن استفاده خواهيد کرد. نکته ای که بايد اضافه کنم اينست که ما پس از گذر از اين مرز آگاهی خودمان را از دست ميدهيم. منظور من از آگاهی آن نوعی است که ما در هنگام بيداری داريم و به وضعيت خودمان يعنی بيداری واقف هستيم. نکته بسيار جالبی که مطرح ميشود ادامه دادن اين آگاهی پس از گذشتن از مرز ميان خواب و بيداری ميباشد. در واقع اگر ما موفق به آگاه ماندن پس از به خواب رفتن بشويم به راحتی ميتوانيم شاهد يک برونفکنی کاملا طبيعی باشيم. که در آن کالبد انرژی بدن به حالت آزاد در آمده و کالبد اختری ما در تبع آن از کالبد انرژی آزاد ميگردد و در اين حين کالبد انرژی شروع به جذب انرژی ميکند که يک روند کاملا طبيعی است. البته در صورت آگاه شدن اکثريت متوجه اين مرحله نميشوند. چون در هنگام برونفکنی مرحله ای وجود دارد که ما در آن آگاهی را از دست خواهيم داد و آن در هنگام جدا شدن از بدن است و پس از جدا شدن ما دوباره آگاه خواهيم شد. اين مرحله بسيار کوتاه است و خيلی ها متوجه آن نخواهند شد. حالا سوال اصلی اينست که چگونه بر به خواب رفتن غلبه کنيم؟ روشهای بسيار موثری ابداع شده که ميتوانيم از آنها استفاده کنيم. يکی از اين روشها به اين صورت هست که هنگام خواب (ترجيحا بايد به اندازه کافی نياز به خواب داشته باشيم. شب هنگام بهترين موقع است) و در حالی که دراز کشيده ايم ودر حال به خواب رفتن هستيم به يک تصوير دلخواه فکر کنيم. سعی کنيد تصويری را انتخاب کنيد که واقعا دلخواه شماست. يعنی به اندازه کافی به آن علاقه داشته باشيد که بتوانيد به آن در ذهنتان فکر کرده و آن را در ذهنتان نگهداريد. برای مثال تصوير شخصی که خيلی به آن علاقه داريد. تصوير يک مکان . يک شيء يا هر چيز که قبلا در ذهن شما ماندگار باشد. دليل انتخاب کردن تصوير برای اين روش به اين دليل ميباشد که در اين مرحله که شما به اين کار مشغول هستيد با مرحله ای که پشت سر خواهيد گذاشت و آن هم از تصاوير تشکيل شده شباهت بسياری وجود دارد و باعث خواهد شد شما بتوانيد آگاهی خودتان را حفظ کرده و از مرز ميان خواب و بيداری رد شويد و همچنان آگاه بمانيد. برای اين تمرين فقط وقتی به تختخواب برويد که واقعا احساس خواب در شما زياد باشد و بتوانيد اين کار را شروع کنيد. بعد از آن کار شما بايد نگاه داشتن اين تصوير ذهنی باشد وبتوانيد اين کار را به خوبی انجام دهيد. شما بايد اين کار را همچنان ادامه دهيد به هر ميزان زمان تا شما به خواب فرو رويد. بعد از آنکه بدن شما به خواب رفت و شما هنوز آگاه بوديد ميتوانيد از بدنتان خارج شويد. خيلی ها ممکن است برايشان سوال باشد که چطور از بدنمان بيرون بياييم؟ شما ميتوانيد مثل اينکه از تختخواب بلند ميشويد دستتان را روی تخت بگذاريد و آهسته بلند شويد و سر پا بايستيد. يا ميتوانيد به يک سمت بغلتيد و دوباره سر پا بايستيد. همچنين ميتوانيد به آسانی اراده کنيد و تصور کنيد که در حال ارتفاع گرفتن از جسمتان هستيد يا داريد از قسمت پاهايتان خارج ميشويد و از جسمتان دور ميشويد. البته سعی کنيد برای انجام راحت اين مرحله هنوز چشمهای کالبد اختريتان بسته باشند. اين فقط برای راحتی شماست و باز کردن چشمها در حين بيرون آمدن از بدن هيچ خطری ندارد. رمز موفقيت اين روش يکی از نياز به خواب داشتن شماست (البته نبايد خيلی خيلی خواب آلود باشيد) و ديگری موفقيت در نگاه داشتن تصوير در ذهن تا آخرين مرحله و هنگام رد شدن از مرز ميان خواب و بيداری است. در اين حالت شما به راحتی آگاه ميمانيد در حاليکه بدن شما کاملا به خواب رفته است. در صورتی که در انجام مرحله تصوير ذهنی احساس راحتی نميکنيد و اين روش را نمی پسنديد ميتوانيد از يک روش ديگر استفاده کنيد. ميتوانيد در صورت تمايل از روش دوم استفاده کنيد. در اين روش که کاملا مشابه با روش اول است قسمت تصوير ذهنی وجود ندارد و به جای آن در هنگام به خواب رفتن ميبايست دستتان را بالا نگهداريد. اتفاقی که در اين حين می افتد اينست که به محض به خواب رفتن، دست شما به پائين می افتد و شما دوباره بيدار ميشويد. پس از بيداری دوباره دستتان را بالا نگهداريد. و اين حالت چندين تکرار ميشود تا اينکه بتوانيد در نزديکترين مکان بين خواب و بيداری قرار بگيريد و بتوانيد بيدار بمانيد در حاليکه بدن شما به خواب رفته است. اين تمرينی است که به اين طريق شما ميتوانيد هر بيشتر به مرز خواب و بيداری نزديک شويد و بتوانيد خودتان را بيدار نگهداريد و بدنتان را بخواب ببريد. برای دستيابی به تسلط در اين روش ميبايست شما به تمرين در اين زمينه بپردازيد و در صورت ورزيده شدن در اين کار ميتوانيد به راحتی برون فکنی کالبداختری کنيد. شرط موفقيت در اين روش و ديگر روشها تمرين ميباشد.///////////

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

مانی پورا چاکرا _شبکه خورشیدی ، مرکز ناف



 محل : دو انگشت بالای ناف / غده مربوطه :لوزالمعده ، پانکراس(کبد) / هورمون مربوطه: انسولین(کیسه صفرا) / بخشهای مربوطه : فسمت پایین پشت ، حفره شکمی ، جهاز هاضمه ،معده ، کبد ، طحال ، کیسه صفرا، دستگاه عصبی غیر ارادی / حس :بینایی / رنگ : زرد _زرد طلایی / عنصر وابسته : آتش / زمینه : شکفتن شخصیت ، عملکرد بر اساس احساسات و تجربه ، شکل گیری شخص ، نفوذ و قدرت ، خرد ، رشد تجربیات / جهت چرخش چاکرا :در زنان بر خلاف جهت عقربه های ساعت و در مردان در جهت عقربه های ساعت / امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای دوم :لذت بردن از نور خورشید ، مزرعه گندم رسیده ،گل آفتابگردان / نوع یوگا :تانترا یوگا / سیاره های وابسته : خورشید ، مشتری، تیر ، مریخ



 تتوضیحات



 مانی پورا لغت مرکب و به معنی شهر جواهرات است و علت این نامگذاری این است که چاکرای مانی پورا نقطه کانونی گرما ، مرکز حرارت، نور ، انرژی و فعالیت است ، جایی که انرژی جسمانی پخش میشود و چنانچه شخص عشقی مفرط به سلامت جسم و میل به حفظ آن داشته باشد ، این چاکرا باز است . چاکرای مانی پورا به عنصر آتش نسبت داده شده و نشانگر خورشید انسان و مرکز قدرت و اراده اوست ، مانی پورا و آجنا(چاکرای چشم سوم) دو مرکز اراده در بدن میباشند . به طور کل قدرت اراده ، اعتماد به نفس ، عشق به نفس ، احترام به نفس ، اطمینان از توان بالقوه خود و توانایی فیزیکی و ذهنی مقابله با فشار روانی یا همان آرامش درونی و ثبات شخصیت است و همچنین تمام کارکردهای اندامهای گوارش و سیستم عصبی مربوط به این چاکرا میباشد و ارتباطی نیز با چشمها که حس تحلیل کننده اند دارد . توانایی نه گفتن نیز در این مرکز ایجاد میشود . در اینجا انرژی خورشیدی که پرورش دهنده بدن اتری است جذب میشود و به بدن فیزیکی حیات بخشیده و از آن حفاظت میکند و تمامی بدن را در بر گرفته و شخص را از امواج منفی و تشعشعات محیط اطراف مصون میدارد . اگرچه مانی پورا چاکرایی مربوط به ذهن است اما با حیات عاطفی انسان پیوند دارد ، زیرا ذهن یا پدیده های ذهنی عمل تنظیم عواطف را بر عهده دارند در نتیجه انرژیهای احساسی و عواطف ازین چاکرا به چاکرای قلب و چاکرای خاجی منتقل میشود .پس در اینجا آرزوهای حیاتی ، آرزوها و احساسات چاکراهای پایین تر درک میشود و بصورت کلام در میاید . وقتی کودکی متولد میشود ،

 بند نافی اتری بین او و مادر باقی میماند .این رشته ها نمایانگر پیوند ابناء بشر با یکدیگر هستند . هرگاه دو انسان با یکدیگر رابطه ای برقرار سازند ، ریسمانی بین چاکراهای شبکه خورشیدی آنها رشد میکند و هرقدر این رابطه محکم تر ، تعداد و قدرت این ریسمانها افزون تر و زمانی که رابطه در حال گسستن است ، رشته ها به تدریج جدا میشوند . در دوران کودکی این رشته ها بین مادر و فرزند بیشتر است و در دوران بزرگسالی این رشته ها را با همسر خویش برقرار میکند . در ضمن این مرکز به عنوان درمان نیز شناسایی شده و به شفای معنوی مربوط است . گفته میشود که در برخی از درمانگران این چاکرا بسیار بزرگ و رشد یافته است .



 انسداد انرژی و کم کاری چاکرای سوم



 وقتی چاکرای سوم درست کار نکند ، فرد میخواهد همه چیز بر طبق خواسته های او انجام شود و دوست دارد دنیای درون و بیرون را کنترل کرده و غلبه و اعمال قدرت کند ولی از درون ناآرام و ناراضی است . احتمالا او در دوران کودکی یا نوجوانی طرد شدن را تجربه کرده است . او توانایی رشد ارزشهای خود را ندارد و اصرار میورزد تا فعالیتهای بیرونی را افزایش دهد تا بتواند احساسات آزار دهنده ، کمبودها و نقطه ضعف ها را بپوشاند و نیاز به آرامش درونی دارد . نگرانی و ناآرامی و استرس او واکنش همه خشمی است که در مدت زمانی طولانی فرو خورده است .هر استرسی میتواند احساسی مانند گرسنگی ایجاد کند . حتی زمانی که بدن احتیاج به غذا ندارد و این گرسنگی همان نیاز به انرژی در این چاکرا میباشد . انسدادهای متداول انرژی دراین چاکرا عبارتند از : عصبانیت ، ترس، عدم اعتماد به نفس ، احساس گناه ، دیابت ، مشکل فشار خون ، مشکلات گوارشی ، عقده حقارت یا عقده خود بزرگ بینی ، مشکل در پانکراس و معده ، خجالتی و کم رو بودن و...کم کاری چاکرای سوم فرد را مایوس و ناامید کرده و سدهایی را مانع تحقق خواسته هایش میبیند . احتمالا آزادی شخصیت او در زمان کودکی به شدت محدود شده است و او ترس از دست دادن تایید والدین و معلمان را داشته و در ابراز احساسات تردید و آنها را سرکوب و باعث تلمبار شدن آنها شده و این همان چیزیست که باعث به وجود آمدن مشکل در این چاکرا شده است ، وقتی با مشکلی رو به رو میشود احساس ناراحتی و تردید پیدا کرده یا به شدت عصبی میشود و اعمالش به شدت بی نظم و بی برنامه میشود .

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

تحريک و باز شدن چشم سوم-کم شدن و از بين رفتن قوه ي خيال -بدست
 آوردن تمرکز همراه با آگاهي -فعال شدن چاکراهاي بدن که مسول تبادل انرژي بين انسان و کيهان مي باشد و نقش مهمي در شكوفا شدن نيروهاي دروني دارد-رفع بعضي بيماري ها به خصوص ضعف بدن و جلوگيري از بروز بعضي از سردرد ها و...-ايجاد آرامش و احساس شادماني و سرور بعد از مراقبه و...
 شروع تمرين
 اين مراقبه يک مراقبه ي شنيداري همرا با پخش دعاي كميل محمد اصفهاني مي باشد .
 براي اين مراقبه مي توانيد از آهنگ هاي ديگر
 هم که ريتم آن با ريتم کيهان همخواني داشته باشد استفاده کنيد .ولي نظر من اين است که از همين آهنگ استفاده کنيد چون طبق تحقيق و بررسي من اين آهنگ همراه با اين دعا اثر فوق العاده اي بر روي چشم سوم
 دارد.(معجزه)
 براي شروع كار وضو بگيريد و در مكاني خلوت روبه
 قبله بنشينيد و دستان خود را روي زانو ها قرار دهيد .چشمان خود را
 ببنديد و به تاريكي پشت چشم متمركز شويد (تا آخر مراقبه)و در همين حالت با دقت و تمرکز به دعاي كميل گوش دهيد .اين حالت را تا پايان مراقبه حفظ کنيد.توضيح:شما با بستن چشم ها و تمرکز به ناحيه ي تاريک پشت چشم در واقع به محل چشم سوم متمرکز شده ايد و اين امر موجب مي شود تا چشم سوم شما انرژي هاي ماورايي را به خود جذب کند و فعال شود.اين تمرين را هر موقع ميتوانيد انجام دهيد.ولي بهترين موقع كه حالاتي خاص براي انسان دست مي دهد و چيزهايي بر انسان مكشوف مي سازد صبح بعد از نماز مي باشد.اگر در حال مراقبه در تاريکي پشت چشم (محل چشم سوم)نوري را مشاهده کرديد بدانيد که نشانه ي موفقيت شما در تمرين ها بوده و شما مي توانيد آن نور را با قدرت اراده به طرف خود هدايت کنيد و آن وقت است که هرچه شما اراده کنيد همان است.و بدانيد كه
 شرط مهم در موفق شدن تمرين منظم و پشتكار خود شما مي باشد.
 والسلام

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

چاکرای دوم ، شوادهیستانا چاکرا ( چاکرای خاجی یا هارا یا مرکز پیوند )



 محل : بالای استخوان خاجی ،تقریبا بالای اندام تناسلی و پایین تر از ناف / غدد مربوطه : تخمدانها ، غده پروستات / هورمونهای مربوطه : استروژن ، / بخشهای مربوطه : قسمت لگن ، اندامهای تولید مثل ، کلیه ها ، مثانه ، تمام مایعات بدن مثل خون ، مایع لنف ، شیره معده ، اسپرم /حس : چشایی / رنگ : نارنجی / عنصر وابسته : آب / زمینه : نخستین احساسات جاری شدن با زندگی ، لذن پرستی ، شهوت ، خلاقیت ، شگفت زده و مشتاق / جهت چرخش چاکرا : در زن در جهت عقربه های ساعت و در مرد خلاف عقربه های ساعت / امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای دوم : لذت بردن و مشاهده نور ماه و آب زلال طبیعی و غوطه ور شدن در آن و یا نوشیدن از آب چشمه / نوع یوگا : باکتی یوگا / سیاره های وابسته : ماه ، پلوتون



 توضیحات :



 چاکرای دوم مرکز انرژی جنسی (گیرنده و فرستنده) و نفس و خلاقیت است که به عنصر آب نسبت داده میشود که منبع تمام حیات زیست شناختی است . عنصر آب پاک کننده و تطهیر کننده است و سدهایی را که مانع جریان حیات است شسته و باز میکند . در سطح فیزیکی آلودگیها را از کلیه و مثانه باز میکند و در سطح معنوی به شکل جریان روان و آزاد احساسات خود را نشان میدهد و سبب میشود تا انسان زندگی را همیشه تازه و جدید ببیند . از طریق این چاکرا فرد مستقیما احساسات انسانها را درک میکند و آن را به یکی از مراکز ادراک ماوراء حسی تبدیل میکند. چاکرای دوم اغلب جایگاه واقعی "شاکتی" محسوب میشود ، شاکتی تجلی نیروی مونث خداوند به شکل انرژی خلاق است . و حوزه نفوذ آن در اندامهای تولید مثل است که در مرد به صورت میل خلق حیات جدید و در زن بصورت گیرنده ء تکانه های خلاق و ایجاد زندگی جدید است . خلاقیت شامل کاری که فرد در هر زمینه ای انجام میدهد نیز میباشد .در نتیجه خلاقیت انسان توسط دستان او متجلی میشود و اگر کاری که انسان انجام میدهد مطابق استعدادها و قابلیت های شخصی اش باشد این انرژی خلاق متجلی شده و باعث رشد و پیشرفت او در آن زمینه شده و باعث آرامش ذهن او میشود و اگر برخلاف آن باشد باعث از بین رفتن آرامش ذهن او شده و یکی ازعوامل خشم و عصبانیت او میشود . احساسات و اعمال فرد خلاق حتی باعث ایجاد انگیزه برای دیگران میشود .

 چاکرای دوم به کیفیت عشق نسبت به جنس مخالف نیز مربوط میشود ازین چاکرا فرد قدرت جنسی خود را حس میکند و دومین هدف قدرتمند نیروی حیات (اشتیاق به اتحاد دو جنس) آشکار میگردد بنابراین قدرت جنسی در هر کس به نیروی حیات در او بستگی دارد . ناحیه لگن در بدن منبع حیات است ، هر مرکز آن که مسدود گردد کاهش نیروی جسمی و جنسی را به دنبال خواهد داشت . انرژی جنسی در جریان آمیزش جنسی شارژ و تخلیه میگردد. این امر همچون حمامی از انرژی به جسم حیاتی دوباره میبخشد و آن را پاک میکند و بدن را از انرژی های راکد ، فضولات، تنشهای عمیق رها میسازد و این عمل برای سلامتی جسمی فرد امری مهم است. عمل رها سازی خویش بصورت دوجانبه یکی از طرق وانهادن "تجرد" نفس و تجربه"وحدت" در بشر است .تجربه ای که از بدوی ترین امیال در سطح جسمی از یک سو و آرزوی عمیق معنوی وحدانیت با الوهیت از سویی دیگر نشات میگیرد . این پیوند یکی از خصلتهای معنوی و مادی در افراد بشر میباشد .



 انسداد انرژی در چاکرای دوم



 اگر راه عبور انرژی در این چاکرا مسدود شده باشد یا اختلالی در این چاکرا وجود داشته باشد به نفی یا سرکوب امیال جنسی منتهی میشود و اغلب در راه زیاده روی در رابطه و خیال پردازی نمایان میشود یا ممکن است به حالتی مانند لعتیاد به مواد مخدر در آید . در هر صورت نسبت به جنس مخالف شک و دودلی و تنش یا حتی نفرت وجود دارد و ابزار این انرژی های طبیعی را فرد محکوم میکند یا اینکه بصورت شهوت پرستی بی ادبانه و اصرار در امیال جنسی نمایان میشود در هر صورت بد کار کردن چاکرای دوم معمولا در سن بلوغ بوجود میاید .بیدار شدن انرژی های جنسی بی ثباتی ایجاد میکند و معمولا والدین و مربیان توانایی آموزش صحیح را در این زمان به جوانها ندارند و اینکه چگونه این انرژی را کنترل کنند . کم کاری این چاکرا میتواند ریشه در دوران کودکی داشته باشد احتمالا والدین احساسات و ارتباطشان را کنترل میکردند و فرد کمبود لذتهای حسی مانند نوازش، مهر و عطوفت را تجربه کرده است در نتیجه احساساتش را سرکوب کرده است و در دوران بلوغ مانع رشد انرژی های جنسی شده و نتیجه آن واپس زدگی ،فقدان عزت نفس ،فلج عاطفی و سرد مزاجیست و زندگی در نظرش غم انگیز، کسل کننده و بی ارزش است . اما با ریکی دادن به این چاکرا و ریکی فرستادن برای درمان گذشته تمامی این اختلالات درمان میشود و وضعیت انرژی در این چاکرا متعادل میشود./////////

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

فعال سازی چشم سوم(اینکارخیلی ساده میباشدوهمه افراد میتوانندانجام دهند)

 چشم سوم با اسامي مختلف از جمله چشم معرفت، چشم بصيرت، چشم دل، چشم درون، تيسراتيل و آجنا خوانده مي‌شود و جايگاه آن در كالبد اثيري و منطبق بر پيشاني در جسم فيزيكي است.

 برخي دانشمندان اعتقاد دارند كه چشم سوم محلي براي دريافت ادراكات فراحسي، الهام و اشراق و وسيله‌اي براي ارتباط موجودات با يكديگر در جهان هستي مي‌باشد. از طريق آجنا مي‌توان با عوالم و موجودات ماورائي و همچنين با وراي ابعاد مكاني و زماني ارتباط برقرار ساخت. همچنين با كمك آجنا مي‌توان هاله‌ها را ديد.

 براي رؤيت هاله، لازم است كه تمرينات باز كردن چشم سوم را انجام دهيد، تا چشم سوم خود را تحريك كرده، قدرت گيرندگي آن را افزايش دهيد. اين كار شما را قادر مي‎سازد كه انرژي اطراف سوژه‌ را دريافت كنيد. البته بدون انجام اين كار هم ديدن هاله‎ي تك‌رنگ‌ها ممكن است، اما اگر چشم سوم شما تحريك و باز نشده باشد، ديدن هاله‎ي يك موجود زنده بسيار مشكل خواهد بود.

 به ياد بياوريد كه وقتي خيلي خيلي خسته و كاملاً فرسوده‌ايد چه حالي داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي براي روزها نخوابيده‎ايد و به سختي مي‎توانيد چشمهايتان را باز نگه داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي چشمهايتان دست از تلاش براي بسته شدن بر نمي‎دارند؟ به ياد بياوريد كه چه حالي داريد وقتي كه با چشمهايتان مي‎جنگيد تا آنها را باز نگه داريد؟

 تجسم اين حالتها با تمركز و توجه كامل، در شما احساسي برمي‎انگيزد، مانند اينكه تلاش مي‎كنيد يك پرده‎ي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند كنيد. در چنين حالتي ماهيچه‎هاي چشمهايتان خوب پاسخ نمي‎دهند، بنابراين كار شما تقريباً بطور كامل ذهني است.

 چند لحظه صبر كنيد تا اين حالت را به خوبي مجسم كنيد. كوشش براي باز نگه‌داشتن چشمان خسته، يك تحريك ذهني قوي در چشم سوم ايجاد مي‎كند و به تدريج باعث باز شدن آن مي‎شود. اما چگونه؟

 اين فعاليت گشايشي ذهن ، آگاهي جسمي شما را در محل چشم سوم متمركز مي‎كند. هنگامي كه آگاهي جسمي شما در يك قسمت از بدنتان متمركز مي‎شود و شما آن ناحيه را تحت نفوذ ذهني خود قرار مي‎دهيد، كالبد انرژي خود را در آن ناحيه به نحوي پويا تحريك مي‎كنيد. اگر اين فعاليت ذهني به اندازه كافي ادامه پيدا كند و تلاش ذهني كافي صرف آن شود، چشم سوم شما شروع به باز شدن خواهد كرد.

 اگر شما فعاليت گشايشي ذهن را هنگامي كه در حالت آرامش هستيد و موضوعي در ميدان ديد شما قرار دارد ( و بطور مستقيم در حال نگاه كردن به آن نيستيد ) انجام دهيد، ديد هاله‎اي خودبخود ايجاد خواهد شد.

 فعاليت گشايشي ذهن كه در اينجا شرح داده شد، شبيه تكنيك‎هاي ديداري باز كردن چاكرا است كه توسط اكثر استادان كار با انرژي و پيشرفت قواي ذهني تدريس مي‎شود. فقط به مراتب قوي‌تر و مؤثرتر است. تمرينهاي ديداري كار با انرژي به تنهايي ضعيف و كند هستند و يادگيري و استفاده از آنها مشكل است.

 توصيه: مركز بين دو چشم (روي پيشاني) را به نرمي با ناخن بخارانيد. اين كار به شما كمك خواهد كرد كه اين نقطه را با آگاهي جسماني خود به دقت هدف بگيريد.

 آگاهي جسماني خود را به ناحيه بين چشمهاي خود منتقل كنيد. با تمركز كامل از اين ناحيه آگاه شويد. اين ناحيه را به صورت ذهني بالا بكشيد. چنان كه گويي تلاش مي‎كنيد پلكهايتان را به زور باز كنيد. اما به ماهيچه‌هايتان در اين ناحيه اجازه ندهيد كه منقبض شوند يا به هر صورت ديگر پاسخ بدهند ( اين تلاش كاملاً ذهني است).

 احساس خود را به دقت مورد توجه قرار دهيد. تصور كنيد كه چشمهايتان خيلي سنگين شده‎اند؛ به آنها اجازه دهيد كه بسته شوند، و چند بار پلكهايتان را به‌هم بزنيد. توجه كنيد كه براي اين كار از كدام ماهيچه‌ها استفاده مي‎كنيد.

 همين فرمان عضلاني را از طريق آگاهي جسماني ذهن خود در آن ناحيه به كار ببريد، اما ديگر به ماهيچه‌هاي پلكهايتان اجازه ندهيد كه از فرمان اطاعت كنند.

 اين كار را دوباره و دوباره تكرار كنيد ( بالا بكشيد، بالا بكشيد، بالا بكشيد… ) چنان كه گويي يك وزنه‎ي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند مي‎كنيد.

 اين كار را بارها تكرار كنيد، اما به خودتان ( يا هيچ يك از ماهيچه‎هايتان ) اجازه‎‎ي انقباض يا پاسخ ندهيد. اين كار در آغاز كمي دشوار است، اما با كمي تمرين به راحتي در انجام آن مهارت و تسلط پيدا مي‎كنيد.

 اين فعاليت گشايشي ذهني خيلي مهم است. اگر مي‎خواهيد به روشن‌بيني و ساير توانايي‌هاي روحي دست پيدا كنيد، اين تمرين اولين قدم براي يادگيري كنترل چشم سوم است.

 در مراحل اوليه ممكن است احساس كنيد كه ناحيه وسيعي از بالاي ابروهايتان را بالا مي‎كشيد، حتي تمام پيشاني خود را . اين مورد اشكالي ندارد و باز هم مي‎تواند تأثير لازم را براي باز كردن چشم سوم شما داشته باشد. با تمرين بيشتر خواهيد توانست حوزه‎ي تمركز فعاليت ذهني خود را كاهش دهيد و آن را به ناحيه‎ي بين ابروها ( چشم سوم ) محدود كنيد.

 اگر اين فعاليت گشايشي ذهني را ادامه دهيد، چشم سوم خود را تحريك كرده ، آن را فعال خواهيد ساخت. تمركز يكنواخت و آرام شما روي يك شيئ، چشم سوم شما را با انرژي ساطع شونده از آن شيئ هماهنگ خواهد كرد. اين انرژي به مركز بينايي مغز شما ارسال مي‎شود و در آنجا بعنوان يك تصوير ( يك نوار روشن از نور رنگي ) تفسير مي‎‌شود.

 توصيه: هر گاه در انجام اين عملكرد گشايشي ذهني، تمركز و تسلط كافي كسب كرده، آنرا بصورت ذهني اجرا كنيد، متوجه خواهيد شد كه وزنه‎ي خيالي پشت چشمهاي شما در يك سمت آسانتر از سمت ديگر بالا كشيده مي‎شود،كه معمولاً سمت راست آسانتر است. اصولا‎ً اين احساس ناشي از تفاوت بين دو نيمكره‎‎ي مغز شما است كه استفاده از يكي به مراتب آسانتر از ديگري است ( نيمكره‎ي غالب ). اگر اين مورد براي شما ايجاد اشكال مي‎كند، با يك فعاليت چرخشي ذهني، در جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت در ناحيه‎ي بين ابروها، چشم سوم خود را تحريك كنيد. منظور از جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت اين است كه صورت خود را به عنوان صفحه‎ي ساعت در نظر بگيريد و جهت صحيح چرخش را با آن بسنجيد. براي اين فعاليت چرخشي نيز از همان فرمان ذهني عضلاني استفاده كنيد كه قبلاً براي باز كردن چشمهاي خسته به كار مي‎برديد. اما اكنون آنرا براي چرخش به كار ببريد، چنان كه گويي با حركت چرخشي يك مداد، اين ناحيه را تحريك مي‎كنيد. بهترين روش اين است كه براي فعال كردن چشم سوم خود تمرين گشايشي اصلي و اين تمرين چرخشي را يك در ميان انجام دهيد. فعاليت گشايشي ذهني به هر حال براي هماهنگ كردن چشم سوم شما با هاله لازم است.

 توجه: به ياد داشته باشيد كه همه‎ي اين تمرينهاي محرك انرژي، به آگاهي جسماني موضعي خصوصاً آگاهي موضعي در سطح پوست وابسته‎اند. براي اينكه اين تمرينها مؤثر باشند، بايد احساس كنيد كه آنها واقعاً اتفاق مي‎افتند.////////

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

چاکرای اول ـــمولادهارا چاکرا (ريشه ..دنبالچه ..پايه)



 محل : بين مقعد و اندام تناسلی..به دنبالچه مرتبط است به طرف پايين باز ميشود _غدد مربوطه : غدد فوق کليوی ـــ هورمونهای مربوطه : آدرنالين و نور آدرنالين __بخشهای مربوطه : تمام قسمتهای سخت..ستون فقرات..استخوانها..دندانها..ن اخن ها..پاها..مقعد..روده ها..غدد پروستات..خون..تکثير سلولی ـــــ حس : بويايی ــــ رنگ : قرمز آتشی ــــعنصر وابسته : خاک ــــ زمينه :اولين انرژی حياتی.. اولين مراقبت پيوند با زمين و دنيای مادی..استحکام..قدرت موفق شدن ــــ جهت چرخش چاکرا : در مونث به سمت چپ يعنی بر خلاف جهت عقربه های ساعت و در مذکر به سمت راست يعنی در جهت چرخش عقربه های ساعت ــــامکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای اول : لذت بردن از سپيده دم ..طلوع و غروب خورشيد ..خاک تازه ــــ نوع يوگا :هاتايوگا ..کندامين يوگا ــــ سياره های وابسته : کيوان..مريخ..پلوتون



 توضیحات:



 اين چاکرا از نظر احساسی با ميل به زندگی و شادابی و از نظر فيزيکی با سيستم ايمنی بدن در ارتباط است . اين چاکرا تنظيم کننده اعمالی است که بدن و جسم را زنده نگه ميدارد . در اين چاکراست که با زمين مرتبط ميشويم و انرژيهای زمينی (نيروی عاطفی..عشق و صبر )را دريافت و تجربه ميکنيم. چاکرای اول اساس و پايه نيروی حياتی تمام چاکراهای بالاتر را شکل ميدهد و سرچشمه نيروی حيات است . اين چاکرا منبع انرژی کندالينی است .بنای زندگی بدست آوردن امنيت مادی و حفظ تنازع بقا گونه ها با تشکيل خانواده ..رابطه جنسی به عنوان يک عمل فيزيکی و بچه دار شدن هم از اعمال مربوط به اين چاکرا هستند.

 وقتی نيروی حيات در اين چاکرا به درستی عمل نمايد ..شخص اشتياقی مبرم به زندگی در جهان فيزيکی دارد و با انتقال انرژی به اطرافيان و حوزه انرژی آنها همچون يم مولد نيرو عمل ميکند . او اشتياقی راستين برای زيستن دارد . رنگ قرمز که رنگ اين چاکرا ميباشد جسم فيزيکی را تحريک ميکند و سر زندگی و انرژی به جسم داده و روح را سرزنده و با هيجان ميکند و رنگ قرمز جرات..نيرو و قدرت ..استواری ..سلامتی ميبخشد .قرميز سبب غلبه بر بيحالی و افسردگی..ترس يا دلتنگی ميشود. قرمز رنگ آتش است. قرمز تعصب شديد..غيرت و هيجان است .افرادی که بر افروخته و سرخ رنگ هستند ناخود آگاه احساس سرزندگی ..ژرتلاش بودن را به شما منتقل ميکنند و الگو و نمادی هستند از يک فرد پرتحرک ! آنچه برداشت ميشود ميشود اين است که نيروی حيات مادی و جسمی از رنگ سرخ است .

 زمانی که دراين چاکرا مانعی ايجاد گردد شخص از فعاليت جسمی سر باز ميزند و انرژيش کاهش مييابد و حتی ممکن است عليل و ناتوان گردد . چنين فردی فاقد قدرت و توان جسمی است . بطور مثال اگر چاکرای اول به اندازه کافی کار نکند احساس عدم تعادل خواهيد کرد يا انگار فرش از زير پا کشيده شود درحالی که محکم ايستاده ايد. اگر چاکرای اول بيش از حد کار کند ممکن است از کوره در برويد و عصبانی و پرخاشگر شويد و اين ممکن است زمانی باشد که چيزهايی که شما را مشغول و سرگرم ساخته توسط ديگران يا شرايط مورد سوال قرار گيرد . در نهايت زمانی که احساس عدم امنيت ميکنيد با خشم و غضب و زود از کوره در رفتن حالت دفاعی ميگيريد . از نظر احساسی کم تحمل ميشويد همچنين ممکن است افراط در مسائل احساسی و هيجانی مثل غذای خوب و الکل و غيره داشته باشيد .در کارهايتان به شدت در حالت دودلی و شک و ترديد به سر ميبريد و زندگی را اغلب همچون بار سنگينی احساس ميکنيد به جای آنکه از زندگی لذت ببريد و شاد باشيد .

 بطور کل اختلال در انرژی موجود دراين چاکرا موجب بيماريهايی مثل افسردگی ..بيحالی..اعتياد(به هرچيزی)..روماتيسم ..رعشه و کم خونی ميشود و همينطور بيماران بستری بر اثر نحيفی و لاغری و ضعف جسمانی و بيماران حادثه ها و مجروحان جسمانی نياز شديد به انرژی در اين چاکرا دارند اما انرژی دادن به اين چاکرا در کودکان هابپراکتيو..بيماران پرتحرک عصبی..پارکينسون..مجنونان..اف راد عصبانی و...موجب تاثير منفی خواهد شد .



 تغذیهء رنگی



 __رنگ طبیعی خوراکیها و غذاهایی که میخوریم فرکانس ارتعاشی همان رنگ را در دسترسمان قرار میدهد و بروی چاکرای خاصی تاثیر میگذارد : قرمز __جگر..دل..قلوه..کلم قرمز..چغندر قند..تمشک قرمز..گیلاس قرمز..انگور قرمز..آلوی قرمز..فلفل قرمز..سیب سرخ..گوجه فرنگی و...



 اثرات رنگ لباسها بر روی بدن __ رنگ لباسها به دلیل حساسیت نوری سلولهای بدن بر ما اثر میگذارند بنابراین بهتر است لباسی بپوشیم که به رنگ آن نیاز داریم اما فراموش نکنید که هر لباسی اعم از کت..پیراهنیا بلوز یا مانتو به تن میکنید.. لباس زیر شما باید سفید باشد.اگر لباستان از پارچه نخی یا ابریشم و یا پشم با رنگ طبیعی باشد بهتر است از لباسهای مصنوعی با رنگ مصنوعی است .

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

چاكرا كلمه ای سانسكريت به معنای چرخ است، چرخ سمبل حركت دورانی حول يك محور است. به عبارت ديگر شكلی كه از حركت حول يك محور ايجاد می شود، دايره است. به همين صورت رابطه دايره با مركز آن از همه اشكال ديگر كامل تر است. گروهی از افراد كه آگاهی و انرژی روانی آنها يك قصد مشترك دارد، دايره يا حلقه را بوجود می آورند. شكل چرخ برای چاكراها نمود يگانگی و اتحاد درونی آنها است.

 چاكراها ريشه در باورها و ديدگاه متافيزيك هندو دارند. در ديدگاه هندو، هستی از جنس تفكر و آگاهی است و قصد آگاهی تبلور به شكل ماده است. اين امر خلاف ديدگاه مادی است،كه ماده را سر آغاز جهان، و آگاهی را ناشی از آن می داند. مبنای اين نوشته، ديدگاه متافيزيك هندو است. از اين ديدگاه جهان رويای، رو يابينی است كه همه اجزای اين رو يا خود نيز رو يا می بينند. در اين ديدگاه يك جهان اكبر وجود دارد كه خود متشكل از بی شماری جهان های اصغر است. در اين بين چاكراها واسطه های بين جهان اكبر وجهان اصغر هستند. بنابراين تجربه ما از جهان هستی در سطوح مختلف آگاهی و از طريق چاكراها تجربه می شود. مجموعه چاكراها مانند يك رنگين كمان متشكل از هفت رنگ است و هر چاكرا طيفی از اين رنگين كمان را تدائی ميكند و درك و برداشت صحيح موقعی اتفاق می افتد كه هرهفت رنگ اين مجموعه حضور داشته باشند. به عبارت ديگر چيزی كه مانع دريافت واقعيت می شود، آن است كه تعادل بين اجزای سيستم ادراكی برقرار نبوده و درك و برداشت ما كامل نيست.

 چاکراها مانند گردابی عمل می کنند که انرژی و آگاهی را از محيط اطراف ما دريافت کرده و در قسمتهای مختلف بدن پخش می کنند. هريک از چاکراها در هر قسمت از بدن که قرار داشته باشد انرژی آن قسمت از بدن و سطحی از آگاهی را در کنترل خود دارد.///

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

»:خودهیپنوتیزم:«« تنها شکلی از هیپنوتیزم است که وجود دارد ! و تمام هیپنوتیزم ها در اساس خودهیپنوتیزم هستند , زیرا تنها تلقیناتی که توسط ضمیر سوژه قبول میشوند , در جریان هیپنوتیزم موثر واقع می گردند . تلقیناتی که توسط هیپنوتیزور ارائه می گردند , قادر به انجام هیچ کاری نیست , مگر بصورتی همزمان به شکل تلقین به نفس مورد تائیید سوژه قرار بگیرد . در واقع تنها چیزهایی که سوژه به خود می گویید موجب پیدایش هیپنوتیزم می گردد . تمام افراد صاجب صلاحیت به این موضوع , اعتقاد دارند که هیپنوتیزم جریانی کاملا بی خطر است , مگر آنکه تلقیناتی نامناسب در جریان آن ارائه شود . در اینجا تنها یک نکته وجود دارد , که به افرادی که شدیدا تلقین پذیر هستند باید متذکر گردید , این افراد پس از رسیدن به مرحله خودهیپنوتیزم باید به پیامهای ناخودآگاه خود توجه نکنند , فقط حرفهای لازم را بگویند ! , علت توصیه فوق آن است که چون این افراد بطور ذاتی و استعداد به بالا ترین حد خلسه می رسند و مانند کسی می باشد که سوار بر ماشین در حرکت است و چون به تمام آن ماشین از نحوه کنترل آن آگاه نیست یا تصادف میکند و یا دیگران را به خطر می ادازد و برای اینکه در این شرایط فرد آسیب نبیند نباید به ضمیر ناخودآگاه خود گوش دهد و برای استفاده از این نعمت های خدادادی نیاز به آموزش بیشتر دارد و البته همه می توانند به این حد برسند و از علوم و توانایی آن استفاده کنند که برای مثال توانایی هایی مانند : تله پاتی , پرواز روح , ارتباط با ارواح و نیروهای ناشناخته , سایکو کنزی , سایکو متری , خواندن افکار , روشن بینی , خواندن کتاب با چشم بسته , ارتباط با شمن و سفیران روحی و سیرن های آب و سمندر های آتش و جن های خاک و پریان باد یا همان فرشته ها و بزرگترین قدرت در کیهان هستی یعنی سیاه پوشان , تغیردادن افکار و غیره ... که شامل هزاران ویؤگی ها و توانمندی های دیگر , تنها علت پیشرفت در این علوم مهارت در خودهیپنوتیزم میباشد که پلی است به سوی باقی علوم و یک نکته در این جا این است که شما مثلا برای ایجاد خلسه حال هر نوعی که باشد احتیاج به زمان طولانی دارید و اگر از شما خواسته شود که وارد خلسه شوید مثلا برای ایجاد بیحسی و شما حد اقل نیاز به نیم یا یک ساعت زمان دارید که به این شرایط وارد شوید و این مدت هم برای شما و هم برای دیگران آزاردهنده است و کلید کوتاه کردن این زمان از یک ساعت به چند ثانیه یا دقیقه خود هیپنوتیزم می باشد , شما در خودهیپنوتیزم قادر هستید فقط برای ورود به خلسه آلفا هفت و بالاتر فقط با یک کلمه یا شمارش که به آن کلید ذهنی گفته می شود در شرایط کاملا معمولی به آن دست یابید , خود من برای ورود به خلسه فقط با شمارش معکوس از هفت تا یک به این حالت وارد می شوم و نیاز به یک ساعت ندارم . البته استاد من با چشمان باز و با گفتن کلمه یاهو خود به خود وارد خلسه می شود البته هنوز من موفق به این کار نشده ام و تازه گی ها اگر خدا بخواهد ... .

 خودهیپنوتیزم هم یک علم است و هم یک هنر . به عنوان یک علم دارای اصول و قواعد دقیقی است که قابل یادگیری خواهد بود و به عنوان یک هنر بایستی عملا با کار آموزی و تمرین فرا گرفته شوند .

 توجه : از هر گونه ایجاد قدرتهای نظیر چاکرا ها و باز کردن آنها بدون آگاهی اجتناب کنید چون وقتی در خلسه خودهیپنوتیزمی قرار دارید این چاکراها سریع و با درخواست شما باز میشوند ولی این انژی ها اگر درست استفاده و کنترول نشوند باعث تباهی و از بین رفتن می شوند , برای مثالشما داخل اتاقی بسته قرار دارید و یک شیر بزرگ آب در آنجا قرار دارد و شما بدون آگاهی آن را باز میکنید و از شدت فشار آب به طرفی پرت می شوید و نمیتوانید دیگر جلوی آن را بگیرید و با پر شدن آب در داخل اتاق شما از بین خواهید رفت ولی اگر آگاهانه این علم را بدانید و استادی داشته باشید می توانید از این انرژی استفاده کنید . یک شخصی در تبت ادعا می کرد از روی زمین بلند میشود و بر خلاف قانون جاذبه رفتار می کند و وقتی وردم برای تماشا آمدند و بزرگان شهر جمع شدن این شخص به محض اینکه یک متر از زمین بلند شد ناگهان قلبش برای همیشه متوقف شد و جان سپرد چون هنوز علم و آگاهی درستی از این قدرت ها نداشت باعث زوال خود شد .

 ادامه بحث : در خودهیپنوتیزم شما به صورت ذهنی با خودتان حرف می زنید . با بیانی دیگر شما به آرامی به جملات و کلماتی فکر میکنید و در عین حال این پیامها و حرفهای خودتان را می شنوید . بدون صبر و تامل نمی توانید وارد خلسه شوید . به هر حال در این شرایط شما هیپنوتیزور هستید و باید با تانی و دقت تک تک کلمه ها را در ذهن خود تلفظ کنید و در مشی خود بر صبر تاکیید کنید . یک هیپنوتیزور خوب در سرعت و محتویات بیاناتی که برای القا بکار می برد , به ویژه گیهای سوژه توجه می کند , در جریان سیر و سلوک قبل از آنکه مرحله ای به خوبی طی نشود , قدم به مرحله بعد نمی گذارد . عجله به خرج ندهید و به عکس العملهای خود به عنوان یک سوژه هم توجه کنید . از طرف دیگر از آنجایی که شما یک سوژه هم هستید , بنابر این کوشش کنید که سوژه خوبی باشید . برای این موضوع بر روی جملات ارائه شده تفکر و تمرکز کنید . خیلی مهم است که دقیقا بر روی مطالب تمرکز کنید تا ذهن شما دچار پریشانی و آوارگی شود .

 به خاطر داشته باشید که در عین حال یک نقش مضاعف را به عهده دارید . بنابراین به عنوان یک سوژه قبل از آنکه به مرحله ای دیگر از حال و هوا برسید , با کوشش و همکاری و مراقبت , مرحله قبلی را پشت سر بگذارید . اگر شما به عنوان یک هیپنوتیزور به خودتان ( به عنوان یک سوژه ) تلقین کنید که عضولات و اعصاب صورت شما دارند وارد یک حالت آرامش و ریلاکس می شوند , در این شرایط به عنوان یک سوژه سعی کنید تا چین و اخم سیمای شما شل و برطرف شوند و بعد بعد به عنوان یک هیپنوتیزور به مرحله بعد بروید .

 هدف اساسی , ریلاکس کردن و وانهادگی کامل و وسع غض.لات بدن است , به صورتی که احساس کنید تمام عضولات و اعصاب شما در نهایت آرامش و سکون قرار دارد . در این شرایط یک کرختی به جسم شما دست می دهد و به صورتی احساس می کنید که گویی روح شما از تحمل سنگینی جسم شما راحت و فراغت پیدا کرده و به صورتی متضاد شما ممکن است احساس سبکی یا سنگینی بکنید . درست در این لحظات است که باید شروع به ارائه تلقینات بکنید . در این مرحله بعد از تلقینات نیازی به طولانی کردن این خلسه ندارید . عده زیادی از افراد حتی موقع رسیدن به این حالت باز دچار تردید و حیرت هستند که آیا در عمق مناسبی قرار گرفته اند و یا لازم است به حالت عمیق بیشتری فرو بروند و در آن مرحله , تلقینات لازم را بازگر کنند , این عقیده باطل است . به همین حالت قناعت کنید و تنها بر اثر ممارست و مجاهدت است که به درجات بالاتری از شور و حال می توانید دسترسی پیدا کنید .

 هدف نهایی شما به رسیدن به خلسه برای رسانیدن تلقین یا پیام به ضمیر ناخودآگاههتان است . بنابراین هر چه زودتر این کار را انجام داده و از حالت خلسه خارج شوید ( هدف شما در هیچ شرایطی نباید طولانی کردن حالت خلسه باشد ) . تا به حال سابقه نداشته که فردی پس از رفتن به حالت خلسه در این وضعیت گیر کرده باشد . البته منظور من این است که اگر شما زیاد در این خلسه بمانید مثل آن است که شما چراقی را در یک تاریکی محض روشن کرده باشید و این باعث جلب توجه ارواح عقب مانده و سایر موجودات بد خواه شده و با شما سعی می کنند تماس برقرار کنند و بر روی شما نفوذ کنند و آگاهی شما را در راهی بیهوده مصرف کنند و به قول معروف انسان از طرفی نمی افتد , مگر از طرفی که به آن تکیه کرده است . اگر شما بعضی از مسائل خلسه را بدانید می توانید از آن به خوبی استفاده کنید و باید بدانید در این شرایط هر موجودی می تواند شما را در تله های فکری گوناگونی قرار دهد و از ناآگاهی خودتان , خودتان را زمین بزند .

 حال به یک تکته جالب می پردازیم که آگاهی نداشتن از این موضوع اکثر کسانی را که به سمت خودهیپنوتیزم میروند , نا موفق و دلسرد می کند حتی یکی از دوستانم که خیلی کتاب خوانده بود و چند بار در این کلاسهای خودهیپنوتیزم شرکت کرده بود و موفق به ایجاد خلسه و خودهیپنوتیزم نشده بود و بعد از آموزش این فن موفق به ایجاد بیحسی و رسیدن به خلسه دو در همان جلسه اول شد و آن موضوع »» آگاهی نداشتن از شکل و شمایل و خصوصیات بدن خود میباشد «« شاید باور نکنید اکثر افرادی که در رسیدن به خلسه مشکل دارند , مشکلشان همین است , یک مثال می آورم برای درک بهتر به شما چند عکس نشان می دهند و به شما می گویند خودتان را شناسایی کنید و شما تا عکسی از چهره خود را می بینید سریع آن را نشان می دهید ولی حالا اگر به شما عکس های کلی یک انسان را لخت و بدون لباس در حالی که صورت آنها را محو کرده باشند را به شما نشان بدهند خود را باز می شناختید من پنج در صد میگوییم نه و این اثبات شده است و در امریکا این پژوهش در بیش از شش صد نفر آزمایش شد و فقط سه در صد از افراد توانستند عکس خود را شناسایی کنند در حالی که نودو هفت در صد آنان فاقد این توانایی بودند . حال سعی میکنیم بهترین تمرین را بشما آموزش دهیم تا خود را بشناسید و به ظاهر و بدن فیزیکی خود پی ببرید .

 برای شروع اول احتیاج به جای بسته و امنی دارید که کسی وارد آنجا نشود و می توانید در اتاق خواب یا در حمام می توانید آن را انجام دهید و شما احتیاج به یک آئینه قدی دارید که کل بدنتان را به بکباره در آن مشاهده کنید و سعی کنید وقتی مقابل آئینه قرار می گیرید نور از پشت بدن شما بتابد یعنی روشمایی یشت شما باشد و نور از جلو بر شما نتابد , حال در اتاق را قفل کنید یا در حمام را و کل لباس های خود را در بیاورید و به قول معروف لخت مادرزاد باشید , حالا با چشمان بسته جلوی آئینه قرار بگیرید و شروع کنید به نفس عمیق کشیدن و در حین نفس کشیدن کم کم آرام چشمانتان را باز کنید و این کار را تا وقتی که چشمانتان کاملا باز شد ادامه دهید و حداقل زمان برای باز شدن کامل چشم ها دو تا سه دقیقه می باشد و این تنضیم دست شماست و بعد از آن از پایین بدن از نوک پا تا بالای سر را با تمرکز و دقت نگاه کنید , دقت کنید به ویژه گی های بدنتان و اندامهایتان و رنگ پوستتان و حجم آنها و خال ها و موهای بدنتان , خوب بعد از دقیق نگاه کردن که حداقل ده دقیقه طول خواهد کشید بعد از آن دقیقا به مدت پنج دقیقه بطور ایستاده که هستید به نقطه ای درست بین ابروهایتان خیره شده , یعنی بر روی آن نقطه تمرکز کزده و در این مدت سعی کنید در ذهنتان هم تصوری از جسمتان ایجاد کنید , لازم نیست این تصویر خیلی واقعی باشد و بعد از آن پشت به آئینه بایستید و با کمک یک آئینه کوچک دیگر بر آئینه قدی نگاه کنید و قسمت پشت بدنتان را هم خوب در ذهن بسپارید و باز رو به روی آئینه قرار بگیرید و باز یک بار به صورت کلی حدود یک دقیقه باز از نوک پا تا بالای سر را دیده و ذهن بسپارید بعد چند نفس عمیق بکشید و به آرامی چشمانتان را ببندید و سعی کنید خود را همان طور که در آئینه بودید مجسم کنید و سعی کنید ویژه گی هایی را که به آن دقت کرده بودید بخاطر بیاورید بعد از تصویر کشیدن خود حدود پنج دقیقه با چشمان بسته باز چشمانتان را باز کنید و ببینید آیا جسمتان را همان گونه که الان در تصویر می بینید بوده است یا نه . خب تا اینجا کافی است این سیستم باعث میشود تصور شما از بدنتان کامل و تصحیح گردد و توصیه شده حداقل این تمرین شش بار دیگر انجام شده تا صورت جسم در ذهن بطور کامل ثبت شود و وقتی که شما تمرین ریلاکسیشن را انجام می دهید بهتر بتوانید جسمتان را در ذهن دیده و به آن آرامش بدهید چون تا ذهن درک درستی از جسم نداشته باشد سعی شما بی مورد و بی نتیجه می باشد چون ذهن همیشه معیار و الگویی باید داشته باشد تا روی آن کار کند ./////////

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط mansour |

ناسازگاري :

  هيچ خواسته ايي، هيچ آزي، هيچ شهوتي، هيچ مسموميتي بدتر از مزاج ناسازگار نيست.
 در تلخ كردن زندگي
 در نابودي جامعه
 در گسيختن رابطه هاي بسيار
 در ويراني خانه ها
 در لرزاندن بنياد زنان و مردان
 در بردن تمام بركت جواني
 در نيروي شگرف براي گستراندن فقر،
 ناسازگاري بي رقيب است.

 در ملكوت جايي براي پيش داوران و ناسازگاران نيست.

 اگر فرد ناسازگار تولد دوباره نيابد و هر آنچه را كه عادلانه و درست مي شمارد كنار نگذارد، نمي تواند - به سادگي نمي تواند – به ملكوت آسمان وارد شود.

 چون براي ورود به ملكوت آسمان آدمي بايد فردوس را به روحش راه دهد.

 كسي كه عشق ورزيدن را مي شناسد، راستي به اندازه همنوعش دوست مي دارد.با ذهني پاك، فروتن، و به دور از پيش داوري و ناسازگاري راستي را مي جويد.و در پايان آن را مي يابد و شاد مي شود.

 واژه صداقت شايد كامليت كيفيت عشق را بيان نكند اما واژه ايي ديگر نمي توان يافت، از صداقتي سخن نمي گويم كه همسايه را تحقير مي كند و نه از صداقتي كه از اشتباهات ديگران سود مي جويد تا به همگان نشان دهد، چه قدر نيك است. عشق راستين به رخ كشيدن ضعف ديگران به آنها نيست، بلكه پذيرفتن همه چيز است. شادي از ديدن اين است كه همه چيز بهتر از آني است كه ديگران مي گويند.////